به گزارش ایکنا؛ کتاب «نقد رسمالخط عثمان طه از قرآن» نوشته محمدعلی کوشا به تازگی منتشر شده است و در پی آن گفتوگویی با نویسنده اثر انجام شد که حجتالاسلام سعيد همايون، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، نقدهایی را به سخنان حجتالاسلام کوشا داشته است. در ادامه یادداشت سعید همایون را میخوانید؛
در آبان ماه جاری، مطلبی با عنوان «تناقض های آشکار در رسمالخط عثمانطه» در صفحه اول خبرگزاری ایکنا قرار گرفت. ظاهر قضیه یک مصاحبه با حضرت حجتالاسلاموالمسلمین محمدعلی کوشاست که مترجم قرآن هستند. مطالبی در این مصاحبه در مورد رسمالخط ذکر شده که بار منفی کلمات آن در این مصاحبه اثرات مخربی را ایجاد میکند. همچنان که در سال 87 نيز كتابی با عنوان «بررسی رسمالخط عثمان طه» به چاپ رسيد و سبب شد عدهای آگاهانه و يا بدون آگاهی از آن سوءاستفاده كنند و به تفاوت قرآن شيعيان و اهل تسنن دامن بزنند تا تفرقهای ايجاد كنند. در حال حاضر بايد به اين مطلب جوابی داده شود تا دشمن نتواند از طريق فضاهای مجازی و شبكههای ماهوارهای به اختلافات دامن بزند.
بیان این گونه مطالب آیاتی را که بیان میدارد قرآن معجزه است و خداوند فرموده؛ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» را زیر سؤال میبرد.
1-ایشان فرمودهاند، «نام بیش از چهل نفر از کاتبان وحی ثبت شده است»، تا زمانی که پیامبر عظیم الشأن اسلام در مکه مكرمه حضور داشتهاند کاتبانی از این شهر در محضرشان بودهاند و هنگامی که به مدینه منوره هجرت فرمودهاند، نيز كاتبانی به جمع قبلی پيوستهاند.
این کاتبان از کشورهای مختلف نبودهاند که این همه اختلافات فاحش در قرآن به وجود آمده باشد. همه از این دو شهر بودهاند و تعداد آنها هم آن قدر زیاد نبوده كه موجب تشتت بوده باشد. فرمودهاند: «در زمان پیامبر خطهای مختلفی مانند: جزم، نبطی، مسند و حيری وجود داشته است»، اگر فقط بخواهیم به مقوله خط بنگریم که این همه خط وجود داشته و علم و فرهنگ این قدر پیشرفته بوده، چگونه میگویند پیامبر آمد، مشتی مردم عقب افتاده و وحشی را متحد کرد و از آنها تمدنی نوین ساخت؟ جنگ و خونریزی بین دو قبیله اوس و خزرج را پایان داد و توانست برادری و برابری در بین آنها ایجاد کند. در حالی كه نتوانسته بين گروهی اندک تفاهم ايجاد كند.
2- در این مطلب بیان شده؛ «جمعکنندگان مصحفها متعدد بودند و با یکدیگر رابطهای نداشتند»، مگر یهود، نصاری و كفار قرآن را جمعآوری میکردند که با هم رابطهای نداشتند، مگر با هم دشمن بودند که رابطهای نداشتند؟ و یا مکه و مدینه از کلانشهرهای جهان بوده و این افراد دسترسی به هم نداشتند و نمیتوانستهاند با هم هماهنگ باشند؟ اینها تعداد افرادی بودند که به اسلام مشرف شده بودند و مرتب هم یکدیگر را در مکه و مدینه ملاقات میکردند، اگر قبلاً هم با هم اختلافاتی داشتهاند، اسلام آنها را متحد و در کنار هم قرار داده و عقد اخوت بین مسلمانان ایجاد کرده بود. کسی در زمان پیامبر خود را از دیگر مسلمانان جدا نمیدانست. اگر این کاتبان در مکه بودهاند که در «مسجد الحرام» برای استماع وحی به حضور پیامبر شرفیاب میشدند و اگر در مدینه منوره بودهاند که پروانهوار گرد شمع وجود مقدس آن حضرت در مسجد نبوی استماع وحی میکردهاند. چگونه میتوانیم القا کنیم که کاتبان وحی باهم ارتباط نداشتهاند. چرا باید مطالبی را به دیگران نسبت بدهیم که هیچ عقل سلیمی آن را نمیپذیرد؟
3- فرمودهاند: «که نوشتن قرآن سبب اختلافات اجتماعی، گروهی و فرقهای نیز شده بود و جدال و نزاعهایی را به وجود آورده بود»، پیامبری که برای وحدت جامعه آمده و از ملتی عقب افتاده و جامعهای از هم پاشیده، توانسته ملتی منسجم و متحد تربیت کند، چگونه نتوانسته تعداد انگشتشمار کاتبان را مهار کند که منجر به جدال و نزاع نشود. چرا دروغ به صحابه پیامبر نسبت میدهیم، یکی از این موارد نزاع را بیان کنید که در کجا بوده و چگونه و توسط چه کسی و یا کسانی صورت گرفته و این نزاع چگونه و توسط چه کسی پایان یافته است.
4- فرمودهاند: «عثمان درصدد یکسانسازی مصاحف برآمد.» چگونه این اختلافات تا زمان عثمان ادامه داشته و پیامبر هم اهمیتی نداده تا چند سال بعد از رحلت پیامبر عظیمالشأن(ص) یک منجی و دلسوز به نام عثمان ظهور كند و خداوند هم توفیق یکسانسازی قرآن را به او عنایت كند تا قرآن را از تنشی که در جامعه ایجاد کرده نجات دهد.
آیا مدت این همه سال علیبنابیطالب(ع) که از خاندان وحی بوده این اختلافات را ندیده است؟ آیا نسبت به امور مسلمین و آن هم کتاب آسمانی که خودش فرموده «انا انزلناه و انا له لحافظون» بیتفاوت بودهاست؟ تا عثمان نامی نابغه دهر پیدا شود و به داد اسلام و قرآن برسد. چرا حضور امام معصوم را در دورانی از تاریخ لکهدار میکنیم و آنهایی که از قرآن فهم و بویی نبرده بودند، را به اوج عظمت میرسانیم.
چرا یک تاریخ ساختگی «یکسانسازی مصاحف» را به خورد مردم میدهیم تا فکر کنند قرآن هم مانند تورات و انجیل سالها بعد جمعآوری و تنظیم شده و ساخته دست بشر است. قرآنی که پیامبر عظیمالشأن در مورد چينش آیات و لغات آن دخالت مستقيم داشته است. و هیچ کس هم جرئت تغییر این چينش را نداشته و ندارد. در این كميته ويژه دروغین بیان میکنید که هر کس که تعدادی از آیات را روی كاغذ و استخوان شانه گوسفند و يا پوست حيوانی ياداشت كرده بود، تحویل اين كميته میدادند و آنها با مشورت ثبت یا رد میکردند. و بعد خزعبلاتی به خورد مردم داده میشود که یک آیه زیر تخت خواب عایشه بوده و یکی را بز خورده، چرا به زبان بیزبانی میگوییم قرآن توسط فردی به نام عثمان به سرانجام رسیده که خود عایشه عثمان را قبل از کشته شدنش این گونه توصیف میکند. عایشه میگفت: «اقتلوا نعثلا فقد کفر.» این پیر یهودی را بکشید که کافر شدهاست.
چگونه میتوانیم در جامعه و دانشگاه جواب جوانهایی که به این گونه مطالب استناد میکنند، را بدهیم. قرآنی که با مشورت چهار تا عرب جمعآوری شده باشد، معلوم است که چه چیزی از آب درمیآید.
5- فرمودهاند: «گروه یکسانسازی با جمعآوری منابع و مآخذ صحیح برای تهیه مصحف واحد و مقابله دقیق ایجاد شد.» اگر شورای یکسانسازی دنبال منابع و ماخذ صحیح بوده است تا قرآن را به رشته تحریر درآورد. پس قرآنی وجود نداشته که حالا آقایان دنبال منبع میگردند. خوب شد که آقای عثمان به فکر منبع برای قرآن افتاد و الا قرآن کلاً از دسترس خارج میشد و دین اسلام بدون کتاب میماند. بدتر آنکه قرآن جديد قرار بوده با چه قرآنی مقابله شود تا صحت وسقم آن مشخص شود؟ چرا زحمات شبانهروزی پیامبری كه امين وحیالله بوده را زیر سوال میبریم که این پیامبر نتوانسته آیاتی که نازل میشده است، را درست به سرانجام برساند. چرا باید پیامبر را این قدر خوار و زبون معرفی کنیم.
فرمودهاند: «مرحوم آیتالله معرفت بیان کردهاند در مرحله مقابله مصحفها سهل انگاری آشکار رخ داده است.»
اگر این حرف از مرحوم آیت الله معرفت باشد باید فردای قیامت جواب بدهد که این قرآن دست ساخته عثمان با چه قرآنی مقابله شده و سهلانگاری در آن انجام گرفته است. و چرا این سهلانگاری را علی بن ابی طالب به تماشا نشسته و سکوت را ترجیح داده است. تا قرآنی با تناقضهای املایی فاحش به مردم عرضه شود، آیا شما در مورد علیبنابیطالب این گونه فکر میکنید.
7- فرمودهاند: «به گونهای که در مصحفهای عثمانی اشتباهات و تناقضهای فاحش وجود داشت تا آنجا که مصحفهای فرستاده شده به اطراف با یکدیگر تطبیق نمیکردند.
شما که میگويید عثمان آمد و یکسانسازی را در مصحفها را انجام داد. پس چگونه بعد از یکسانسازی باز هم با هم تطبیق نمیکردند این که حرف خود شما را نقض میکند. پس اصلاً یکسانسازی وجود نداشته، چون براساس گفته خودتان باز هم قرآنها با هم تطبیق نمیکرده است.
چرا دروغ تحویل جامعه میدهیم و تناقضات املایی را به گروه کمیته ویژه و در نهایت به گردن عثمان میاندازیم. عثمان چه کاره اسلام بوده است که بخواهد برای مسلمانان قرآن بسازد آیا میدانید، امام علی(ع) را با آن همه علم الهی زیر سؤال میبرید که او به اندازه عثمان هم دلش برای اسلام نسوخت و قرآنی با این همه اشکالات در جامعه مورد استفاده قرار گرفت و ایشان نسبت به این امر بیتفاوت بودند. آيا امام(ع) فرصت اين كار را نداشتند، اگر چنين بوده چگونه اين همه مطالب از ايشان به جای مانده، اما در مورد اغلاط فاحش قرآن هيچ عكس العملی نشان نداده است. چرا امام معصوم را و حتی سایر ائمه معصومین را زیر سؤال میبریم تا چیزی گفته باشیم؟
8- «قاضی باقلانی گفت: پیامبر اکرم فقط به کتابت قرآن امر کرد و هیچ روش خاصی و رسمالخطی را برای نوشتن تعیین نکرد.»
مگر آقای قاضی باقلانی معصوم است که حرف ایشان برای شما حجت قرار گرفته است؟ مگر ایشان با پیامبر بر سر یک سفره غذا میخورده که متوجه شده پیامبر هیچ دخالتی در کتابت نداشته است. چرا خطاطها تا عصر حاضر هم حرف ب «بسم الله الرحمن الرحيم» را به شکل خاصی مینویسند و بین «سین» و «میم» اين آيه فاصله ایجاد میکنند چه کسی این مطالب را به خطاطها گفته است؟ آیا از خودشان در آوردهاند؟
نعوذ بالله به فرض که حضرت علیبنابیطالب(ع) مسامحه کرده باشد، آیا شما سایر ائمه را هم زیر سوال میبرید که آنها هم سکوت کردند و به خود اجازه ندادند که این به قول شما «اغلاط فاحش» را نادیده بگیرند و درصدد اصلاح برنیايند. اینها چه امامانی بودند که همت تصحیح یک کتاب را نداشتند.
9- فرمودهاند: «عدهای از فرط دقت در حفظ کلام الهی و از نظر احترام به یاران پیامبر و برای پرهیز از هر گونه تصرفی، اگر چه به کمترین شیوه مفید هم باشد، قرآن را جز بر همان رسم و روش ناروا میپندارند.»
این افراد که این گونه فکر و عمل میکنند و اجازه چنین کاری را نمیدهند، امانتداران خوبی هستند، اگر قرار بود دخل و تصرفی صورت بگیرد، حال از قرآن اصلی چیزی باقی نمانده بود. و در هر زمان عدهای پیدا میشدند و به زعم خود تغییراتی را ایجاد میکردند.
10- فرمودهاند: «به طور مسجل روشن نیست که اختلاف رسوم مصاحف یاد شده به امر عثمان انجام شده یا اینکه این اختلافات در نحوه قرائت است.»
چرا حرف خودتان را فراموش کردهاید؟ مگر همه مشکلات را به نقل از مرحوم آیتالله معرفت به گردن کمیته ویژه و در نهایت سهلانگاری عثمان ننوشتید، چرا باز شک میکنید که کار عثمان بوده یا نحوه قرائت.
11- در قسمتی دیگر از مصاحبه با نام بردن از آقای عثمان طه از ایشان تمجید کرده در حالی که مجدداً قرآنهای پیشین را پر از اشکال دانسته فرمودهاند: «آقای عثمان طه با کتابتی که انجام داده به اشکالها افزوده است.»
شما که فرمودید: قرآن پر از اشکالهای فاحش است. آقای عثمان طه چه تغییراتی را در کتابت خود ایجاد کرده که اشکالها افزون شده را به ايشان نسبت ميدهيد. ایشان که قرآنش را از روی قرآن پیشینیان نوشته مگر ايشان این کلمات را تغییر دادهاند ایشان فقط یک خطاط است از طرف خودش که نمیتواند تغییری ایجاد کند، چرا تهمت میزنیم که ایشان به اشکالات افزوده است. اگر به فرض هم که بوده باشد از قرآن پیشینیان بوده، چه کار به کتابت آقای عثمانطه دارد. ظاهراً شما با اسم ایشان مشکل دارید. چون میتوانستید رسم المصحف را مورد نقد قرار دهید و نامی هم از آقای عثمان طه برده نشود. با آنکه تیتر مطالب شما «تناقضهای آشکار در رسمالخط عثمان طه» قرار گرفته است.
اگر با نام ایشان مشکل دارید، نام یکی از فرزندان مولی الموحدین هم عثمان بوده و نام یکی از نواب امام عصر(عج) هم عثمان است. پس مطالبی هم علیه این دو نفر مکتوب فرمایید. خود شما میفرمایید: «اساس رسمالخط عثمان طه برگرفته از کاتبان پیشین و رسمالخط آنان نیز براساس قرائت ابوعمر دانی و ابوداوود سلیمان بن نجاح» بوده است. و «عثمان طه هم رسم ابوداوود را ترجیح داده است». انصاف چیز خوبی است با این تفصیل که دادهاید، چرا عثمانطه را زیر سؤال میبرید و میگویید: «غلطهای رسمالخط ایشان هرگز قابل توجیه نیست».
لازم به ذکر است که این مصحف براساس قرائت حفص از عاصم است و تعداد آیات آن طبق آنچه که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است و همان قرائتی است که علمای شیعه برای آن اهمیت فراوانی قائل هستند، من نمیدانم اگر این قرآن طبق روایتهای دیگر نوشته شده بود چه مقدار مورد هجمه قرار میگرفت. البته در اکثر بلاد اسلامی الان از این کتابت و قرائت بهره میبرند با آنکه قرائتهای دیگر هم برای مناطق آفریقایی به رشته تحریر در آمده است. وقتی که قرآن رسمالخط آقای عثمان طه برگرفته از قرائت حفص از عاصم است، خود دلیلی است که قرآن شیعه و سنی ندارد که عمدهای برای تفرقه بیان میدارند که قرآن شیعیان با قرآن اهل سنت متفاوت است.
12- استناد به آیه 62 سوره احزاب کردهاید که چرا در این آیه حرف ت کلمه «سنة» به صورت مدور استفاده شده، اما در آیه 23 احزاب به صورت «ت» کشیده «سنت» نوشته شده است. مگر آقای عثمانطه اين تغییرات را ایجاد کرده است که شما به ایشان گیر دادهاید. اگر دلایل این گونه کتابت برای ما مشخص نیست، ایراد نگیریم که چرا در اینجا حرف «ت» این گونه نوشته شده است و در آنجا آنگونه. علاوه بر اینکه بعضی از حروف همان طور که در فارسی هم وجود دارد، شکلهای مختلفی دارند. مانند حرف «ه» که به این شکلها «هـ - ـهـ - ـه - ـهـ» نوشته میشود. اگر چیزی را نمیدانیم فوراً به آن خدشه وارد نکنیم و ايراد نگيريم.
13- در پایان ایشان به اجتهادی بودن و عدم توفیقی بودن رسمالخط اشاره کردهاند و من تصمیم ندارم که از اجتهادی بودن یا توقیفی بودن رسمالخط دفاع کنم، اما در عصر حاضر حتی علمای شیعه نظرات مختلفی در مورد توقيفي و عدم آن دارند. آقایان مرحوم حضرت آیتالله دکتر تهرانی و حضرت آیتالله جوادی آملی معتقد به توقیفی بودن دارند و در مقابل آقایانی مانند حضرات آیهالله سبحانی و آیهالله مکارم اعتقادی به توقیفی بودن ندارند.
چند سال قبل در همین شبکه خبرگزاری ایکنا مطالبی در مورد رسمالخط بیان شد که حضرت حجتالاسلاموالمسلمین آقای علی حبیبی به نمایندگی از طرف سازمان دارالقرآن با نقل استفتائاتی از بعضی از مراجع به عدم توقیفی بودن استناد میکرد، در مقابل سازمان طبع و نشر هم به نمايندگی از مراجع به توقيفی بودن استناد میكردند. این فتواكشی تا مدتی ادامه داشت، اين كار در همین شبکه همچنان بالا گرفت که از مقامات بالا دستور به عدم ادامه بحث داده شد و چند سالی بود که دیگر از عثمانطه حرفی پیش نیامده بود.
با آنکه من نمیخواهم از رسمالخط توقیفی دفاع کنم، اما آقایانی که مخالف هستند، باید جواب این سؤالات را بدهند.
اگر نوشتن کلمات توقیفی نیست، چرا همزه وصل «بسم الله» در اين آيه حذف شده اما در اول سوره« علق» ذکر شده است.
اگر توقیفی نیست، چرا کلمه «الرحمن» بصورت «الرحمان» در قرآن به کار گرفته نمیشود.
اگر توقیفی نیست، چرا نوشتن باء «بسمالله» با سایر حرفهای «ب» در کلمات دیگر متفاوت است.
اگر توقیفی نیست، چرا بین «سین» و «میم» در «بسم الله» فاصله وجود دارد و به هم متصل و به هم چسبیده نيست.
اگر توقیفی نیست، چرا کلمه «یتلوا» در سوره جمعه با آنکه مفرد است به شکل جمع با «الف ناخوانا» آمده و کسی هم جرئت حذف الف را ندارد. چرا در کلماتی مانند «جاءو» که جمع است، چرا الف ناخوانایی که برای تفاوت صیغههای جمع از مفرد بکار گرفته میشود، استفاده نشده است.
اگر توقیفی نیست چرا کلماتی مانند «موسی، یحیی و عیسی» با الف مقصوره نوشته میشوند و با الف کشیده نوشته نمیشوند. چرا کلمه «الاقصی» که دوبار در سوره «یس» آمده با الف مدی نوشته شده و به صورت الف مقصوره نیامده است. آیا این اشکالهایی که به نظر شما اشکال است را آقای عثمانطه ایجاد کرده است و یا در قرآنهای قبل بوده است.
با این اشکالاتی که شما از نظر املایی بر قرآن وارد کردهاید و يا مرحوم آیتالله معرفت نوشتهاند، شبهه برای من و امثال من آیه «انا انزلناه و اناله لحافظون» زیر سؤال میرود، چون خداوند نتوانسته قرآنی را که بر آن چندين مرحله هم تأكيد كرده، نتوانسته آن را حفظ کند. در حالی كه بندههای او قویتر بودند، چون توانستند تغییراتی در لغات قرآن ایجاد کنند. نکته دوم اینکه علی بن ابی طالب و سایر ائمه(ع) نسبت به قرآن بیتفاوت بودهاند، باید بپذیریم که آن حضرات یا میفهمیدند یا نمیفهمیدند اگر میفهمیدند، چرا سکوت کردند تا با کتاب خدا بازی شود و اگر نمیفهمیدند و از رسمالخط سر در نمیآوردند چگونه امامانی بودند. تا زمان حال که علمای فعلی اسلام به این اغلاط پی به این امر مهم بردهاند. از مسائل تفرقه انگيز بپرهيزيم و در تمام امور به انصاف عمل كنيم.
انتهای پیام
اغلب مطالب نویسنده بالا (حجتالاسلام سعيد همايون، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت) را نزدیکتر به واقع می یابم و اهتمام ایشان را در نگارش جوابیه بالا قابل تقدیر می دانم.
قطعا کتاب یادشده قابل نقد جدی است. عدم فهم درست مبانی مربوط به رسم الخط قرآن و مسائل پیرامونی آن سبب شده در سالهای اخیر غیرعالمانه سخنانی در جامعه دینی رد و بدل شود که آسیبهای جدی داشته و دارد.
اما انتظار ما از اساتید فن این است که نقدی درست و دقیق و عالمانه و اقناعی ارائه کنند، نه صرف تعلیقه و سخنان کم و ناکافی
افزون بر آن انتظار این است استادان علوم قرآنی خودشان با قرآن مأنوس باشند.
آیه 9 سوره حجر که چند بار در متن فوق آمده به درستی نقل نشده و این خطا برای اهل علم غیرقابل اغماض است و علاوه بر نازیبایی این نوع نوشته ها در اتقان آن تردید ایجاد خواهد شد.
انتشار کتاب آقای کوشا مایه تآسف بود همچنین انعکاس خبری آن.
به نظر میی رسد مراجع مرتبط نظارتی هم نباید اجازه انتشار این کتاب و هم انتشار خبر را می دادند. اکنون هم بایستی از ادامه این مباحث پرهیز داده شود.
در شرایط فعلی مسائل مهم تر را باید دنبال کرد.
همچنین استادان علوم قرآنی نیز بایستی بیشتر توجیه شوند و به سمت تحقیقاتی که جامعه بیشتر نیاز دارد سوق داده شوند.
ولی نیازی به این همه هجمه و اتهام نیست .
از این طرف می گویید فرموده اند :
واز آن طرف می گویید چرا اینقدر دروغ به خورد مردم میدهید
اینگونه اتهام زنی و توهین در شان علمی پژوهشگران قرآنی نیست.