تأثیرپذیری ادبیات از قرآن در ظواهر دین متوقف شده است
کد خبر: 3771391
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۲
تأثیر مضامین قرآنی بر شعر و ادب پارسی/4

تأثیرپذیری ادبیات از قرآن در ظواهر دین متوقف شده است

گروه ادب ــ شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی گفت: بعد از انقلاب تأثیرپذیری ادبیات فارسی از قرآن در مناسک و شعائر دین متوقف شده، یعنی بعد از انقلاب شعر ما مذهبی‌تر شده، ولی معنوی‌تر نشده است.

تأثیرپذیری ادبیات از قرآن در شعائر دین متوقف شده استبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ ادبیات فارسی در طی دوره‌های گوناگون تاریخی به ویژه پس از ظهور اسلام، از قرآن، مضامین و معارف اسلامی تأثیر گرفته است. به نظر می‌رسد این تأثیرپذیری با پیروزی انقلاب اسلامی، به اوج خود رسید. در راستای بررسی تأثیر قرآن بر ادبیات فارسی و عوامل مؤثر در این امر با رضا اسماعیلی، شاعر پیشکسوت انقلاب و پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

چه عواملی در تأثیرپذیری ادبیات فارسی از قرآن و حدیث مؤثر بوده است؟
قبل از هر چیز باید به این نکته کلیدی اشاره کنم که بر اساس قرائن و شواهد تاریخی ایرانیان همواره در طول تاریخ ذاتاً مردمی موحد و خداپرست بوده‌اند، حتی پیش از ظهور اسلام. بسیاری از علما، از زرتشتیان به عنوان مردمی موحد و خداپرست نام برده‌اند و محور اصلی تعالیم زرتشت را که بر «گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک» تأکید شده است، منطبق بر آموزه‌های وحیانی و قرآنی می‌دانند. به این معنا که آموزه‌های زرتشتی در آغاز تقابلی با توحید و یکتاپرستی نداشته است، ولی در طول زمان - همچون سایر ادیان توحیدی از جمله یهود و مسیحیت - به دلایلی به خرافات و شرک آلوده شده و از صراط مستقیم توحید و عقلانیت فاصله گرفته است. علت دیگر اقبال و استقبال ایرانیان از اسلام ـ به ویژه اصحاب فکر و فرهنگ - روحیه آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی و یافتن گوهر «آزادی» و «عدل» در اسلام بوده است. زیرا اسلام نظام بردگی و بربری را منسوخ و بر استقرار «عدالت اجتماعی» در جامعه توحیدی تأکید کرد و پیامبر مکرم اسلام «عدل» را جز اصول دین خود برشمرد.

شاعران و ادبای ایرانی نیز از آنجا که اسلام را دینی مترقی و منطبق با فطرت انسانی یافتند، با آگاهی و اختیار کامل اسلام آوردند. زیرا آرمان‌های خود را که برترین و والاترین آن‌ها، احترام به کرامت انسان و احیای مکارم اخلاقی است، به راستی و درستی در اسلام یافتند. حقیقت نیز چیزی جز این نیست که هیچ دین و آیینی به اندازه دین مبین اسلام برای «قلم»، «اندیشه» و «عقلانیت» ارزش قائل نشده است. چنان که «عقل» یکی از منابع استنباط احکام الهی در کنار کتاب، سنت و اجماع است.

ادبیات پارسی نیز به همین دلایل از قرآن و حدیث تأثیر پذیرفته و متقابلاً در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی نقش داشته است. چنان که استاد شهید آیت‌الله مطهری در کتاب ارزشمند «خدمات متقابل اسلام و ایران» یکی از دلایل گرایش اصحاب فکر و فرهنگ به اسلام را «دانش‌پروری و علم‌دوستی» رهبران و بزرگان اسلام برمی‌شمرد و به نقل از «جرجی زیدان» مورخ و اندیشمند نام‌آور لبنانی به درستی می‌گوید: «دانش‌پروری و علم‌دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مؤلف و کتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دایره تحقیق وسعت پیدا کند. پادشاه، وزیر، امیر، دارا و نادار و عرب و ایرانی، رومی و هندی، ترک و یهود، مصری و مسیحی، دیلمی وسریانی، در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراء النهر، سند، آفریقا، اندلس و ... در تمام شبانه‌روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آن که هرجا اسلام حکومت می‌کرد، علم و ادب به سرعت پیشرفت می‌کرد. در این تألیفات گرانبها خلاصه‌ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می‌شد و مباحث مهمی از علوم طبیعی، الهی، نقلی، ریاضی، ادبی و عقلی در کتب جمع شده بود و در نتیجه تحقیقات علمای اسلام، علوم مزبور دارای شعب متعدد شد. (جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص. ۲۶۴)

وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع نیز در این تأثیرپذیری نقش داشته است؟

بله، نمی‌توان منکر تأثیرگذاری شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تأثیرپذیری ادبیات پارسی از اسلام شد. البته دلایل فرهنگی و اجتماعی بیش از سایر عناصر در این تأثیرپذیری نقش داشته‌اند. همچنان که اشاره شد یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های ملت ایران در طول تاریخ «عدالت» بوده است، و چون مردم با نظام طبقاتی و ناعادلانه ساسانی که تحت لوای آیین زرتشتی به اشرافی‌گری و سنت‌های جاهلی اشرافیت رسمیت بخشیده بود، مشکل داشتند، برای رهایی از نابسامانی‌های فرهنگی و اجتماعی و پی افکندن جامعه‌ای انسانی بر مبنای آموزه‌های توحیدی، اسلام را با آغوش باز پذیرفتند. روح حاکم بر ادبیات پارسی «عدالت» و «عدالت‌خواهی» است و همه شاعران اصیل پارسی زبان در آثار منثور و منظوم خود بر این دقیقه تأکید کرده‌اند. ابیات زیر از قله‌های شعر و ادب پارسی که در ستایش عدالت سروده‌اند، گواه صادقی بر این ادعاست:

فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دِهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
(فردوسی)
اگر دادگر باشی ای شهریار
نمانی و نامت بُوَد یادگار
(فردوسی)
به قومی که نیکی پسندد خدای
دهد خسرو عادل و نیک رای
چو خواهد که ویران شود عالمی
کند ملک در پنجه ظالمی
(سعدی)
شاه را بِه بُوَد از طاعت صد ساله و زهد
قدر یک ساعت عمری که در او داد کند
(حافظ)
هرکه در این خانه شبی داد کرد
خانۀ فردای خود آباد کرد
(نظامی)

در تاریخ ادبیات کشورمان این تأثیرپذیری از چه زمانی آغاز شده و در کدام دوره این تأثیرپذیری شاخص‌تر بوده است؟

تأثیر قرآن بر ادب پارسی از اوایل قرن سوم و در سروده‌های رودکی سمرقندی که به عنوان پدر شعر پارسی از او نام برده می‌شود، قابل ردیابی است، آنجا که می‌گوید:

روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ما وسوسه عاشقی
از تو پذیرد، نپذیرد نماز

بعد از رودکی، در قرن چهارم این تأثیرپذیری را در شاعران نام‌آوری، چون حکیم فردوسی و ناصرخسرو به خوبی می‌توان دید. چنان که فردوسی بزرگ در آغاز شاهنامه در ستایش خاندان رسالت به طور طریع می‌گوید:

ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی
چه گفت: آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علی ام در است
درست این سخن قول پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخن‌ها ز اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
منم بنده اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای

در سده‌های پنجم تا هشتم هجری نیز این تأثیرپذیری را به صورت عمیق و گسترده در آثار شاعران بزرگی، چون ناصرخسرو، ابوسعید ابوالخیر، باباطاهر، خیام، جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی.

خاقانی شروانی، سنایی، عطار، نظامی گنجوی، کمال‌الدین اصفهانی، باباافضل کاشی، سعدی، مولوی حافظ، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، نعمت‌الله ولی، و... می‌توان دید. به طوری که گفته اند مثنوی معنوی مولانا قرآنی به لفظ پهلوی است. دوران صفویه نیز دوران اوج تأثیرپذیری از قرآن است. در آثار منظوم و منثور عصر صفوی تاثیر قرآن را به صورت مستقیم و غیرمستقیم می‌توان دید. عالمان بزرگی همچون میرداماد، فیض کاشانی، شیخ بهایی، ملاصدرا، و علامه مجلسی با ارتزاق از فرهنگ اسلامی در عصر صفوی قدکشیده و بالیده اند. شاعران بزرگی همچون وحشی بافقی، صائب تبریزی، محتشم کاشانی و میر رضی آرتیمانی نیز در این دوره می‌زیسته‌اند. بعد از دوران صفویه و تا به امروز – به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی – نیز این تأثیرپذیری خجسته در حال افزایش بوده و همه شاعران مسلمان پارسی زبان به نوعی از قرآن و معارف انسان‌ساز وحیانی تأثیر گرفته‌اند و این تأثیرپذیری را در آثار خود به بهترین شکل ممکن انعکاس داده‌اند.

بعد از انقلاب اسلامی تاکنون در این زمینه فراز و نشیب‌هایی بوده و به نظر می‌رسد در دوره اخیر کمرنگ‌تر شده است، آیا شما هم این موضوع را می‌پذیرید؟

بعد از انقلاب این تأثیرپذیری در صورت دین (توجه افراطی به مناسک و شعائر دینی) متوقف شده است که ریشه‌یابی و بررسی دلایل آن نیاز به گفت‌وگویی مستقل و جداگانه دارد. با واکاوی و کالبدشکافی کارنامه شعر آیینی، به این نتیجه می‌رسیم که بعد از انقلاب شعر ما مذهبی‌تر شده، ولی معنوی‌تر نشده است. یعنی پیش و بیش از آن که روح معنویت در کالبد شعر آیینی ما حلول کند، روح مذهبیت در کالبد آن حلول کرده است. یعنی در بسیاری از موارد موضوع شعر ما مذهبی شده، ولی موضع شعر ما نه. شعر مذهبی، شعری سفارشی، مناسبتی و جشنواره‌ای است. افزایش کمی زیرشاخه‌های شعر آیینی نیز مأید این معناست. یعنی بسیاری از شاعران با وجود پرداختن به بیشتر مناسبت‌های مذهبی در طول سال، جان و جهان شعرشان از معنویت اصیل دینی خالی است. از همین رو است که حلقه گمشده شعر آیینی روزگار ما «توحید» است، و این شاخه از شعر آیینی در مقایسه با سایر زیرشاخه‌ها، نحیف‌تر و فقیرتر است. زیرا در این حوزه سفارشی در کار نیست که بر مبنای آن شاعر دست به تولید اثر بزند. از همین رو شاعران ما در شعر آیینی به همه موضوعات می‌پردازند، جز «خدا» که اصل و اساس و عصاره همه معارف دینی است. جان کلام آن که باید «شریعت» و «شریعت‌مداری» ما را به سرمنزل «حقیقت» برساند و از ما انسانی ممتاز و نمونه بسازد، انسان تراز اسلام، انسانی مصلح، حقیقت‌جو، آزادی‌خواه، عدالت‌طلب، ظلم‌ستیز و مظلوم‌نواز. اگر شریعت‌مداری و حرکت در دایره «شعائر و مناسک» این مهم را محقق نکند، دین ما، دین «عادتی» است نه معرفتی.

آیا این موضوع اشکالاتی را به وجود می‌آورد یا باید‌هایی در این زمینه تعیین کرد؟

به خاطر دغدغه‌ای که در این حوزه داشته‌ام، در بسیاری از یادداشت‌هایی که پیش از این نوشته‌ام به طور مبسوط به ارزیابی و آسیب‌شناسی شعر دینی و آیینی پرداخته‌ام. مراجعه و مطالعه این یادداشت‌ها می‌تواند پاسخ کامل‌تری به این سؤال باشد.

گفت‌وگو از سمیه قربانی

انتهای پیام

captcha