در دیدگاه الهی یکی از گزارههای مهم، پایبندی به اخلاق و پرورش اخلاق و تزکیه نفوس است چنان که همه ارزشها را در ارزش اخلاقی خلاصه میکند، و فلاح و رستگاری و نجات را در آن میشمرد.
یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر اسلام (ص) تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است. حتی میتوان گفت تلاوت آیات الهی و تعلیم کتاب و حکمت، مقدمهای است برای مسئله تزکیه نفوس و تربیت انسانها. همان چیزی که هدف اصلی علم اخلاق را تشکیل میدهد.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ. (جمعه، آیه۲)
در این نوشتار در پی تبیین اخلاق زمامداری یا اخلاق حاکمیت یا اخلاق سیاست هستیم و به چند نمونه از اخلاقیات در امور زمامداری از دیدگاه اسلام خواهیم پرداخت.
از منظر دین مبین اسلام جهان، آفریده حضرت حق و خدا، مالک مطلق هستی عالم و عالمیان است. خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته، بلکه زمینه هدایت و راهیابی اش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران (ع) فراهم کرده است.
از این رو ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تامین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکلگیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه والایی پیدا میکند. چنان که حضرت علی (ع) میفرمایند: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»
هدف اصلی حکومت، برپاداشتن کلمه حق و اعتلای آحاد جامعه است و این بدان معنی است که علاوه بر تامین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه، به بعد معنوی زندگی مردمان نیز پرداخته میشود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را فقط برای همراهی و پیروی از خود و یا تامین خواستههای حکام نمیخواهد، بلکه آنان را برای خدای متعال میخواهد و هدف نهایی از بسیج تودههای مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است.
برای تبیین اخلاق زمامداری بهترین و مطلوبترین گزینه، بهره وری از سیره حکومتی حضرات معصومین (ع)، خاصه امام علی (ع) است چرا که آن حضرت احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر ص بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیشبرد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، اما ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، میدید چهره حکومت اسلامی کاملا دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم (ص) فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر خدا و قرآن کریم باید اهتمامی مضاعف انجام دهد.
حضرت علی (ع) در خطبه ۱۳۱ نهجالبلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان میدارد: «پروردگارا! تو میدانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانههای از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»
همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر (ص)، بر بالای منبر رفته و برنامههای خود را بدون پردهپوشی چنین اعلام کرد: «هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونهای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود. سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید، چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند، بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید. باید پیشافتادگانی که عقب ماندهاند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شدهاند، به عقب کشانده شوند. به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.»
حال برای حکومتی اخلاق محورانه باید اصول ذیل مورد عنایت قرار گیرد:
صداقت و راستگویی
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزههای اسلامی از زمینههای اساسی ارزشمندی و نیک بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت، معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است: «اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ» در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهیها دانسته است: «اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.»
بنابراین اگر همه فعالیتها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینههای نیکبختی و گرانقدری برای او فراهم میگردد، چنان که گشوده شدن دریچههای سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمیشود. به همین جهت حق تعالی در آیه ۱۱۹ سوره مبارکه توبه مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان میدهد: «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.» مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانی اند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذرهای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
از این جا میتوان به این نکته دست یافت که درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است که در آیه مزبور آمده است؛ چراکه همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمیشود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خدای متعال به دست نمیآید.
حق محوری و باطل ستیزی
علی علیه السلام به عنوان یک زمامدار اخلاقی در همه اوقات بر محور حق و حقیقت تلاش میکرد و در راه حق قدم بر میداشت و سعی در احقاق حق داشت، چنان که پیامبر خدا ص فرموده است: «عَلِی مَعَ الحَقَّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، اللّهُمَّ ادِرِ الحَقَّ مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ؛ علی با حق است و حق با علی. خدایا! حق را همیشه بر مدار علی بگردان»
حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی و حکومتی خود بر احقاق آن میپرداخت، چنان که میفرماید: «اِنَّ اَفْضَلَ النّاسِ عِنْدَ اللّه ِ مَنْ کانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ اَحَبَّ اِلَیْهِ وَ اِنْ نَقَصَهُ وَ کَرَثَهُ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنْ جَرَّ اِلَیْهِ فائِدَةً وَزادَهُ؛ بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتنیتر از باطل باشد، اگر چه این طرفداری از حق و عمل به آن موجب نقصان و حادثهای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود.»
باز گرداندن اموال غصب شده بیتالمال و بر کنار نهادن فرماندارانی که به باطل به کار گماشته شده بودند و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونای از کارهای حضرات معصومین (ع) و سیره عملیشان بر حقمداری حکومت میتوان برشمرد.
قانون گرایی
یکی از اموری که دین اسلام به آن تاکید وافر دارد، قانونمدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه است. اگر کسی برخلاف قانون عملی کند بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی باید حدود الهی را بر وی اجرا کرد.
از امام باقر (ع) به نقل از حضرت علی (ع) آمده که مردی از بنیاسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن (ع) خواستند تا با آنان نزد علی (ع) برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن (ع) که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی میشناخت، به آنان فرمود: خود نزد علی (ع) بروید، چون وی شما را به خوبی میشناسد. پس آنان علی (ع) را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند. حضرت در پاسخ فرمودند: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به شما خواهم داد. آن گروه که گمان میکردند علی (ع) به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن (ع) از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی (ع) و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند. امام حسن (ع) که منظور پدر را خوب فهمیده بود، به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی (ع) مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم.
انضباط کاری
انضباط به معنای نظم و انتظام، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج، سامانپذیری و آراستگی است.
بخش عظیمی از دستورات و سفارشات قرآن کریم و حضرات معصومین (ع) در راستای تنظیم اندیشه و اعمال انسان است.
قرآن در آیه ۱۸۷ سوره مبارکه بقره، برای انجام عبادتهای اسلامی وقت و برنامهای تنظیم کرده، تا همه مسلمانان در آن وقت معین به عبادت بپردازند. چنانکه برای روزه گرفتن، ماه مبارک رمضان را معلوم کرده و ابتداء و انتهای روزه هر روز را معلوم کرده است و میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْاَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْاَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّیامَ اِلَی اللَّیْلِ؛ بخورید و بیاشامید تا رشته روشن صبحدم در تاریکی شب آشکار شود و روزه را به شب برسانید»
نظم و انضباط در روایات اسلامی نیز مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. از آن جمله امیرمؤمنان حضرت علی (ع) که بارها نتایج زیانبار بینظمی و تشتّت را در فکر و عمل مسلمانان دیده بود، در بستر شهادت و در آخرین پیامش، فرزندان خود و مسلمانان را به تقوای الهی و نظم در کارها فراخوانده، میفرماید: «اوصیکما و جمیع اهلی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم؛ شما را (ای حسن و حسین) و همه خانواده و فرزندانم و هر کس را که نوشته من به او میرسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش میکنم»
آن امام همام در عهدنامه مالک اشتر رعایت نظم را با اینچنین سفارش میکند: «اِیَّاکَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْاُمُورِ قَبْلَ اَوَانِهَا اَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ اِمْکَانِهَا اَوِ اللَّجَاجَةَ فِیهَا اِذَا تَنَکَّرَتْ اَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا اِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ کُلَّ اَمْر مَوْضِعَهُ وَ اَوْقِعْ کُلَّ اَمْر مَوْقِعَهُ؛ از عجله در مورد کارهایی که وقتشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان عمل آن فراهم شده، یالجاجت در اموری که مبهم است، یا سستی در کارها هنگامی که واضح و روشن است، برحذر باش! و هر امری را در جای خویش و هر کاری را به موقع خود انجام بده»
همه کارهای حضرت علی(ع) از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، ولی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و ماموران خویش دستور میفرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بیبرنامگی بپرهیزند.
حتی زمانی که مامورانی را برای گرفتن مالیات میفرستاد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور میکند. چنان که میفرماید: «از تاخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی میشود.»
مردم داری و مهرورزی
روش حکومت امام علی (ع) مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود. چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت:
«و اشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم. (نهج البلاغه، نامه ۵۳) دلت را برای رعیت پر از مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهندهای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری»
از نظر حضرت علی (ع) مهربانی و محبت با مردم در جذب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزندهای دارد و باعث میشود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند. این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت مینگریست.
جمع بندی این نوشتار این است که؛
- اخلاق زمامداری یا حاکمیت، بیانکنندۀ مبانی ارزشیی سیاست و تدبیر امور مردم در حوزۀ عمومی است.
- از جمله اصول اساسی اخلاق توسعه، اخلاق زمامداری است، زیرا توسعه در واقعیت اجتماعی حیات انسان، به تدبیر زمامداران و حاکمان و سیاستگذاران و سیاستمداران وابسته است.
- هر نوع اخلاق حاکمیت یا زمامداری، به مثابه یک نظام ارزشیِ خاص، یک نوع نگرش خاص به واقعیت انسان، هستی و وضعیت انسان در هستی است.
- نظام ارزشی اسلام به دنبال تنظیم نظام رفتاری و ارتباطاتی است که علاوه بر انطباق با خاستگاه وجودی انسان و وضعیت او در هستی، ضامن سعادت و پیشرفت امور او نیز است.
- نامۀ پنجاه و سوم نهجالبلاغه یا همان عهدنامۀ مالک اشتر نخعی از جمله ذخایر نفیس معارف اسلامی است که نظام و شاکلۀ مفهومی ارزشیی اخلاق زمامداری را از منظر دین مبین اسلام تبیین مینماید.
یاداشت از نقی سنائی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر
انتهای پیام