به گزارش ایکنا متن یادداشت آیتالله محمدجعفر طبسی، استاد سطح عالی حوزه به شرح ذیل است:
ابنکثیر در راستای تبرئه یزید از جنایات جنگی در کربلا و پاک کردن لکه ننگ قتل سیدالشهداء(ع)، تلاش کرده تا اینگونه واقعه را نشان دهد که یزید هرگز به قتل امامحسین(ع) راضی نبوده است. بلکه قتل و کشتار کربلا همه به دست ابنمرجانه رخ داده است! (البدایة، ج۸، ص۲۱۰) برای مثال پس از نقل ماجرای سخنان وقیحانه یزید به جناب فاطمه بنت علی(ع) و دفاع جانانه و سخنان شجاعانه حضرتزینب(س) در آن مجلس، میگوید: یزید هنگام خروج اسرا از شام، به علیبنالحسین(ع) گفت: خداوند روی ابنسمیه را زشت گرداند! به خدا سوگند اگر من همراه پدرت بودم، هرچه از من میخواست، به او عطا میکردم و با همه توانم مرگ را از او دور میکردم! گرچه به کشتهشدن بعضی فرزندانم منتهی شود! (همان، ص۲۱۲).
ابنکثیر طوری سخنان یزید را نقل میکند که گویا او هیچ نقشی در قتل سیدالشهداء(ع) نداشته و از وقایع پیشآمده به شدت بیزار بوده است!! در حالی که به گفته تاریخنگاران پیش از ابنکثیر سخن دیگری گفته بود: ۱.یزید پس از خروج امامحسین(ع) از مکه، به ابنزیاد نامه نوشت که اطلاع یافتهام که حسین(ع) از مکه به سوی کوفیان حرکت کرده... اگر او را کُشتی که هیچ، آقا و آزادی، و گرنه اعلام میکنم که نسب درستی نداری و تو را به پدرت «عبید» برمیگردانم... (تاریخیعقوبی، ج۲، ص۲۴۲؛ انسابالاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ تاریخ مدینهدمشق، ج۱۴، ص۲۱۳) در واقع یزید در نامهاش به عبیدالله دستور داد تا با امامحسین(ع) بجنگد.
۲. ابنزیاد به صراحت میگوید: اما اینکه حسین(ع) را کشتم به این دلیل بود که او بر امام خروج کرد(!!) و یزید در نامهاش مرا بین دو کار مخیّر کرد: یا حسین(ع) را بکشم یا خودم کشته شوم. پس من قتل حسین(ع) را برگزیدم(!!)(الکامل، ابناثیر، ج۴، ص۱۴۰؛ الاخبارالطوال، ص۲۸۴).
۳. یزید نه تنها به عبیدالله حاکم کوفه دستور قتل امامحسین(ع) را صادر کرد، بلکه پیش از آن در نامهاش به ولید حاکم مدینه نیز چنین دستوری داده بود که با کسانی چون: حسین(ع) و عبدالله بنزبیر بدون هیچ رخصت و مدارایی، به شدت سختگیری نماید تا بیعت کنند و گرنه، گردنشان را بزند. (تاریخیعقوبی، ج۲، ص۲۴۱؛ الفتوح، ج۵، ص۱۰؛ الاخبارالطوال، ص۲۲۷؛ تاریخطبری، ج۵، ص۳۳۸؛ انسابالاشراف، ج۵، ص۲۹۹ الکامل، ج۴، ص۱۴؛ المنتظم، ابنجوزی، ج۵، ص۳۲۳).
نکته مهم دیگر این است که یزید پس از سخنان شجاعانه و افشاگرانه امامسجاد(ع) و حضرت زینب(س)، و رسواییهای به بارآمده و به همریختگی تاج و تختش، چارهای جز دورویی و نفاقورزی، و شانهخالی کردن از این همه جنایت و کشتار ندارد. لذا دست و پا میزند تا خود را از مهلکه نجات دهد و ابنزیاد را مسبب اصلی حوادث دردناک و هولناک عاشورا معرّفی کند. ابنکثیر دمشقی هم پس از قرنها، سعی کرده تا با تحریف وقایع عاشورا، لکههای ننگین محاربه و مقاتله با امامحسین(ع) را از دامان مسبب اصلی آن، یزیدبنمعاویه پاک کند. براستی آیا اینگونه تحریفات، همسویی با یزید و همصدایی با شجره ملعونه بنیامیه نیست؟!
یکی دیگر از تحریفات حوادث عاشورا در تاریخ ابنکثیر آن است که او اشعار کفرآمیز یزید را -هنگامی که سر مقدّس امامحسین(ع) را نزد او بردند- انکار کرده و از جعلیات شیعه رافضی دانسته است. میگوید: رافضیها این بیت را افزوده و ساختهاند (و به یزید نسب دادهاند) «لَعِبَت هاشم بالملک فلا ملک جاءه و لا وحی نزل: بنیهاشم با حکومت بازی کردند. پس نه فرشتهای نزد پیامبر(ص) آمده و نه وحیی نازل شده است»(البدایة، ج۸، ص۲۲۴). او در ادامه کسانی را که این شعر را ساختهاند تا یزید را بدنام کنند، نفرین کرده است!!(همان) همچنین ابنکثیر در جای دیگر ادعا کرده که در سند این روایت، محمدبن حمید رازی شیعی مذهب وجود دارد. (همان، ج۸، ص۱۹۲)
برای آنکه تحریفگری و یزیدگرایی ابنکثیر در بیان وقایع عاشورا، بیشتر نمایان شود؛ به چند مطلب اشاره میشود:
طبری شافعی(م۳۱۰ق) اشعار کفرآمیز یزید را از یکی از خلفای عباسی به نام المعتضد بالله نقل کرده است. این خلیفه عباسی با صدور بخشنامهای به نکوهش معاویه و یزید پرداخته، و این اشعار را سند کفرشان دانسته است.(تاریخطبری، ج۱۰، ص۶۰) آیا این خلیفه عباسی رافضی مذهب بوده است؟!
به گفته سبط ابنجوزی حنفی(م۶۵۴ق) جاری شدن این اشعار بر زبان یزید، از مشهورات تاریخ است(تذکرهالخواص، ص۳۳۱)، پس چرا ابنکثیر اصرار دارد تا این قضیه دردناک را انکار و یزید را از آن تبرئه نماید؟! ابنجوزی حنبلی(م۵۹۷ق) در کتابش «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذمّ یزید» اشعار متعددی را از یزید نقل کرده که مفادشان کفر و الحاد است. یکی از این اشعار، «لیت اشیاخی ببدر شهدوا.. ای کاش بزرگانم که در جنگ بدر کشته شدند، امروز بودند و میدیدند...» است. ابنجوزی حنبلی با استناد به این اشعار، یزید را فاسدالعقیده دانسته است. (تذکرهالخواص، ص۳۶۳- ۳۶۵) آیا ابنجوزی هم رافضی و مستحقّ لعن و نفرین است؟!!
هیچ کس جز ابنکثیر شیعهبودن محمدبنحمید رازی را ادعا نکرده است. بلکه برخی گفتهاند او مورد اعتماد احمدحنبل پیشوای گروه حنبلیها بوده است. همچنین برخی محدثان مشهور اهلتسنن مانند ترمذی و ابنماجه از او روایت نقل کردهاند (تذکرهالحفاظ، ذهبی، ج۲، ص۴۹۱؛ میزانالاعتدال، ج۳، ص۵۳۰). آیا احمدبنحنبل و دیگر محدّثان اهلتسنن به روایات یک شیعه رافضی اعتماد کردهاند؟؟ آیا ابنکثیر چنین مقصودی دارد؟!
به هر حال انکار چنین اشعار کفرآمیزی جز تاریکنمایی روز، تحریف حقایق تاریخ و بزک کردن چهره پلید یزید، توجیه دیگری ندارد.
محمدجعفر طبسی
انتهای پیام