حجتالاسلام محمدرضا محمدی پیام، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی ملایر و از مدرسان تفسیر قرآن کریم در گفتوگو با ایکنا از همدان، در مورد انواع تفسیر اظهار کرد: در کل دنیا مدلهای تفسیری که تاکنون انجام شده است، چه در مورد قرآن کریم و چه در مورد سایر کتب مقدس (تورات، انجیل و...) به معنای کشف القناع یعنی کنار زدن پوشش برای روشن شدن چیزی است.
وی با بیان اینکه تفسیر به این معناست که نقاط مخفی و پنهان یک متن برای درک مخاطب نمایان شود، افزود: تفسیر از «سَفَرَ» و «فَسَرَ» میآید که دچار قلب لغوی در زبان عربی شده است. سَفَرَ در آیه 34 سوره مدثر «وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ» آمده است و به معنای سپید شدن و آشکار شدن است.
محمدی پیام با بیان اینکه قرآن خودش نور است و به تفسیر نیاز ندارد، بیان کرد: طبق آیه 15 سوره مائده «قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ» آنچه که خود نور است به تفسیر نیاز ندارد، همانطور که اگر خورشید را به کسی نشان دهیم نیاز به توضیح و برداشتن حجابی از آن نداریم؛ لذا در تفسیر قرآن واقعیت این است که قرآن خود روشن است، اما با اینکه چرا تفسیر در مورد قرآن صورت میگیرد برای کنار زدن پردههای جهل از ذهن مخاطب است تا ذهن او روشن شود.
این مدرس تفسیر قرآن کریم اظهار کرد: از ابتدای نزول قرآن شیوههای مختلفی در زمینه تفسیر و تبیین قرآن کریم وجود داشته است، بهطور نمونه در مورد آیه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» فلق به معنای طلوع شمس است. این اولین رگههای بیان آیات بوده است و علت این نوع تبیین، بیان آیات قرآن برای غیر عربزبانان بوده است. کسانی همچون عجم و یا افراد غیر عربزبان در عربستان که اغلب بیاباننشین بودهاند در فهم قرآن دچار مشکل میشدند این نوع بیان آیات با عنوان «تفسیر نقطهای» مطرح شد.
محمدی پیام ادامه داد: در این زمینه کلمات و نقاط مختلف برای مخاطب روشن میشود؛ این نوع تفسیر در ابتدا از سوی پیامبر اکرم(ص) و سپس امام علی(ع) و پس از ایشان نیز از سوی ابن عباس که دانشمندی از اصحاب پیامبر(ص) است و پس از رحلت ایشان از شاگردان امیرالمؤمنین(ع) است؛ با عنوان کتاب «تفسیر ابن عباس» مطرح میشود. از اینرو اولین و آغازین رگههای تفسیر در صدر اسلام «تفسیر نقطهای» بوده است.
این مدرس تفسیر قرآن با بیان اینکه در زمان عثمان خلیفه سوم، قرآن در میان شهرهای جهان اسلام چاپ و منتشر شد، اظهار کرد: در این دوره، قرآن از حالت حفظ خارج شد و به شکل چاپی درآمد. در زمان بنیعباس نیز ابن مقله و ابن مقفع خط را اختراع کردند و پس از آن نشر قرآن در تمام کشور را عهدهدار شدند. در زمان عمر بن خطاب وقتی مخاطبان قرآن افزایش پیدا کرد، فتوحاتی اتفاق افتاد، همچنین در زمان بنیامیه کشور اسلامی از شرق ایران امروزی تا شام وسعت پیدا کرد. در زمان بنیعباس نیز مرزها تا افغانستان و هندوستان، از سمت غرب تا شرق اروپا و از سمت جنوب تا بخشی از قاره آفریقا را شامل میشد و به نوعی حکومت بنیعباس از شرق تا غرب دنیا گسترده شد، از اینرو مخاطبان قرآن نیز افزایش پیدا کرد. هرچه جغرافیای اسلام گستردهتر میشد افراد با زبانها و فرهنگهای مختلف به مخاطبان قرآن افزوده میشدند و تفسیر ضرورت بیشتری پیدا میکرد.
محمدی پیام یادآور شد: در اینجا دیگر تفسیر نقطهای پاسخگو نبود و «تفسیر خطی» بهوجود آمد؛ تفسیر خطی یعنی یک آیه و آیه بعدی باید از حیث مفهمومی برای مخاطب تبیین میشد، اما ارتباط یک مطلب با مطلب قبل و بعد از خود در حد معمول برقرار میشد و این ارتباط گاهی قطع میشد. بهطور نمونه در سوره شعراء آیه 68 داستان حضرت موسی(ع) به پایان میرسد و داستان حضرت ابراهیم(ع) آغاز میشود. در اینگونه تفسیر(خطی) لزومی نداشت که آیات قبل با آیات بعد ارتباط برقرار کند، همین کافی بود که مفسر بگوید داستان موسی به پایان رسید و حالا داستان حضرت ابراهیم است، اما رابطه این دو داستان مغفول واقع میشد. اینجا و صدها مورد دیگر ثبت بیان آیات منقطع میشد.
وی با اشاره به اینکه اکثر تفاسیر از قرن اول به بعد حتی تا زمان حاضر همینگونه هستند، توضیح داد: یعنی اتصال بین آیات را لزوما دنبال نمیکنند تا جایی که اتصال واضح باشد مفسر آن را بیان میکند، اما وقتی اتصال آیات اندکی کاهش مییابد مفسران خود را به چالش نمیاندازند و آن را در در مباحث تفسیری خود بیان نمیکنند حتی گاهی ممکن است به قرآن کریم نسبت عدم ارتباط آیات یک سوره به همدیگر را نسبت دهند.
این مدرس تفسیر قرآن اضافه کرد: اما این نگاه نادرست درباره قرآن مردود است، چراکه قرآن عین ربط، اتصال و انسجام است؛ از آنجا که معجزهای در بلاغت است آیا ممکن است یک سخنران که بلیغ و دارای هنرمندی اعجازآمیز است آغاز سخن خود را با پایان سخن خود، صدر سخن را با ذیل آن و آن را با اوج سخن خود هماهنگ نکند؟ یعنی یک سخنران خبره در بین انسانها سعی میکند، جزء به جزء متن کلام خود را در بافتی هماهنگ ارائه کند، حتی اگر درباره چند فصل جدا صحبت میکند آن چند فصل به انحا مختلف با یکدیگر ارتباط مفهمومی پیدا میکنند که نمونه آن را در پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی میبینیم. ممکن است مباحث در پنج فصل ارائه شود اما در نگاه عمیقتری این پنج فصل به هم اتصال کلی و عمقی دارند.
وی گفت: قرآن نیز چنین است یعنی ابتدا و انتهای آن در هر سوره از یک الگو بهره میگیرد و هدف پیوستهای را دنبال میکند که ما را از تفسیر خطی به سمت تفسیر ساختاری رهنمون میکند.
محمدی پیام در مورد تفسیر ساختاری بیان کرد: این نوع تفسیر را به تفسیر «دو بعدی» یا «مسطح» میشناسیم که مانند مربع دارای طول و عرض است و در محور xها و yها ترسیم شده و یک شکل هندسی را تشکیل داده است، تقریبا سده اخیر شیوه تفسیری نوینی توسط دانشمندان بزرگی همچون علامه طباطبایی و سعید دیب حَوّی، اصلاحی و سَراهی (مفسران پاکستانی) و ... کشف و ارائه شد. در این شیوه تفسیری برای هر سوره قرآن یک مربع تصور شد که هر آیه قرآن بخشی از آن را تشکیل میدهد، گویا هر سوره درختوارهای از مفاهیم را در درون خود به تفسیر میکشد، مقدمه و نتیجهای دارد و چندین فصل که هر فصل آن تقسیم به اجزای کوچکتری میشود، هر نکته، داستان، تشبیه و تمثیل در جایگاه خود قرار گرفته است و هدف کلی آن مربع را دنبال میکند.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: در تفسیر انسجامی هر قسمت از سوره در محور xها و yها با بقیه متن در ارتباط است یعنی مانند یک قالیچه، با تار و پود با همه محتوای سوره تنیده شده است. اگر یک آیه از یک سوره حذف شود، مانند آن است که یک قطعه از پازل برداشته شده است و در نهایت هدف طراح متن حاصل نمیشود. البته این مانع این نیست که آیات دیگر مفهموم منفرد خود را حفظ کند، اما با اتصال آیات به یکدیگر مفهموم جامع جدیدی به وجود میآید که به آن موضوع سوره، محور سوره یا هدف سوره گفته میشود و هر مطلبی در آن سوره در ذیل آن موضوع محوری مفهموم جدیدی پیدا میکند که در تفسیر نقطهای و خطی به دست نمیآمد. این مدل تفسیر امروزه به نام تفسیر «انسجامی» یا «موضوع محور» و تفسیر «تحت محور واحد» شناخته میشود.
وی ادامه داد: این مدل تفسیری میتواند ابعاد جدیدی از معارف قرآن را در اختیار بشریت قرار دهد، از سویی این مدل مانع تصویرهای نادرست آیان نیز است، همچنان که وقتی میخواهیم، مفهموم درست یک جمله را بفهمیم به کل یک متن مراجعه میکنیم، تا آن عبارت را داخل بافت آن درک کنیم، به عنوان نمونه کلمه شیر را تصور کنید، ممکن است شیر همان اسد باشد، یا به معنای لبن و یا شیر را به معنای لوله آب در نظر گرفت، شاید هر یک درست بگویند یا نادرست، برای حل این مسئله راهحل این است که کلمه موردنظر را در عبارت و بافتی که استفاده شده و یا در فضایی که به کار برده شده است بررسی کنیم، در این صورت میتوانیم ادعا کنیم کدام تفسیر از این کلمه صحیح است. بهطور نمونه کلمه «مؤمنون» در قرآن اگر در سورههای مکی به کار رود حیطه معنایی متفاوتی دارد تا همین کلمه در سورههای مدنی.
محمدی پیام با اشاره به اینکه «متقین» در سوره بقره با «متقین» در سوره صاد متفاوت است، یادآور شد: «زکات» در سوره توبه با «زکات» در سوره مؤمنون متفاوت است، چراکه زکات در دوران مکه محدود به مفهموم کلی دستگیری از دیگران بود، اما در مدینه زکات به معنای یک اصطلاح و حکم شرعی شناخته و شامل گندم و جو، کشمش و خرما، چارپایان اهلی و طلا و نقره میشود.
وی افزود: همچنین کلمه «صلاة» که در ابتدا به معنای دعا کردن بوده است، اما به مرور به معنای نماز به کار رفته است. این درباره واژههای ساده، اما مفاهیم هم اینگونه است. هرگاه در فهم یک حکم دچار تردید شویم، باید آن حکم را در بستر آیات پیرامونی بسنجیم تا بفهمیم حدود و ثغور آن حکم شامل چه بخشهایی است، بسیاری از تفاسیر و تحلیلها درباره آیات نادرست خواهد بود و این همان مانعیتی است که درباره آن سخن گفتیم یعنی تفسیر انسجامی راه تفسیرهای نادرست را میبندد و دیگر هر تفسیری را نمیتوان به آیات قرآن نسبت داد.
محمدی پیام با اشاره به گونهای دیگر از انواع تفسیر گفت: تفسیر حجمی یا مکعبی گرچه هنوز در جهان شناخته شده نیست، اما با جمعبندی تفاسیر انسجامی میتوان به اینگونه جدید دست یافت؛ اینگونه را تفسیر «سه بعدی» نیز مینامیم. اینگونه نگاهی جامعتر به آیات کلامالله مجید دارد که شامل چند لایه از تفاسیر انسجامی است، گویا اینکه میتوان برای قرآن در هر سوره چند موضوع شناسایی کرد. بهطور نمونه موضوع فرهنگی با درختواره مستقل، موضوع اجتماعی با طبقهبندی سوره در ساختاری دیگر، موضوع سیاسی در شبکه مفهمومی دیگر، موضوع اقتصادی در ساختاری دیگر؛ یعنی یک سوره قرآن میتواند در چندین لایه مختلف ساختارهای متعددی را ارائه کند.
وی توضیح داد: در نظر بگیرید 10 نفر متخصص رشتههای مختلف یک سوره را با نگاه انسجامی تفسیر کنند، نتیجه کار این 10 نفر محصولی خواهد شد که آن را تفسیر سه بعدی از آن سوره برمیشماریم، اینگونه تفسیر شاید بهصورت مستقل از یک مفسر غیرمعصوم ساخته نیست، اما گروهی از دانشمندان میتوانند با تحلیل ساختارمند از یک سوره واحد به این نتیجه دست یابند گرچه برخی از دانشمندان بزرگ که به چندین علم و تخصص آراسته بودهاند، توانستهاند توقع چنین تفسیری در ذهن ما ایجاد کنند.
این مدرس تفسیر قرآن بیان کرد: فرض بگیریم سوره حمد را در نگاهی ساختارشناسانه با موضوع اخلاقی بررسی کنیم، سپس با موضوع حقوقی، روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی و... . در هر مرحله تفسیر فرآوردههای جدیدی به دست میآید که هر یک در ساحت خود قرار دارد و با دیگر ساحتها تداخل ندارد. در عین حال هیچ کدام محتوای دیگری را نقض نمیکند؛ اما هر کدام لایهای از معارف قرآن را به تصویر میکشد. این سخن شاید توانسته باشد، شیوه تفسیری انسجامی مرکب که ما آن را تفسیر حجمی نامیدهایم ترسیم کرده باشد.
وی ادامه داد: کتبی در مورد تفسیر انسجامی نوشته شده است؛ از جمله حجتالاسلام محمد خامهگر که این شیوه از تفسیر را مطرح میکند(البته عنوانی برای آن بیان نکرده است). همچنین افرادی چون عبدالعلی بازرگان، مستنصر میر، آیتالله جوادی آملی که تئوریسین اصلی نظریه انسجامی است، الهیزاده خراسانی، آیتالله مکارم، محمد عبده، سیدقطب با کتاب «صاحب فی ظلال القرآن»، محمد رشیدرضا، سیدمحمود طالقانی، تفسیر «البلاغ» آیتالله محمد صادقی تهرانی، تفسیر صلالحی و قراهی و تفسیر «الاساس فی التفسیر» سعید دیب حَوّی.
یادآور میشود، عنوان تفسیر مکعبی و حجمی شاید در هیچ منبع و کتابی مطرح نشده باشد و یکی از ابتکارات محمدرضا محمدی پیام، مدرس تفسیر است که در زمینه تفسیر ساختارمند و طرح تفسیر مکعبی ایده قرآنی جالبی است.
انتهای پیام