پدر؛ زیباترین واژه استقامت و ایستادگی، پدر کوهی استوار در برابر تمام سختیها و مصائب روزگار، پدر واژه آشنای ناآشنا، پدر کسی که تا زمانی که حضورش هست نمیدانی که زندگی سختیهایی هم دارد، پدر تکیهگاه بیادعا، نانآوری بینام و نشان، پدر کسی که تا زمانی که دستش را لمس نکنی نمیفهمی که زندگی چه سختیهای را بر او تحمیل کرده و تو حتی بویی از آن نبردی، پدر کسی که تمام نبودنهایت با بودنش معنا میشد و پدر...
آری وقتی حرف از پدر به میان میآید حتی واژهها هم تاب و توان گفتن از استقامت و سخت کوشی پدر را ندارند چراکه استواری پدر را مگر فقط خدا معنا کند و به نظر من تمام واژهها در وصف پدر کم میآورند.
چند روزی بود که در فکر نوشتن یادداشتی در وصف پدر بودم اما چندین و چندبار نوشتم و انگار که واژهها در برابر چشمانم بر روی کاغذ رخت سفر میبستند و حرکت میکردند چراکه سخت است نوشتن از کوه ایثار و فداکاری که هیچگاه دم بر نیاورد از بیان سختیهای روزگار و تمام این سختیها را با جان و دل خرید تا مبادا گرد غم بر گونههای فرزندانشان بنشیند.
انگار واژهها هم خود میخواستند در کنار هم بنشیند و پدر کولبری را وصف کنند که در برف و سرمای سخت و طاقت فرسای زمستان وسوز و گداز گرمای تابستای با تحمل سختی کوههای صعبالعبور، باری چندین برابر وزن خود را تحمل میکنند تا سفره فرزندانشان بیرمق نباشد.مگر توبه نصوح چه بود روزی چندین بار سختترین سنگها را از بالای کوه به پایین کوه میآورد تا خداوند متعال توبهاش را پذیرفته و بار گناه را از روی دوشش برداشت اما کولبران به امید تهیه نانی بر سفره خانواده روزی هزاران بار سختی کوههای صعبالعبور را تحمل میکنند تا در آخر خنده بر لب به دیدار فرزندان و خانوادهشان بروند و بگویند فرزندانم امروز زندگی به کام ما بود و خداوند روزیتان را بیمنت تأمین کرد و فرزندان شادیکنان به بازیهای کودکانهشان ادامه میدهند غافل از آنکه آن روزی بیمنتی که پدر از آن حرف میزد ...
آری امروز خواستم بنویسم از مشقت پدران کولبر سرزمینم که نامشان استواری و استقامت را یادآور میشود پدرانی که کوههای سر به فلک کشیده کردستان مسیر راهشان را فرش قرمز کشیده تا همیشه میزبانی باشد براین قدمهای استوار.
کوههای سر به فلک کشیده کردستان با پهن کردن فرش قرمز بر زیر پای این پدران کولبر میخواهد بگوید اگر چه بهشت زیر پای مادر است اما هستند پدرانی که بهشت هم زیر پایشان کم میآورد. اگر چه در گرما و سرما به دل کوه میزنند اما همین کوهها هم از ابهت و استواری این پدران به وجد آمده و گاهی میخواهد در مقابل این عظمت پدران کولبر سر تعظیم فرود آورده و از آنان قدردانی کنند.
وقتی به رد پای این پدران سخت کوش سرزمینم نگاه میکنی انگار هر کدام از این ردپاها میخواهند استقامت را به گونه پرمعناتر و زیباتر برای ما تعریف کنند، تعریفی که واژهها قاصر از بیان آن هستند. چه زیباست این تعریف در وصف پدران کولبر «نانآورانی؛ نامآور»
یادداشت از ملیحه سیفی؛ دبیر ایکنای کردستان
انتهای پیام