همواره در آیات آمده است که قرآن به زبان روشن نازل شده است، همانطور که خداوند در آیه ۱۹۵ سوره شعرا میفرماید: «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ؛ به زبان عربی روشن». پس چرا امروز برای درک بیشتر آیات قرآن نیاز به تفسیر روشن است تا قابل فهم برای همگان باشد؟ ایکنا کردستان، در گفتوگو با ژیلا مرادپور، دکترای الهیات و استاد دانشگاههای کردستان به دنبال پاسخ این سؤال بوده است که در ادامه میخوانیم.
ژیلا مرادپور، دکترای الهیات در گفتوگو با ایکنا، اظهار کرد: قرآن به زبان عربی بر قوم عرب نازل شد و بنا بر عقل، طبیعی است که وقتی بخواهیم با کسی حرف بزنیم و نصیحتش کنیم و یا مسیر درست را به او نشان دهیم باید با زبان خودش با او حرف بزنیم تا حرفمان را بفهمد پس گفتمانمان باید به تعبیر قرآن مبین باشد. به همین دلیل خداوند قرآن کریم را با عربی مبین نازل فرمود به نحوی که برای اعراب بیسواد و کم سواد و شاعر و ادیب و عامی قابل فهم باشد.
وی افزود: خداوند در آیات متعدد میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ ما هیچ پیامبری را، مگر به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها بیان کند، پس خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند، و او پیروزمند حکیم است». (ابراهيم آیه 4). به همین دلیل در کمتر روایتی دیده شده که صحابه پیامبر اعم از عرب اهل مکه، مدینه، شام، یمن و سایر لهجههای عرب از پیامبر(ص) در مورد معنای کلمات قرآن سؤال کرده باشند حتی در مورد معنای حروف مقطعه هم سؤال نشده است، گویی برایشان مبین وروشن بوده است. پس نبود روایاتی دال بر این سؤالات خود اثبات کننده مبین بودن قرآن است و نشان میدهد قرآن برای قوم عرب زمان خودش واضح و همه فهم بوده است.
مرادپور اظهار کرد: در این راستا باید سؤال را اصلاح کرد و پرسید چرا فهم قرآن برای نسلهای بعد پیامبر و صحابه نیازمند تفسیر است و این همه تفاسیر در فهم آن نوشته شده است؟! این سؤال را با سؤالی دیگر جواب میدهم سپس به شرح میپردازم. چرا ما در فهم اشعار حافظ مولوی و سعدی و فردوسی نیازمند تخصص در ادبیات هستیم مگر به زبان فارسی خودمان نیست؟! چرا این همه کتاب شرح بر این اشعار نوشته شده است؟!
وی بیان کرد: ویژگی حتمی و اجتناب ناپذیر هر زبانی، تحول و تحریف و ادغام در زبانهای دیگر است و طبیعی است که هیچ زبانی در دنیا از این تحولات در امان نمانده است. فارسی ۳۰ سال پیش با فارسی امروزی تفاوت دارد پس طبیعتاً فارسی قرن هفتم که حافظ اشعارش را با زبان رایج آن دوران سروده با فارسی امروز خیلی متفاوت است؛ لذا باید با واژهها و ساختار ادبی و زبانی آن دوران آشنا شویم تا در معنا کردن واژهها به خطا میرویم. برخی واژهها حتی از نظر معنایی کاملاً متحول شدهاند مثلاً لفظ ژندهپوش در دورانی بار معنایی مثبت داشته و به معنای انسان متقی و زاهد بوده اما در دورانی بار منفی داشته و به معنای انسان نامرتب است.
مرادپور افزود: خاصیت هر زبانی است که جهت مطالعه متون قدیمی آن نیازمند تخصص در زبانشناسی و فنون تفسیر متون قدیمی و مفردات و واژگان هر زبان در دوره مختص به متون هستیم. خصوصاً متون کتب مقدسی چون تورات و انجیل و قرآن که بخاطر زبان تحولپذیر بشری ظرف بیان مفاهیم الهی شده است. بر این اساس حتی یک عرب زبان هم ناچار است در فهم برخی کلمات و الفاظ قرآن به کتب لغت عرب و مفردات الفاظی چون العین فراهیدی و معجم مقاییس اللغه و تهذیب اللغه و .... مراجعه کند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: البته با اینکه ۱۴ قرن از نزول قرآن گذشته، اما هنوز هم کلیت قرآن برای همگان قابل فهم است و به هر زبانی که ترجمه شود، همگان آن را میفهمند و در واقع جهت ترجمه دقیق آن و در دسترس قرار دادنش برای عوام نیازمند بررسی دقیقتر واژگانی و زبانیاش توسط متخصصان هستیم.
وی در ادامه گفت: به مرور زمان با فاصله گرفتن از عهد نزول قرآن و تحول روزافزون زبان عربی محاورهای، عربزبانها از عربی قرآن که فصیح بوده دور شدهاند و همین باعث نیازمندی قشر عوام به تخصص علما در فهم معنای دقیق قرآن شده است یعنی در واقع هر چه زمان بیشتری از عهد نزول گذشته فاصله زبان عوام عرب از زبان قرآن و احادیث بیشتر شده و طبیعتاً به فهم علما و متخصصان نصوص آیات و احادیث بیشتر وابسته شدهاند.
مرادپور در پایان یادآور شد: پس چون گریزی از تحریف و تحول زبان نیست نیازمند بودن به تفسیر و تدبر قرآن و وابسته بودن عوام در فهم آن به متخصصان، امری بدیهی و طبیعی است که امروزه در سایر حوزههای علمی پذیرفته شده است. تنها تفاوت متون دینی با متون ادبی و سایر حوزهها در اهمیت دین و مرتبط بودن آن به عاقبت انسان و سعادت اخرویش است که ما را نسبت به آن حساس کرده است، چرا که همین وابستگی و نیاز به تخصص در فهم متون ادبی هم وجود دارد، اما تا این حد حساس و مهم نبوده و نمیباشد.