به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام، مقالاتی با عناوین «نقش قدرتهای فرامنطقهای در بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام»، «مطالعه تطبیقی گروههای تروریستی القاعده و داعش»، «سنجش توان ایالات متحده در تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران»، «خشونتهای قومی- مذهبی در خاورمیانه عربی از منظر بحران دولت- ملتسازی»، «قابلیتها و ظرفیتهای همگرایی در جهان اسلام» و «بینالمللیشدن آموزش عالی و آینده همگرایی کشورهای اسلامی» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «نقش قدرتهای فرامنطقهای در بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام» میخوانیم جهان اسلام یکی از مناطق حساس و استراتژیک در نظام ژئوپلیتیک در سطح کروی است. ذخایر عظیم انرژی، دریاها و راههای ارتباطی و همچنین وسعت گسترده و جمعیت زیاد آن، این منطقه را به منطقهای کانونی در معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است. در جهان اسلام فرصتهای گوناگونی وجود دارد به طوری که همگرایی در جهان اسلام این پتانسیل را دارد که ساختار قدرت جهانی را با تغییرات بنیادی مواجه کند. علیرغم وجود ظرفیتهای گسترده انسانی و طبیعی بحرانهای ژئوپلیتیکی در منطقه جهان اسلام تأثیرات مخربی بر توسعه پایدار و امنیت پایدار در این منطقه داشته است به طوری که بحرانهای ژئوپلیتیکی مانع اصلی همگرایی در بین کشورها در جهان اسلام بودهاند. این بحرانها باعث شدهاند که ظرفیتهای اقتصادی کشورهای جهان اسلام شکوفا نشوند و همچنین کشورها مشغول مسائل امنیتی و حاشیهای و کشمکشهای سیاسی باشند. با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه لذا نقش قدرتهای جهانی در بحرانهای ژئوپلیتیکی این منطقه مشهود است. این پژوهش با ماهیت توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای به نقش قدرتهای جهانی در بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام پرداخته است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که قدرتهای فرامنطقهای بر اساس اهداف، استراتژیها و منافع خود در ابعاد ژئواکونومیکی، ژئوکالچر و هیدروپلیتیکی جهان اسلام باعث تشدید بحرانهای ژئوپلیتیکی شدهاند.
در طلیعه نوشتار «مطالعه تطبیقی گروههای تروریستی القاعده و داعش» آمده است القاعده و داعش از جمله مهمترین کنشگران تروریستی محسوب میشوند که نقش مهمی در تحول مفهوم امنیت و پویایی آن در سالهای اخیر داشتهاند. هدف پژوهش حاضر مطالعه مقایسهای این گروهها میباشد. بر همین اساس، سوال اصلی بر این مبنا قرار گرفته است که وجوه تشابه و افتراق گروههای القاعده و داعش کدامند؟ روش تحقیق توصیفی – تحلیلی است و دادهها از طریق منابع کتابخانهای جمعآوری شده است. با توجه به ماهیت گروههای تروریستی فوقالذکر، از رهیافت نظری سازهانگاری که بر غیریتسازی و انگاره «خود - دیگری» تأکید دارد، استفاده شده است. یافتههای پژوهش مبین این واقعیت است که گروههای تروریستی القاعده و داعش که مبنا و علل وجودی آنها بر اساس غیریتسازی است، علیرغم برخی تشابهات هویتی در بسیاری از زمینهها بهویژه در ساختار، اهداف، حوزه کارکردی، شیوه عملکرد، کیفیت رهبری، ابزارها از تفاوتهای آشکاری با یکدیگر برخوردارند.
نویسنده مقاله «سنجش توان ایالات متحده در تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران» در چکیده نوشتار خود آورده است گروه اقدام ایران بخشی از وزارت امور خارجه ایالات متحده است که در سال 2018 تأسیس شد. با خروج آمریکا از برجام، این گروه مدیریت و هماهنگی اقدامات تهاجمی علیه ایران را عهده دار است. سازندگان این گروه، اهداف جامعی را در قالب 12 شرط پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، بیان داشتهاند و ابزارهای مختلف را در اختیار قرار دادهاند. قوانین کنگره، کمکهای بلاعوض آمریکا به دولتها و سازمانهای بینالمللی، تراز منفی تجاری آمریکا در مبادلات با قدرتها، وابستگی نظامی منطقه به آمریکا و پایگاههای نظامی ایالات متحده، ابزارهای اصلی گروه اقدام در پیاده سازی استراتژیهای خود هستند. با این حال، صرفنظر از دعاوی، آیا این گروه قادر به پوشش دادن همه اهداف خود است و تا چه حد می تواند آنها را پوشش دهد؟ این مقاله با بهره گیری از مطالعات امکانسنجی در ابعاد مختلف حقوقی، منابع، فنی، عملیاتی، زمانی و اقتصادی دایره اهداف(طیفی از تعدیل رفتار منطقهای تا تغییر رژیم) و روشهای این گروه(طیفی از تحریم تا تهاجم مستقیم نظامی) را مشخص و 20 استراتژی ممکن اولویت بندی و مشخص شده که کدامیک در سیاستهای اعمالی آمریکا و کدام یک در تقابل با چالشها از بیشترین امکان تحقق برخوردار است. همچنین، در جمعبندی با در نظر گرفتن ابعاد مختلف امکانسنجی، طرح اولیهای از راهبردهای جامع تقابلی ارائه شده که البته بحث و تدقیق آنها به پژوهشهای دیگر نیاز دارد.
در طلیعه نوشتار «خشونتهای قومی- مذهبی در خاورمیانه عربی از منظر بحران دولت- ملتسازی» آمده است خشونتهای قومی و مذهبی در عصر پسا جنگ سرد به مهمترین واقعیت تلخ در بسیاری از جوامع تبدیل شدهاند. در عصر حاضر، رواج و اشاعه تعارضهای هویتی سبب شدهاند مباحث ژئوپلیتیکی تا حد قابل توجهی رنگ و بوی ژئوکالچری بیابند و سیاست بینالملل نیز عمدتاً ماهیت هویتی بیابد. خاورمیانه با اختصاص یک چهارم خشونت و کشمکشهای قومی و مذهبی جهان به خود، در بین مناطق گوناگون جهان به کانون محوری سیاست و تعارضهای هویتی مبدل شده است. این پژوهش از نوع تحقیقات تبیینی بوده و با روش علی- تحلیلی و رویکرد نظری جامعه شناختی تاریخی- سیاسی انجام شده است. پرسش تحقیق آن است که مهمترین دلایل و عوامل جامعه شناختی و داخلی تأثیرگذار بر تشدید تروریسم و خشونتهای قومی- مذهبی در خاورمیانه عربی از اواخر دهه 1990 به این سو کدامند؟ فرضیه تحقیق به این صورت طرح میشود: با تمرکز بر رویکرد جامعهشناختی تاریخی- سیاسی، میتوان گفت بحران دولت، ملتسازی و بحران هویت و مشروعیت سیاسی ناشی از آن، نقش ماهوی، ژرف و مهم در ایجاد و بسترسازی برای تروریسم و خشونت قومی- مذهبی داشته است. البته نگارنده بر این باور است که همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، خشونت هم بایستی چند علتی نگریسته شود اما ضرورت ژرفکاوی میطلبد که موضوع با تمرکز بر یک یا دو عامل تبیین و توضیح داده شود. مهمترین یافته این تحقیق آن است که در خاورمیانه عربی، خشونت قومی و مذهبی که اکنون بیشتر از گذشته فوران یافته است دارای عقبه تاریخی در یک سده اخیر دارد. در گستره تاریخی، دو بحران سیستمی یعنی بحران مشروعیت سیاسی و بحران هویت، بستر ساز اصلی خشونتگرایی قومی - مذهبی و عدم رفتارهای دموکراتیک و بیثباتی در منطقه بودهاند.
نویسنده مقاله «قابلیتها و ظرفیتهای همگرایی در جهان اسلام» در چکیده نوشتار خود آورده است جهان اسلام پهنه سرزمینی وسیعی با پراکنش جمعیتی مسلمانان، از سواحل اقیانوس اطلس تا غرب چین و با امتداد و جهت جغرافیایی تقریباً جنوبغربی – شمالشرقی است که برخوردار از امتیازات اقتصادی، جغرافیایی، ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی، ژئواکونومیکی، ژئوکالچری و... است. با وجود موقعیت مناسب کشورهای اسلامی و برخورداری از بسیاری از ظرفیتها و مزیتها، این کشورها همواره با مشکلات عدیدهای در ابعاد مختلف خصوصاً در ابعاد اقتصادی و توسعهای روبرو بوده و هستند. یکی از مهمترین معضلات موجود در دنیای اسلام، موضوع اختلافات و تنشها در میان کشورهای اسلامی و واگراییها است که توسعه کشورهای اسلامی را در جهت منفی متأثر کرده است. مقاله حاضر، با روش توصیفی - تحلیلی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای درصدد بررسی و تحلیل قابلیتها و ظرفیتهای همگرایی در جهان اسلام است. نتیجه بررسیها نشان میدهد که جهان اسلام با وجود واگراییهایی که با آن مواجه است، دارای قابلیتها و ظرفیتهای قابل توجهی است که از بین آنها، در این مقاله چند ظرفیت و قابلیت مهم در جهان اسلام مورد بحث قرار گرفتهاند.
در طلیعه نوشتار «بینالمللیشدن آموزش عالی و آینده همگرایی کشورهای اسلامی» آمده است در طول تاریخ تمدن اسلامی عوامل متفاوت و متعددی در گسترش همگرایی یا واگرایی کشورهای اسلامی نقشآفرین بوده و این موضوع به یکی از عوامل اصلی تعیین کننده سرنوشت تمدن اسلامی تبدیل شده است. گسترش مراودات علمی میان کشورهای اسلامی از یکسو و همکاری میان کشورهای اسلامی و غیراسلامی از سوی دیگر بر چگونگی شکوفایی علمی و فناورانه در حوزه تمدن اسلامی تأثیرگذار بوده است. در این مقاله تلاش شده است از منظر آیندهنگری و با نگاه کلان به روندهای تاریخی، موضوع چگونگی تحقق آینده مطلوب تمدن اسلامی بر پایه گسترش مراودات علمی بینالمللی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
ادعای اصلی مطرح شده در این اثر آن است که همکاریهای علمی بینالمللی زمینه مناسبی برای دستیابی به فهم میانفرهنگی را در فضای تعامل کشورهای اسلامی با یکدیگر مهیا میسازد. این شیوه فهم و شناخت بر تعمیق و گسترش روابط میان کشورهای اسلامی تأثیرگذار بوده و این موضوع تعیینبخش چگونگی دستیابی به سرنوشت مطلوب تمدن اسلامی است. روشهای استفاده شده در این اثر عبارتند از: بهرهمندی از کلاننگری تاریخی(Macro Historian) به منظور بررسی کلانروندهای تاریخی همکاریهای علمی در تمدن اسلامی، تحلیل روند به منظور بررسی وضعیت کنونی همکاریهای علمی کشورهای اسلامی و سناریونگاری به منظور ارائه تصویری از آیندههای بدیل پیشروی تمدن اسلامی در سایه همکاریهای علمی بینالمللی.
نتایج اصلی حاصل از این مطالعه عبارتند از: وجود مزیتهای نسبی بسیار برای گسترش و تعمیق همکاریهای علمی بینالمللی میان کشورهای اسلامی؛ واگرایی شدید میان کشورهای اسلامی در عرصه همکاریهای علمی بینالمللی؛ غربگرایی و داشتن اسطوره غرب مدینه فاضله در میان اندیشمندان، محققان و متخصصان کشورهای اسلامی؛ لزوم تقویت درگاههای(Hub) همکاریهای علمی میان کشورهای اسلامی؛ لزوم انعقاد پیمانهای بینالمللی در عرصه همکاریهای آموزشی، پژوهشی و فناورانه میان کشورهای اسلامی.
انتهای پیام