اندیشه و آرمان امام(ره) قلب حقیقت پیدا کرده است / دست رد به سینه ناصحان و دلسوزان انقلاب نزنیم
کد خبر: 3975550
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۰
در گفت‌وگو با ایکنا تبیین شد؛

اندیشه و آرمان امام(ره) قلب حقیقت پیدا کرده است / دست رد به سینه ناصحان و دلسوزان انقلاب نزنیم

حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی معتقد است: امام خمینی(ره) اسلام و جمهوریت را توأمان می‌دید، اما امروز آن هماهنگی و تفاهم و توافقی که میان جمهوریت و اسلامیت وجود دارد، آسیب دیده و به نظر می‌رسد که آنچه امام(ره) به ارمغان آورده بود، قلب حقیقت پیدا کرده است.

رحلت امام

امام خمینی(ره) شخصیتی تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شوند و این امر ناشی از نوع نگاه امام(ره) به مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود که باعث شد انقلاب اسلامی ایران به پیروزی برسد. امام خمینی(ره) در طول دوره رهبری خود بر ضرورت مشارکت مؤثر و سازنده مردم در عرصه‌های مختلف انقلاب تأکید داشتند و بر همین اساس تحولی شگرف در اندیشه سیاسی اسلام ایجاد کردند و آن، رهبری شکل‌گیری انقلابی اسلامی بود. امام این انقلاب را بر مبنای توجه به مقوله دین و همچنین توجه به نقش مؤثر مردم، رهبری کردند و بعد از استقرار آن نیز بر عنصر دیانت و مردم که در اسلامیت و جمهوریت تجلی پیدا می‌کرد، تأکید داشتند.

خبرنگار ایکنا در اصفهان به مناسبت ۱۴ خرداد، سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر دینی درباره میراث امام خمینی(ره) و بهره‌گیری از آن برای حل مشکلات امروز جامعه در عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی داشته که متن آن را در ادامه می‎‌خوانید:

آنچه در این گفت‌وگو می‌خوانید: 

امام خمینی(ره) اسلام و جمهوریت را توأمان هم می‌دید
از اندیشه‌ و آرمان امام(ره) فاصله گرفته‌ایم
توافق میان جمهوریت و اسلامیت آسیب دیده است
تفسیر قانون اساسی به جای فهم آن نشسته است
مردم از فهم قانون اساسی بازمانده‌اند
نباید دست رد به سینه ناحصان و دلسوزان انقلاب زد
اعتماد عمومی کم‌رنگ شده است
برگرداندن اعتماد مردم به راحتی امکان‌پذیر نیست

ایکنا ـ در اندیشه سیاسی اسلام، جمهوریت و اسلامیت چه جایگاهی داشت و در خصوص جمهوریت، امام چه جایگاهی برای مردم و رأی آنها قائل بود؟

در سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، بسیار شایسته است که اندیشه‌های اصیل و متعالی ایشان برای جامعه تجدید و بیان شود، چون بعضاً در طول این سال‌ها به‌جای تلاش برای شفاف شدن این اندیشه، متأسفانه به‌دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی که بر جامعه حاکم شده، این اندیشه‌ها رنگ باخته و از قالب معنایی خودش بیرون آمده است. به هر حال، بزرگترین اندیشه سیاسی امام(ره) را در همراهی و توأمان بودن اسلام و جمهوریت باید دید. البته امام(ره) شخصیتی متعالی بود که در ابعاد اخلاقی، تربیتی، فلسفی، عرفانی و نظایر آن اندیشه‌های قابل اعتنایی مطرح کرد، ولی در بعد سیاسی بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تفکری که برای جامعه به ارمغان آورد، هماهنگی میان جمهوریت و اسلامیت بود. امام(ره) با هر فکر دیگری غیر از این مبارزه می‌کرد و می‌فرمود: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» و با همه جریان‌های سیاسی دیگر مثل جمهوری مطلق یا جمهوری دموکراتیک یا جمهوری مسلمانان و نظایر آن همدلی نداشت و نمی‌خواست این‌ها برای جامعه عرضه شود. امام(ره) همراهی جمهوریت و اسلامیت را برخاسته از دین و منابع دینی می‌دانست و هم با ایده‌ها و افکاری که برای جامعه اسلامی وجود داشت، بسیار همساز می‌دید.

در آن زمان که بیش از 40 سال قبل بود، امام(ره) در فضایی از جمهوریت و اسلامیت سخن می‌گفت که معانی و مفاهیمی که از این دو مقوله فهم می‌شد، این قابلیت را داشت که هماهنگی و تفاهم و توافق میان جمهوریت و اسلامیت را ایجاد کند. اسلامی که امام(ره) دنبال می‌کرد، طرفدار عدالت‌خواهی، آزادی، استقلال و حق حاکمیت مردم و مخالف ظلم و استکبار و استبداد بود و همه این‌ها در اذهان جامعه معنای روشن و بسیطی داشت و مردم متوجه می‌شدند که مراد از جمهوریت، عدالت، حق حاکمیت، استقلال، آزادی و سایر شعارها چیست و از صمیم قلب با این‌ها موافق بودند و هرگز در ستیز یا گریز از این مفاهیم نبودند، لذا جمهوریت با دلدادگی در کنار اسلامیت قرار گرفت و اسلام نیز سایه‌افکن شد و قدرت جامعه و جمهور را مضاعف کرد و حکومتی بلامنازع در منطقه تشکیل داد، ولی تأسف اصلی این است که در این 40 سال تاحدودی این مفاهیم رنگ باخت و عدالت، آزادی، استقلال، جمهوریت، حق حاکمیت مردم و نظایر آن از معانی روشن خود بیرون آمدند و معانی دیگری گرفتند.

امروز دیگر از این مفاهیم و ارزش‌های والای دینی و انسانی چیزی جز سلسله‌ای از الفاظ مشاهده نمی‌کنیم، همه این‌ها از جایگاه و معانی اصلی خود خارج شده، به رنگ قدرت درآمده و تفسیر شده‌اند. بعضاً مردم دیگر احساس نمی‌کنند که این واژه‌ها برایشان ارزش و اهمیتی دارد و احساس همدلی با این‌گونه مفاهیم ندارند و طبعاً آن هماهنگی و تفاهم و توافقی که میان جمهوریت و اسلامیت وجود دارد، آسیب دیده است. این مفاهیم، معانی بدیهی و روشنی دارند، ولی اینکه دیگران بخواهند برای مردم جمهوریت، حق حاکمیت، عدالت، آزادی و نظایر آن را معنا کنند، نمی‌تواند برای آنها گوارایی داشته باشد. بنابراین، به نظر می‌رسد که آنچه امام(ره) به ارمغان آورده بود، قلب حقیقت پیدا کرده است و آنچه در بیش از 40 سال قبل می‌توانست به وضوح و روشنی توافق و هماهنگی میان جمهوریت و اسلامیت را رقم بزند، امروز نمی‌تواند اتفاق بیفتد. در آن زمان اوضاع پیچیده نبود که این مفاهیم فهم دشواری داشته باشد و امروز چون همه این‌ها با پیچیدگی‌هایی در نظام‌های جهانی و بین‌المللی همراه شده است، طبعاً این تفسیرها و تحلیل‌هایی که ارائه می‌شود، کار را دشوار کرده، ولی مشکل اصلی این است که این الفاظ و مفاهیم که می‌توانست درکنار هم با دوستی و مشارکت اتفاقی را رقم بزند، اکنون وجود ندارد و این همان آسیبی است که به اندیشه امام(ره) وارد شده است.

ایکنا ـ چرا این مفاهیم از معانی اصیل خود فاصله گرفتند و معنای دیگری پیدا کردند؟ امام(ره) از این مفاهیم، چه معنایی در نظر داشت و امروز این مفاهیم، چه معنایی به خود گرفته است؟

معنای واقعی جمهوریت، عدالت و آزادی روشن است و این‌ها مفاهیم پیچیده‌ای نیست که جامعه انسانی نتواند درک کند، ولی امروز جمهوریت به آنچه بعضاً از ناحیه قدرت تعریف می‌شود تفسیر شده است، ولو بخش عظیمی از جامعه نیز حضور پیدا نکنند، مانعی ندارد. درست است که می‌گوییم دوست داریم همه بیایند، ولی وقتی مسیر جمهوریت را کانال کشیدیم، معنای خودش را از دست داد. عدالت معنای روشنی دارد، ولی ما عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر هم زدیم و عده‌ای را صاحب قدرت سیاسی کردیم، بدون اینکه هیچ‌گونه پشتوانه مردمی داشته باشند و عده‌ای را از قدرت اقتصادی بسیار کلان برخوردار کردیم و گفتیم با مردم رقابت کنند. عدالت اقتصادی وقتی معنا پیدا می‌کند که توزیع عادلانه منابع اتفاق بیفتد و دسترسی همگان به منابع و امکانات به‌صورت یکسان باشد، ولی اینکه برای عده‌ای مسیر خاصی ایجاد و دیگران را محروم کنیم و بگوییم با هم رقابت اقتصادی داشته باشند، بر هم زدن مفهوم عدالت، بازی کردن با این مفاهیم و ارائه قدرت و سلطه و استبداد در قالب آنهاست. تا حدی می‌توان استبداد را در قالب آزادی و عدالت را در قالب ظلم به مردم نشان داد، ولی بعداً روشن خواهد شد که آنچه ارائه شده است، حقیقت نیست و طبعاً در مقابل آن مقاومت خواهد شد.

در باب قانون اساسی، از یک طرف با فهم آن مواجهیم و از طرف دیگر، با تفسیر قانون اساسی. اکنون تفسیر قانون اساسی جای فهم آن نشسته و مردم از فهم قانون اساسی بازمانده‌اند. همان‌طور که کلیسا انجیل را به رأی خودش تفسیر می‌کرد و به مردم ارائه می‌داد، اگر ما بخواهیم قانون اساسی را به‌گونه‌ای تفسیر کرده و فهم آن را در چارچوب این تفسیر ارائه دهیم، طبعاً این به اسارت گرفتن قانون اساسی و حقیقت آن را قلب کردن است. تفسیر قانون اساسی در موارد بسیار نادری اتفاق می‌افتد که در خصوص اصول و قوانین ابهام وجود داشته باشد، ولی اینکه به‌جای فهم قانون اساسی، آن را تفسیر کنیم و بگوییم فقط عده‌ای خاص قانون اساسی را می‌فهمند، به اسارت بردن قانون و قلب حقایق است. ما باید امانتدار این الفاظ و عبارات باشیم که امام(ره) به عرصه سیاست آورد و مردم نیز با همین‌ها توافق داشتند و رأی دادند، وگرنه نمی‌توان الفاظ و مفاهیمی را که امروز درجامعه وجود دارد، با الفاظ و مفاهیمی که در عصر امام(ره) وجود داشت، مقایسه کرد. این‌ها در حال حاضر فقط مشترک لفظی هستند و در معانی با هم اختلاف دارند.

ایکنا ـ چه عواملی باعث شده که از اندیشه‌های امام(ره) فاصله گرفتیم و مفاهیم و معانی مورد نظر ایشان رنگ باخت و قلب حقیقت شد؟

البته این اتفاق به‌تدریج رخ داد و ما پله پله از آن واقعیت‌ها دور شدیم. بعضاً به افکار و اندیشه‌هایی که خبرگان، متخصصان، اندیشمندان، اساتید دانشگاه و فرهیختگان ناصحانه و بر اساس خیرخواهی بیان می‌کردند، توجه نکردیم و فکر می‌کردیم این‌ها دشمن یا صفوف مقابلی هستند که اجازه قدرت و رشد به حاکمیت نمی‌دهند، در حالی که قطعاً این‌گونه نبود و جایگاه عالمان و فرزانگان جامعه این نیست که ذاتاً بخواهند با حکومت‌ها مقابله کنند، بلکه می‌خواهند آنها را با حقایق آشنا سازند و از غلتیدن حکومت‌ها به سمت انحراف و تحریف جلوگیری کنند. متأسفانه به آنها بها ندادیم و نظرات تخصصی و کارشناسی را که مهربانانه و ناصحانه بیان می‌شد، پذیرفته نشد و دست رد به سینه متخصصان و اندیشمندان زده شد و اساتید دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه به‌نحوی منزوی شدند و طبعاً نظرات بسیار سخیف و ساده به جای آن نشست و آنها را با قلب حقیقت و کارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای به جامعه تحمیل کردند.

ایکنا ـ اگر بخواهیم از میراث امام(ره) در عرصه‌های مختلف صحبت کنیم، این میراث چیست و با توجه به اینکه معتقدید ما از مفاهیم و معانی مورد نظر امام(ره) فاصله گرفته‌ایم، در این شرایط چگونه می‌توان از اندیشه و میراث ایشان دفاع کرد؟ آیا راهی برای احیای اندیشه امام(ره) وجود دارد؟

زیرساخت‌های اجتماعی بسیار متزلزل شده و بسیار سخت است که اعتماد جامعه را به مفاهیمی که از جایگاه و اصالت خود خارج شده‌اند، برگرداند. عدالت، آزادی، استقلال و جمهوریت معنای خاصی دارد و امروز این‌ها به گونه دیگری برای مردم تعریف می‌شود. برگرداندن اعتماد مردم به‌راحتی امکان‌پذیر نیست. امام(ره) و بزرگانی مثل شهید بهشتی و شهید مطهری که با ایشان بودند، سرمایه‌های عظیمی برای اعتماد مردم به میدان آوردند، ولی اکنون دیگر آن سرمایه‌ها کم‌رنگ شده و کمتر کسی است که بخواهد از این مفاهیم دفاع کند. امروز اگر هم کسی از جمهوریت صحبت کند، این استنباط به عمل نمی‌آید که مراد همان جمهوریتی باشد که در عصر امام(ره) از آن سخن گفته می‌شد. بنابراین، باید تلاش زیادی انجام داد تا اعتماد عمومی به این مفاهیم بازگردد و شاید مردم به‌راحتی و با آغوش باز نتوانند این ارزش‌ها را باور کنند. البته هرگز نباید ناامید بود و باید به سمت کارهای زیربنایی فرهنگی حرکت کرد و جامعه را آگاه کرد. تلاش اندیشمندان و فرهیختگان در همه حوزه‌ها هم‌اکنون نیز امیدبخش است و باعث می‌شود جامعه همچنان امیدوار باشد که این مفاهیم به جایگاه اصلی‌اش برگردد. به هر حال، این اعتماد سرمایه این کشور و نظام بود که به شدت آسیب دیده است.

ایکنا ـ اشاره کردید که در اندیشه امام(ره)، جمهوریت و اسلامیت همراه و هماهنگ بودند. این همراهی و هماهنگی چگونه حاصل می‌شد؟ در تعریفی که امام(ره) از جمهوریت داشت، آیا این تعریف با قیدوبند و محدودیت نیز همراه بود؟

پالایش این مسائل باید از جایگاه خود مردم اتفاق بیفتد، یعنی مردم باید بفهمند که فلان شخص لایق است و دیگری لایق نیست. در زمان امام(ره) این‌گونه نبود که عده محدودی بخواهند این پالایش را برای مردم انجام دهند. در آن زمان، جمهور معنای خودش را داشت و اگر کسی خلافی انجام می‌داد یا قابل اعتماد نبود، در درون نظام و جامعه پالایش می‌شد. امروز این پالایش به‌گونه دیگری انجام می‌شود، عده‌ای مأمور می‌شوند که بررسی کنند و به‌گونه‌ای این کار را انجام می‌دهند که بعضاً  جامعه آن را مهندسی می‌نامد و دیگر به پالایش طبیعی و اینکه بدنه جمهور کسی را بپذیرد یا نپذیرد، باور ندارند.

اگر بخواهیم به فضایی که امام(ره) ترسیم کرده بود برگردیم، باید اجازه دهیم که مردم در این‌گونه مسائل به صحنه بیایند و آرا و نظرات آنها در خصوص افراد تعیین‌کننده باشد، نه اینکه عده‌ای از ناحیه قدرت بخواهند مسیر جمهوریت و اسلامیت، عدالت، آزادی، استقلال، حق حاکمیت و نظایر آن را برای مردم تعریف کنند. این‌ها معانی روشنی دارد و سر اینکه آنچه را کلیسا در باب انجیل بیان می‌کرد برنتافتند، همین بود که کشیشان می‌خواستند انجیل را برای مردم بازگو و فهم معانی روشن آن را به گونه دیگری ارائه دهند و این باعث شد که جریان اصلاحات و پروتستانیسم اتفاق بیفتد. نباید به‌گونه‌ای پیش رفت که جامعه احساس کند حقایق به گونه دیگری تعریف و تفسیر شده و حق فهم حقایق از آنها سلب می‌شود. امام(ره) چون اسلام را با همان روشنی و وضوح معارف و ارزش‌هایش به میدان آورد و جمهوریت را نیز در همان معنای وسیع خود تفسیر کرد، این دو با هم توافق ذاتی داشتند. جمهوریت دست‌نخورده، سالم و آغشته نشده به قدرت با اسلامی که معانی روشنی دارد و ذاتاً ارزش‌های روشنی تولید می‌کند، همراه و همدل است، ولی وقتی اسلامیت و جمهوریت را به گونه دیگری تفسیر کنیم، این دو هرگز همدلی و آمیختگی نخواهند داشت و این اتفاق متأسفانه اکنون رخ داده است.

ایکنا ـ یعنی منظورتان این است مثلاً تلاش می‌شود جمهوریت در برابر اسلامیت قرار گیرد، یعنی وقتی مردم انتخابی انجام می‌دهند و این انتخاب اشتباه از آب درمی‌آید، در بسیاری از مواقع مغایر با اسلامیت تعریف می‌شود، در صورتی که در اندیشه امام(ره)، مردم هر انتخابی انجام می‌دادند، به‌معنای تقابل جمهوریت و اسلامیت نبوده است؟ 

بله همین‌طور است. اکنون بخش عظیمی از جامعه متحیر هستند. این تحیر، مذموم بوده و نشان‌دهنده این است که از یک طرف، جنبه اسلامیت آنها را وادار می‌کند و از طرف دیگر، احساس امنیتی که از ناحیه جمهوریت باید داشته باشند، برایشان حاصل نشده است. البته همواره باید جامعه را با امید و اعتماد به حرکت واداشت، ولی اگر حرکت‌ها و اقدامات در راستای امید و اعتمادبخشی به جامعه نباشد و مردم احساس ناسازگاری کنند، طبعاً در مقابل آن موضع خواهند گرفت.

ما باید انتخابات را فرصتی برای کشور تلقی کنیم تا جامعه حیات سیاسی مجددی پیدا کند و علقه خود با حکومت را دوباره برقرار سازد. متأسفانه به‌گونه‌ای دارد تفسیر می‌شود که این فرصت طلایی و ارزشمند از جامعه و نظام سلب شود. برخی بیان می‌کنند مگر در کشورهای همسایه ما انتخابات برگزار می‌شود، بهتر است جامعه را به آن سمت ببریم. جامعه ما در این 40 سال به انتخابات‌هایی که برگزار شده، افتخار کرده است و آن را از ارزش‌های والای انسانی و برخاسته از تمدن و فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی می‌داند. اینکه خودمان را با کشورهای همسایه مقایسه کنیم و بگوییم مگر آنها انتخابات دارند و از آزادی برخوردارند، البته که می‌توان این کار را انجام داد و حکومتی  تشکیل داد که هیچ ارتباطی با مردم ندارد و مردم نیز هیچ ارتباطی با آن ندارند. برخی تلاش می‌کنند تا همین اتفاق بیفتد و چون نمی‌توانیم آن ارزش‌هایی را که انقلاب برای جامعه به ارمغان آورده است حفظ کنیم، آنها را حذف کرده و برایشان بدل می‌سازیم.

برخی می‌گویند انتخابات مدلی است که از غرب آمده، در صورتی که این‌طور نیست و این مسئله در بدنه اسلام و جامعه اسلامی وجود دارد و در عصر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در قالب بیعت وجود داشت و می‌توان امروز آن را در قالب‌های دیگری ارائه کرد. در جامعه‌ای که مردم نتوانند با حاکمان خود از در دوستی و نصیحت و خیرخواهی و مشورت برآیند، آن جامعه ماشینی و مرده است و امروز چون نمی‌توانند ارزش‌ها را در جامعه حفظ کنند، مدل‌های دیگری را تبلیغ می‌کنند و آنها را اصیل می‌پندارند. باید بپذیریم که این‌ها قلب حقیقت و واقعیت و دور شدن از اندیشه‌های امام(ره) و نادیده گرفتن وصیت‌ها و سفارش‌های ایشان است.

انتهای پیام
captcha