به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان به مناسبت سالروز ارتحال امام(ره) با تأکید بر حاکمیت دینی و تصریح قرآن بر دین به مثابه منبع حکومت به آیه 64 سوره نسا اشاره کرده و فرمودند: «حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. از طرفی قرآن اعلام میکند، آیه شریفه سورهی نساء است که «مٰا اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ پیغمبران را فرستادیم برای اینکه مردم از اینها اطاعت کنند؛ خب در چه چیزی اطاعت کنند؟ موضوع اطاعت پیغمبران چه چیزهایی است؟ صدها آیه قرآن این موضوع را بیان میکند؛ مثلاً آیات جهاد؛ آیات مربوط به اقامه قسط، آیات مربوط به حدود و مجازاتها، آیات مربوط به معاملات و قراردادها، آیات مربوط به قراردادهای بینالمللی -وَ اِن نَکَثوا اَیمٰنَهُم ـ تا آخر؛ اینها یعنی حکومت؛ این آیات نشان میدهد که در این موارد بایستی از رسول اطاعت بشود؛ در مسئله دفاع از کشور، در مسئله اجرای حدود، در مسئله معاملات و قراردادهای اجتماعی، در مسئله قرارداد با کشورهای دیگر، در مسئله اقامه قسط و اقامه عدل، ایجاد عدل در جامعه؛ در اینها باید از پیغمبر اطاعت بشود؛ این یعنی حکومت؛ معنای حکومت غیر از این نیست. حاکمیّت اسلام با این وضوح در قرآن منعکس و روشن است.»
این بیانات و این آیه در پاسخ به کسانی است که مدعی هستند حکومت نمیتواند بر مبنای دین شکل بگیرد و اساساً محتوای دین نمیتواند به حکومت و سیاست مرتبط باشد لذا میان دین و سیاست و دین و حکومت خط جدایی میکشند و دین را منحصر به حوزه فردی و نهایتاً مسائل خاص اجتماعی میکنند. حال برای فهم بهتر این آیه بهتر است تفاسیر مربوط به آن را بررسی کنیم.
متن آیه: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»
ترجمه آیه: «و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد، قطعاً خدا را توبهپذيرِ مهربان مىيافتند.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه بیان میدارد: «اين جمله ردى است مطلق بر همه آن مطالبى كه قبلا از منافقين حكايت كرده بود، يعنى تحاكم بردنشان به نزد طاغوت و اعراضشان از رسول اللّه (ص) و سوگند خوردن و عذرخواهيشان به اين كه ما منظورى به جز احسان و توفيق نداشتيم. مى فرمايد: همه اين مطالب هر يك به وجهى مخالفت رسول كردن است، حال چه اين كه توام با عذرى كه بهانه آنان بشود باشد و چه توام با چنان عذرى نباشد براى اين كه خداى تعالى كه اطاعت رسول كردن را واجب فرموده، قيد و شرطى برايش نياورد و اصلا رسول اللّه را نفرستاده مگر براى همين كه به اذن او اطاعت شود.
نبايد كسى خيال كند كه اطاعت تنها حق خدا است و رسول بشرى و فردى كه خداى تعالى او را خلق كرده و تنها در جايى مىتوان اطاعتش كرد كه اطاعت او سودى و مصلحتى عايد ما سازد، در نتيجه اگر همان سود و آن مصلحت بدون اطاعت رسول دست بدهد ديگر چه احتياجى به اطاعت او است؟ و چرا نتوانيم مستقلا آن را احراز كنيم؟ و رسول را كنارى زده او را ترك كنيم؟ و آيا در چنين فرضى اگر باز هم رجوع به رسول را لازم بدانيم شرك به خدا نورزيدهايم؟ و رسول را دوشادوش خدا نپرستيدهايم؟ و اگر اين اطاعت شرك به خدا نيست، پس چرا بعضى از مسلمانان صدر اسلام وقتى رسول خدا (ص) امرى را بر آنان واجب مىكرد از آن جناب مىپرسيدند، آيا اين تكليف دستور خود تو است؟ و يا از ناحيه خدا است ؟ معلوم مىشود همان طور كه به نظر ما رسيده اطاعت رسول كردن شرک به خدا است و چيزى است در مقابل اطاعت خدا، و گرنه سوال اصحاب معنا نمىداشت.
وجه بطلان اين خيال همان است كه گفتيم خداى تعالى رسول (ص) را نفرستاده مگر براى همين كه اطاعت بشود و خودش فرموده: (هيچ رسولى را نفرستاديم مگر براى همين كه به اذن خدا اطاعت شود) و در اين وجوب اطاعت هيچ قيد و شرطى نياورده، پس معلوم مى شود اطاعت از رسول خدا (ص) كردن، آن هم بطور مطلق، همان اطاعت خدا كردن است چون خود خدا دستور داده رسول را اطاعت كنيد.
مىفرمايد اگر رسول را مخالفت كردند و با اين مخالفتشان از او اعراض كردند، اگر به سوى خدا و رسول برگردند و توبه كنند، برايشان بهتر است از اين كه سوگند بخورند، كه به خدا ما منظورمان مخالفت نبوده، و براى توجيه عمل خود سخنانى به هم ببافند و عذرهايى غير موجه بتراشند كه نه سودى دارد، و نه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را راضى مى سازد، چون خداى تعالى قبل از اين كه اينان عذر بدتر از گناه خود را بيان كنند، حقيقت و باطن امرشان را براى رسول خود بيان كرده است.»
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه درباره این آیه آورده است که «در اين آيه به عنوان تاكيد اين سخن مى گويد: (پيامبرانى را كه ما مى فرستاديم همه براى اين بودهاند كه به فرمان خدا از آنها اطاعت شود) و هيچ گونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد (و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله). زيرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بودهاند و هم رئيس حكومت الهى، بنابراين مردم موظف بودهاند هم از نظر بيان احكام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پيروى كنند و تنها به ادعاى ايمان قناعت نكنند.
از اين جمله به خوبى استفاده مىشود كه هدف از فرستادن پيامبران، اطاعت و فرمانبردارى كردن همه مردم بوده است، حال اگر بعضى از مردم از آزادى خود سوءاستفاده كردند و اطاعت ننمودند، تقصير متوجه خود آنها است، بنابراين آيه فوق عقيده جبريون را كه مىگويند بعضى از مردم از آغاز موظف به اطاعت و بعضى محكوم به عصيان و مخالفت هستند را نفى مىكند. ضمنا از تعبير (باذن الله) استفاده مىشود كه پيامبران الهى هر چه دارند از ناحيه خدا است و به عبارت ديگر وجوب اطاعت آنها بالذات نيست، بلكه آن هم به فرمان پروردگار و از ناحيه اوست.
سپس در دنباله آيه راه بازگشت را به روى گناهكاران و آنها كه به طاغوت مراجعه كردند، و يا به نحوى از انحا مرتكب گناهى شدند، گشوده و مىفرمايد: اگر آنها هنگامى كه به خويش ستم كردند، به سوى تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىنمودند و پيامبر هم براى آنها طلب آمرزش مىنمود، خدا را توبهپذير و مهربان مىيافتند.»
همانطور که مشخص است وقتی اطاعت مردم از پیامبر(ص) به طور مطلق ذکر شده، شامل حکومت در کنار موارد بسیار دیگر نیز میشود و نمیتوان این اطاعت را منحصر در مورد یا مواردی خاص کرد.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در تفسیر راهنما نکاتی را درباره این آیه برمیشمرد که به شرح ذیل است:
ـ بعثت رسولان الهی برای اطاعت مردم از آنان است.
ـ تنها اذن الهی، مجوّز اطاعت از غیر اوست.
ـ اطاعت از پیامبر (ص)، در طول اطاعت از خداوند است.
ـ هیچ حکومتی جز در چارچوب قوانین الهی، مشروعیّت ندارد.
ـ مراجعه به طاغوت و دادگاههای ناصالح برای داوری، ستم به خویشتن است.
ـ سرپیچی از فرامین پیامبر (ص)، گناه، نفاق و ستم بر خویشتن است.
ـ گذشت از گناه نقض حاکمیّت پیامبر(ص)، در گرو پذیرفتن حاکمیّت کامل آن حضرت است.
ـ گذشت از گناه نقض کنندگان حاکمیّت پیامبر (ص)، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوی پیامبر (ص) است.
ـ پذیرش توبه نقض کنندگاان حاکمیّت اسلامی، در صلاحیّت رهبری است.
ـ پذیرش توبه نقض کنندگان حاکمیّت اسلامی، در گرو بیعت مجدّد با رهبری است.
رهبر معظم انقلاب نیز پیش از این سخنان در سالهای پیش در سخنانی با اشاره به این آیه لازمه اجرای احکام الهی را قدرت سیاسی دانسته و فرمودند: «اگر چنانچه بخواهیم اینها [ارزشهای اسلامی] تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهیلشکرِ قلدرها و مستکبرین و پولدارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله». این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.» (سخنرانی نوروزی، 3 فروردین 1399)
همچنین ایشان در سخنرانی دیگری با اشاره به حاکمیت دین در همه ابعاد زندگی چنین بیان میدارند که «یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیه شریفه «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله» است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود.» (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 4 اسفند 1399)
لذا براساس مجموعه تفاسیر و نظرات در مورد این آیه میتوان چنین نتیجه گرفت که هدف از فرستادن انبيا، هدايت مردم از طريق اطاعت از آنان است و اطاعت مخصوص خداست به نحوی که حتى اطاعت از پيامبران بايد با اذن خدا باشد و گرنه شرک محسوب میشود. از سوی دیگر با تدبر در این متوجه میشویم که رها كردن انبيا ورجوع به طاغوت، ظلم به مقام انسانى خود است زیرا پيوند همه مردم با رسولاللّه بايد محكم باشد؛ چه مؤمن چه فاسق، مؤمن براى كسب فيض وفاسق براى درك شفاعت.
انتهای پیام