در خیابانهای «تهرون» حوالی میدان قزوین در خیابان قزوین مغازهای وجود دارد که در نگاه اول دیده هر نکتهسنج و ریزبینی را به خودش جذب میکند. نگاه که مجذوب شد، قدمها نیز چون آهنی به سمت آهنربا کشیده میشود تا این مغازه یا به قول قدیمیها دکان را از نزدیک تجربه و حس کند.
در وهله اول که وارد این دکان میشوی بیاغراق انگار زمان تغییر میکند. انگار وارد دکانی در صد سال پیش این شهر شدهای. دیوارها، آجرها، سقف و زمین و از همه مهمتر بوی کهنگی، همگی شهادت میدهند که بعد از گذشت این همه سال، هنوز هیچ چیز تغییری نکرده است. انگار که وارد لوکیشینی از فیلمهای بینظیر علی حاتمی شده باشی.
من دنبال صنایع دستی میگشتم اما اینبار هم او را یافتم هم میراثی گرانبها که بعد از گذشت دههها هنوز بدون کوچکترین تغییری برجای خود استوار مانده است. به جرئت میتوان روح زمان را در آنجا حس کرد. انگار زمان در دوره زند و قاجار در این مغازه ایستاده بود. دکانی قدیمی به قدمت تاریخ این شهر. به قدمتی که این شهر را هنوز «طهرون» مینوشتند و میخواندند. از آن عجیبتر قرابت شغل و کالایی که در این مغازه به فروش میرسید؛ بود. مردی تازه پا به سن گذاشته با موهای رو به سپیدی، حرفهاش خراطی و متاعش میل ورزش باستانی بود. حقیقتاً در روزگار تناقضها این ترادف مکان و شغل و حال و هوا، بسی عجیب مینمود. زهی سعادتا و درودا به این مرد شریف که راه پدر را جانانه ادامه داده و بعد از این همه سال این دکان و این حرفه را با همان اصالت، بدون ذرهای دخل و تصرف، با جان و دل حفظ کرده و تا بدین روزگار ادامه داده است.
به بهانه روز جهانی صنایع دستی مهمان این دکان شدم و با صاحب آن یعنی «آقا محسن پنجهبند» که با دست و پنجه خود هنرمندانه به چوبها شکل میدهد؛ گفتوگویی کردم تا بدانم حکمت این مغازه تاریخی و این شغل باستانی و آن عکس بر روی طاقچه چیست. محسن پنجهبند 53 سال سن دارد و از کودکی وارد این حرفه شده است، اکنون نیز 40 سالی میشود که به این حرفه مشغول است به گفته خودش میراث پدری را حفظ میکند. اما در حقیقت او حافظ میراث کهن ایرانزمین است.
وی در ابتدا پیرامون شغل خود چنین گفت: این شغل هنر دست است و قدمت دیرینهای هم دارد. سابق همه کارها با دست انجام میشد. 50-60 سالی میشود که دستگاههای برقی آمده و کار را راحتتر کرده است. البته ما هنوز مثل قدیم اکثر کارها را با دست انجام میدهیم. معتقدم به هرحال کار دست، چیز دیگری است.
وی در ادامه در پاسخ به سؤال خبرنگار ایکنا که آیا در اینجا تنها میل ورزش باستانی تولید میکنید؛ گفت: عمده کار یعنی 70 درصد آن تولید میل و لوازم ورزش باستانی و پهلوانی یعنی تخته شنا و سنگ است اما در کنار آن کارهای دیگری چون خراطی هم انجام میدهم.
وی در رابطه با فوت و فن ساخت میل بیان کرد: قلق آن در انتخاب قطر و اندازه چوب، نقش و رگههای آن است. چون میل به صورت جفتی است، در کنار هم باید شبیه به هم و هموزن باشد. این ریزهکاریها است که هنر سازنده را نشان میدهد. زمان ساخت هر جفت میل هم تقریباً یک روز طول میکشد.
او پیرامون جنس چوب مورد استفاده برای میل چنین بیان کرد: این چوبها عموماً از درختهای باغی است؛ مثل چوب چنار، زبان گنجشک، ناروَن، گردو و کاج که بیشتر از این چند نوع چوب استفاده میکنیم. تنه درخت بعد از بریده شدن یک الی دو سال زمان نیاز دارد تا کامل خشک شود. بعد از این زمان، آن را اصطلاحاً به صورت کلهقندی برش داده و روی آن کار میشود و سپس رنگ زده میشود. این کار زحمت بسیار دارد. برای مثال یک میل که آماده میشود و وزن جفت آن ده کیلوگرم است؛ ده کیلو هم ضایعات دارد.
این خراط همچنین افزود: چوب بسیار کم و گران شده است. نسبت به سه سال پیش چندین برابر شده است ما بقی ملزومات مثل رنگ و تینر و.. هم همین وضع را دارد. میل که در چند سال پیش قیمت آن 70 -80 هزار تومان بود امروز آن را زیر 400 هزار تومان نمیتوان فروخت. به همین علت به مراتب فروش میل هم کمتر شده است. سابق بر این، ما حداقل چهار الی پنج جفت در روز میل تراش میدادیم و روزی 2-3 جفت هم میفروختیم. امروز اما هفتهای سه جفت هم فروش نمیرود. پیشتر زورخانهها میآمدند و خرید میکردند و یا زورخانهای جدید تاسیس میشد؛ تعداد عمده به فروش میرفت. امروزه در سال حتی یک زورخانه هم تاسیس نمیشود. به هرحال این یک رشته قدمتدار و ریشهدار هست؛ باید به آن توجه ویژه داشت و حمایت کرد. نباید گذاشت که این ورزش و این حرفه به این راحتی از میان برود.
این سازنده میلهای باستانی، خراطی را چنین تشریح کرد: خراطی در حقیقت کندهکاری و تراش روی چوب است. این کندهکاری و تراش به توجه به ذوق و هنر هر خراط است که یک سازه معمولی را بدل به یک اثر هنری میکند. بعضاً با منبتکاری اشتباه گرفته میشود که منبتکار ابزارش مغار و چکش است و به وسیله آنها طرح و نقش به وجود میآورد. به طور کلی تراش بر روی چوب را خراطی میگویند.
محسن پنجهبند با بیان اینکه میراث فرهنگی توجهی به شغل و حرفه او ندارد افزود: ما حتی مالیات هم میدهیم. در صورتی که گفته میشود کارهای دستی مالیات ندارد و با اینکه ما جزع یکی دو حرفه باقیمانده هستیم؛ مالیاتی که هر سال وضع میشود را پرداخت میکنیم. ما در این کار نسبت به ده سال پیش کاهش 60-70 درصدی را شاهد هستیم و مثل گذشته نیست.
وی در ادامه پیرامون تأثیر کرونا بر کار خود گفت: این بیماری در بخش خراطی تاثیر بسیار منفیای گذاشت اما در بخش تولید میل و وسایل ورزش باستانی تاثیر آن مثبت بود. بدلیل اینکه زورخانهها بسته بودند؛ ورزشکاران برای اینکه بتوانند در خانه تمرین کنند مراجعه میکنند و میل میخرند و خوشبختانه از این منظر وضعیت منفی نبود.
محسن پنجهبند در رابطه با قدمت مغازه گفت: این مغازه بالای 80 سال قدمت دارد و مرحوم پدر من از سال 1338 در این مغازه بود. جواز کسب آن موجود است و سال تاسیس آن سال 1338 قید شده است قبل از آن شغلهای دیگری در آن وجود داشته است. مرحوم پدرم تاکید داشت که ظاهر قدیمی و سنتی مغازه حفظ بشود. مردم هم دوست دارند. حتی خرید هم ندارند اما وقتی مغازه را میبینند؛ متمایل میشوند که داخل بیایند و تماشا کنند و لذت ببرند. اغلب گفته میشود که اینجا پر از حس و روح گذشته است که دیگر نیست. البته بهداشت مخالفتهایی میکند اما برای حفظ این حالت قدیمی تا به حال مقاومت کردیم.
وی همچنین با ذکر این نکته که در قدیم مرحوم جهان پهلوان غلامرضا تختی نیز به این مغازه میآمده و میل خریداری میکرده گفت: البته در آن زمان من کودک بودم اما پدرم تعریف میکرده است که جهانپهلوان تختی و دیگر بزرگان رشته پهلوانی به این مغازه رفت و آمد داشتهاند.
در کنج این مغازه قدیمی تصویر مرحوم آیتالله بروجردی(ره) توجه مرا به خود جلب کرد. از این هنرمند خراط پیرامون این تصویر سوال کردم که چگونه است بعد از گذشت این همه سال از فوت این مرجع عالیقدر هنوز تمثال او در طاقچه است؟ او پاسخ داد: ما اصالتاً بروجردی هستیم. مرحوم پدربزرگم، یعنی پدرِ پدرم 20 سال آشپز منزل آیتالله بروجردی(ره) بود. وقتی که آقا (آیتالله بروجردی) در بروجرد حوزه علمیه داشتند منزل پدربزرگم در نزدیکی آنجا بود و به شکلی با ایشان آشنا میشود و بعد آشپز منزلشان میشود. مرحوم پدربزرگم 8 سال نیز در قم همراه ایشان بوده است. بعد از فوت آیتالله بروجردی(ره) پدربزرگم کار دیگری را پیش میگیرند. ما هم به رسم یادبود و یادگار عکسهایشان را در اینجا نگهداشتیم و حفظ کردیم.
در انتها این هنرمند با بیان اینکه درد و دل و گلایه بسیار است، بیان کرد: اما امیدوارم میراثفرهنگی توجه و حمایت کند. این کار صنایع دستی محسوب میشود و برای حداقل حمایت نباید مالیات به آن بخورد. در این شرایط که مخارج بسیار بالاست بهتر است که مسئولین امر متوجه این موضوع باشند. ما چوبی تهیه میکنیم و نان هنر دست خود را میخوریم . وسیلهای هم که تولید میکنیم حکم اثر تاریخی دارد و چند صدسال پیشینه دارد و مفید جامعه است. به هرصورت من پا به سن گذاشتهام و امیدوارم که این شغل و حرفه حفظ شود و من آخرین حلقه ادامه دهنده این راه نباشم.
با سلام و آرزوی توفیق روزافزون..
مطلب قابل تامل و پرکششی بود که به بهونه ی چنین مناسبتی ما رو به گذشته های دوووور بردید.
اتفاقا سالها پیش این دکان رو که در مسیر روزمره ی داتشگاهم بود میدیدم و خیلی دلم میخواست در مورد حرفه و ممر درآمدشون اطلاعاتی رو داشته باشم.
البته از روی کنجکاوی.. که خوشبختانه شما مفصل انجام ذاده و به روانی نگارش فرمودید.
پیروز باشبد.
.
خسته نباشید و خدا قوت