ضرورت تاریخ‌پژوهی پایه‌ای فقه و دشواری‌های سنخ‌شناسانه آن
کد خبر: 3976819
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۲
یادداشت/

ضرورت تاریخ‌پژوهی پایه‌ای فقه و دشواری‌های سنخ‌شناسانه آن

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در یادداشتی نوشت: این گمان که در نبود روش‌شناسی و فقدان آگاهی از نقش روش‌شناسی می‌توانیم به مطالعه تاریخ فقه بپردازیم، رویکردی ساده‌اندیشانه و کوته‌انگارانه است.

به گزارش ایکنا، عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی را با عنوان «ضرورت تاریخ‌پژوهی پایه‌ای فقه و دشواری‌های سنخ‌شناسانه انجام آن» به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر می‌گذرد؛

اگر گمان ببریم که می‌توانیم در نبود روش‌شناسی و نیز فقدان آگاهی از نقش روش‌شناسی به مطالعه تاریخ فقه بپردازیم، ساده‌اندیشانه و کوته‌انگارانه است. راه گشودن به دالان‌های تودرتوی دگردیسی ها و تحولات تاریخی فقه آنگاه ممکن می‌گردد و توان لازم برای گام نهادن در این راه دشوار آن هنگام فراهم می‌آید که پیش تر ظرفیت روش‌شناختی موثری جهت ژرف اندیشی های تاریخ کاوانه فقهی را فراچنگ آورده باشیم. غورهای روش شناختی معطوف به تبارشناسی فقه از آن جهت پراهمیت هستند که گنجینه‌ای از ابزارهای موثر در تحلیل وجوه مختلف آگاهی و شگردهای ضروری برای گذر از دشواری‌های این دانش را ارائه می‌دهند.

چنین غورهایی چونان امکان‌هایی مغتنم و کارگشا به کار رفع و حل پرسش‌های چندوجهی و معادلات چند مجهولی تاریخ فقه می‌آیند. این پرسش‌ها و معادلات تبارها و بسترهای گوناگونی دارند. ممکن است این پرسش‌ها از دل نظام‌های آگاهی مرتبط با ادوار فقه برآمده باشند و در پیچ و خم‌های معرفتی منجر به گسترش این دانش لانه گزیده باشند؛ ممکن است ریشه در دکترین‌هایی داشته باشند که در پیوند با تاملات رونق یافته طی ادوار این دانش پرورده‌اند؛ حتی ممکن است متاثر از کنشگری‌های کارگزاران فقه در ظروف مقدورات و پهنه مقدرات فقهی شکل گرفته باشند.

به هر روی از جمله کارکردهای مهم روش‌شناسی‌ها کدگشایی و پرده‌افکنی از این دشواری‌های فقهی یا در باب فقه است. مشخصا روش‌شناسی‌ها کارکردی قابل توجه در شکل بخشیدن به تلاش‌های نظام‌مند جهت ایجاد دهلیزهایی به سوی تحلیل و شناخت نحوه بروز و ظهور این دانش در هر یک از این عرصه‌های اثرگذاری بر فقه دارند.

نکته مهم آنکه بهره‌گیری ساده و بی‌زحمت از روش‌شناسی‌های موجود و از پیش بسته‌بندی شده گره از این کار بزرگ نمی‌گشاید و در ابعادی که آمد، موثر واقع نمی شود.چنین بهره برداری هایی از روش‌شناسی‌های موجود (پیش از آنکه تلاشی برای هماهنگ سازی نظری آنها با نیازهای تاریخ پژوهی فقه صورت گرفته باشد) لزوماً بی حاصل نیست، اما معمولا کم‌حاصل و کم‌بهره و کم‌بازده است. ثمره و هوده چنین رویکردی آنچنان نیست که بتوان به آن امیدی بلند بست و از آن باری گران در مسیر تبارشناسی این دانش بربست. جان کلام آنکه روش‌شناسی‌های تطبیق نیافته، هماهنگ نگردیده و سازگار نشده برای مطالعات فقهی ابزارهایی کند و رهیافت‌هایی کرخت هستند برای شناخت پیچش های تاریخی فقه و گذر به جوانب مختلف نظام‌های آگاهی، دکترین‌های تاریخی و وجوه کنش‌گری این دانش دیریاب و دشوارخوان.

این روش‌شناسی‌ها معمولاً نگاهی نافذ و خیره به ژرف - اندرون این دانش تاریخی نمی‌توانند افکند؛ چه آنکه از تیزبینی کافی برای ارایه تصاویری مقطعی از نماهای بیرونی و درونی معماری تاریخی فقه و ساختمان آگاهی آن بی‌بهره‌اند. روش‌شناسی‌های تطابق نیافته با نیازهای پژوهش در باب فقه ابزار مناسبی برای برش بافتارهای تاریخی در چنته ندارند و از عهده تشریح نسوج کالبدی این دانش در تاریخ بر نمی‌آیند.

در عین حال این به معنای بی‌نیازی از گنجینه روش‌شناسی‌های موجود نیست. اتفاقاً همین روش‌شناسی‌ها گرانیگاه ما در رویکرد به روش‌شناسی‌های مؤثر و کارآمد برای نفوذ به جانمایه‌های فقه هستند. این اشتباهی روشن و انگاره‌ای ناراست است اگر بگوییم روش‌شناسی‌های موجود مشکلی در شناخت تاریخ فقه هستند. آنها نه تنها مشکل نیستند؛ بلکه بخشی مهم و کانونی از راه حل را تشکیل می‌دهند. اکنون پرسش آن است که راه حل چیست؟

راه حل در بهره‌گیری از روش‌شناسی‌های موجود چونان منابعی برای الهام در مسیر پیشنهاد روش‌شناسی‌های جدید است؛ روش‌شناسی‌هایی که با نیازهای مطالعه فقهی همسان و همساز شده‌اند و در پی تامل در چندوچون پدیداری جوانب مختلف فقه ضمن توجه به سرشت آگاهی فقهی و لحاظ اقتضائات سیر تطور آن، ارائه گردیده‌اند. وجهه همت در رویکرد به این روش‌شناسی‌های سازگار گردیده با فهم تاریخی فقه توانمندی آنها در تشخیص پیدا و پنهان این دانش با لحاظ افت و خیز ماجراهای تاریخی رفته بر سر آن است.

این بدان معناست که در رویکرد مؤثر به فقه لازم است تا روش‌شناسی‌های موجود را در ارتباط با امکانات و محدودیت‌های فقه بازاندیشی و بازبینی کنیم و به ارائه روش‌شناسی‌های مناسب برای پژوهش‌های فقهی همت گماریم. در کتابی با عنوان «سیر تطور هویت‌یابی شیعیان تا پایان مکتب شیعی بغداد» تا حدی به این مهم پرداختم و یک فصل را به نحوه مطالعه فقه بر اساس رویکرد روش‌شناسانه اختصاص دادم.

در یادداشتی دیگر درباره برخی نکات این کتاب گزارشی را ارائه خواهم داد و در حد توان خواهم گفت که چگونه می‌توان گامی در راه تطبیق رویکردهای روش‌شناختی برای پژوهش‌های فقهی برداشت.

انتهای پیام
captcha