به گزارش ایکنا، شانزدهمین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه، صبح امروز 23 بهمنماه به شکل مجازی برگزار شد.
در ادامه متن جلسه را میخوانید؛
بحث در ارتباط با تفسیر به رأی بود. عرض شد آنچه تفسیر نامیده میشود دو قسم است؛ قسمی که واقعا تفسیر است و قسمی که توهم تفسیر است. مخصوصا باید به این بحث توجه جدی شود، بسیاری از صاحبان تفسیر به رأی خودشان را مبتلا به این مرض نمیدانند در حالی که این مشکل را دارند. تفسیر به رأی معنا شد منتهی معنا کردن آن نمیتواند چیزی را روشن کند و مهم این است نشانههای محسوس تفسیر به رأی بیان شود.
گفتیم نشانهها و زمینههای تفسیر به رأی میتواند چند چیز باشد. اگر تفسیری از روی عدم علم باشد تفسیر به رأی است. ما با افرادی مواجهیم که حتی لغت عرب را بلد نیستند ولی عهدهدار تفسیر میشوند. همچنین تفسیری که خلاف ظاهر باشد تفسیر به رأی است و انسان میتواند این مسئله را حس کند. پس من نمیتوانم بگویم نمیدانم تفسیرم خلاف ظاهر است یا نه. نشانه دیگر تفسیر به رأی این است که غالیانه باشد یا بدون اهل بیت(ع) باشد. کسی که میخواهد آیهای را تفسیر کند روایات را میبیند، حال یا به چیزی برمیخورد یا برنمیخورد. اگر این کار را کرد خیالش راحت میشود که تفسیر به رأی نمیکند.
همچنان که دلیری نسبت به تفسیر قرآن شایسته نیست، ترس ناموجه هم مذموم است یعنی انسان بترسد یا بترساند که آیات را تفسیر کند. ما در حوزه کسانی داریم که وقتی بحث استفاده از برخی نهادها مثل عقل و مصلحت میشود و گفته میشود اینها ظرفیتهایی هستند که باید در فقه کنترلشده استفاده شود، میترسند. اگر این نهادها میتواند موثر باشد باید مورد استفاده قرار گیرد و نباید افراد را تخطئه کرد. تفسیر هم همین است. خود اهل بیت(ع) ما را به کلام نوآورانه در قرآن دعوت کردهاند. امام رضا(ع) میگوید قرآن برای هر قومی سخنی دارد، یعنی دارند ما را به نوآوری دعوت میکنند.
من در درس گذشته اشارهای به جریان غلو داشتم. جریان غلو جریان پررنگی بوده است. اگر تحقیق کنید متوجه میشوید خطر غلو چقدر شدید بوده تا جایی که امام، غالیان را نفرین میکنند. صاحبان افکار غالیانه واجبات و محرماتی که در قرآن هست را به ولایت افراد تفسیر میکردند. اگر قرآن میفرماید میته حرام است یا شراب حرام است میگفتند منظورش میته و شراب خوردنی نیست. همچنین امور حلال یا زکات و نماز را به ولایت رجال تعبیر میکردند و نظام را به وصف ولایت و برائت توصیف میکردند، این از مصادیق بارز تفسیر به رأی است. این جریان در تفاسیر ما راه پیدا کرده است.
در مشرب اخباری، اخبار خیلی جا دارد و کمتر به نقد محتوایی و تاریخی روایات میپردازند لذا از این روایات غالیانه استقبال میکنند. مثلا در ذیل آیه «ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر» میگویند مراد از نماز مردی است که باید او را دوست باشیم و منظور از محرمات کسانی هستند که نباید آنها را دوست داشته باشیم. ممکن است به ما اشکال بگیرید و بگویید شما ضمن آیه «حرمت علیکم المیته» یک چنین بحثی داشتید. عرض ما در موارد خاص بود و اینطور نیست که نسبت به هر حرامی که در قرآن است این کار را بکنیم. ثانیا ما حفظ ظاهر میکنیم و بر اساس ظاهر آیه فتوا میدهیم. ثالثا اگر چنین حرفی میزنیم با هزار و یک قرینه است. بنابراین اشکال ندارد. اگر مفسری با حفظ ظاهر آیه و با کمک از قرائت حافه و غیر حافه در مورد خاصی یک حرامی را به خلافت یک نفر حمل کند اشکالی ندارد.
غیر از معنا و نشانهها، بحث دیگری که باید در مورد تفسیر به رأی مطرح کنیم مصداقشناسی است. تفسیر به رأی ممکن است مصادیق واضحی داشته باشد. یکی از جاهایی که دوست دارم تاکید کنم برقرار کردن نسبت بین تفسیر و دادههای علمی بشر امروز است. از همان روزهایی که ما به قم آمدیم این جوّ غالب و رایج بود ولی امروز کمتر آن فضاها وجود دارد. تطبیق آیات قرآن بر دادههای بشر یا معقول کردن مفاهیم بشر در آن زمان رایج بود، حال برخی به تفسیر به رأی مبتلا نمیشدند و برخی میشدند. ما در جلسه نهم که شروط تفسیر را میشمردیم گفتیم اعتدال نسبت به فرآوردههای دانش بشر جزء شرایط تفسیر است. میخواهیم از منظر دیگری به آن مسئله نگاه کنیم و آن نگاه از منظر تفسیر به رأی است.
آن زمان میگفتند منظور از ابابیل در سوره فیل میکروب وبا بوده است یا عبارت «والعصر» در سوره عصر به بمب اتم اشاره دارد. اینها از مصادیق بارز تفسیر به رأی است چون هم خلاف ظاهر است هم بدون دلیل و برهان است. البته نباید باب تطبیقات معقول را بست. اگر قرآن مطلبی دارد و دانش امروز هم به آن مطلب رسید اشکالی ندارد آن را از معجزات قرآن قلمداد کنیم، مثلا قرآن میفرماید گیاهان زوج هستند. اگر علم تجربی به این نتیجه رسید که در گیاهان هم زوجیت برقرار است، میشود آن را از معجزات قرآن قلمداد کنیم. علامه طباطبایی وقتی میخواست بحث خلقت انسان در قرآن را مطرح کند فرمود بشر در این رابطه اختلاف دارند. برخی قائل به تکامل انواع هستند برخی هم طرفدار ثبوت انواع هستند. ظاهر قرآن ثبوت انواع است ولی اگر فردا ثابت شد تکامل درست بوده قرآن خلاف آن را نگفته است. بنابراین خوب است شما که فرصت دارید روی این مسئله کار کنید، مثلا خود مصداقشناسی تفسیر به رای موضوع یک پژوهش است.
انتهای پیام