به گزارش ایکنا از کردستان، ماموستا رحمن غریبی، محقق، پژوهشگر و معاون کانونهای فرهنگی ـ هنری مساجد کردستان در یادداشتی به «مناقب حضرت علی(رض) در میان بزرگان اهل سنت» پرداخته است که در ادامه تقدیم مخاطبان میشود:
امام احمد بین حنبل(ره) میفرماید: آن همه فضیلتها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچیک از اصحاب رسول خدا نبوده است. (المراجعات، سیدعبدالحسین شرف الدین، چاپ سوم، ص218).
همچنین وی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که به فاطمه(س) فرمود: «آیا راضی نمیشوی که من تو را به کسی تزویج کنم که اولین مسلمان است و علمش از همه بیشتر و حکمتش از همه عظیمتر است.» (مسند احمد، ج 5، ص 26؛ مجمع الزوائد، ج5، ص101).
وی درباره حضرت علی(رض) سرودهای دارد که چنین است:
لَو اَنَّ المُرتَضَی اَبدَی مَحَلَّهُ
لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ
وَ مَاتَ الشَّافِعِی وَ لَیسَ یَدْرِی
عَلِیٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله
«هرگاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی(رض) پروردگار است، یا الله پروردگار اوست.» (فضایل حضرت علی(ع)، والعادیات، چاپ دارالحدیث، قم، ص 17).
همچنین از سرودههای اوست:
عَلِیٌّ حُبُّهُ جُنُّة
اِمَامُ النَّاسِ وَ الجَنَّة
وَصِیُّ المُصطَفَی حَقّاً
قَسِیمُ النَّارِ وَ الجَنَّة (دیوان شافعی، چاپ مصر، ص 32).
«دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیمکننده بهشت و دوزخ است».
همچنین امام شافعی در جای دیگر میگوید: به من گفتهاند رافضی شدی (از حق روی گرداندی)؛ گفتم: هرگز دین و اعتقادم رفض نیست؛ ولی بدون شک دوست میدارم بهترین امام و بهترین هادی را. اگر معنی رفض، دوستی وصی پیامبر (علی بن ابیطالب) است، به درستی که من رافضیتر از همه مردم هستم. (امام علی(ع) خورشید بیغروب، محمد ابراهیم سراج، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، چاپ اول، 1376 ش، ص 287).
وی دربارۀ فضایل حضرت علی(رض) میگوید: «حکمت از گفتارش چیده میشد و دانشهای آشکار و نهانی به قلبش بسته بود، همیشه از سینهاش دریاهای علوم، جوشان و امواجشان خروشان بود، تا آنجا که رسول خدا(ص) فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا؛ من شهر علمم و علی باب (در) آن است».
(امام علی(ع) از نگاه اندیشمندان، اکبر اسدعلیزاده، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، 1381 ش، ص 50).
او میگوید: «وَ مَا أَقُولُ فِی رَجُلٍ أَقَرَّ لَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ خُصُومُهُ بِالْفَضْلِ وَ لَمْ یُمْکِنْهُمْ جَحْدُ مَنَاقِبِهِ وَ لَا کِتْمَانُ فَضَائِلِهِ؛ چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف میکنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند!».
آنگاه میافزاید: تو خود میدانی که بنیامیه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیلهگری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(رض) بالای منابر ترویج نمودند، هر کس که او را مدح و توصیف میکرد، مورد تهدید قرار میگرفت. هر روایتی که فضیلت علی(رض) را بازگو میکرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(رض) نتیجهای در پی نداشت... در حقیقت این همه نابکاریهای بنیامیه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود. من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلتها به او منتهی میشود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس همۀ فضیلتها. (شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص16).
من چه بگویم درباره مردی که اهل همه مذاهب غیراسلامی که در جوامع اسلامی زندگی میکنند، به او محبت میورزند و حتی فلاسفهای که از ملت اسلامی نیستند، او را تعظیم مینمایند... ). (همان، ص 28 و29 ).
همچنین مینویسد: «چه بگویم در حق کسی که از دیگران در هدایت پیشی گرفت، به خدا ایمان آورد و او را عبادت نمود، در حالی که تمام مردم سنگ را میپرستیدند... .» (همان، ج 3، ص260).
او در عبادت، عابدترین مردم شمرده میشد؛ نماز و روزهاش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از آن حضرت آموختند.» (همان، ج 1،ص27).
«مبادی جمیع علوم به او بازمی گردد. او کسی است که قواعد دین را مرتب و احکام شریعت را تبیین کرده است. او کسی است که مباحث عقلی و نقلی را تقریر نموده است.» (شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 1، ص17.) آن گاه کیفیت رجوع هر یک از علوم را به حضرت علی(رض) توضیح میدهد.
وی که از جمله مفسران بزرگ اهل سنت محسوب میشود، علم خود و صحابه را در برابر علم حضرت علی(رض) چونان قطرهای از دریا میداند و در مورد آن حضرت میگوید: «آیهای در قرآن نیست، مگر آنکه علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، ولی دربارۀ حضرت علی(رض) جز خیر و نیکی یاد نکرده است.» (امام علی در آینه عقل و قرآن، محمدجواد مغنیه، ص 125؛ علی(ع) از نگاه دیگران، جمعی از نویسندگان، دفتر نشر و پخش معارف با همکاری انتشارات امام باقر(ع)، مشهد، 1380 ش، ص104).
هر کس در دین خود، علی بن ابی طالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ دَار؛ خداوندا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان». (تفسیر الکبیر، محمد بن عمر فخر الرازی، چاپ مصر، قاهره، 1357 ق، ج 1، ص 111).
آیا چون ابوتراب، جوانمردی هست؟ آیا چون او پیشوای پاک سرشتی روی زمین وجود دارد؟ چشم مرا هر گاه درد فراگیرد، توتیایش خاکی است که پای او بدان رسیده باشد. علی همان است که شبانگاه در محراب از دل می خروشید و می گریست و روز با چهرهای خندان در گرد و غبار میدان جنگ فرو میرفت.
او از زرد و سرخ بیتالمال مسلمین بهرهای نمیگرفت. او همان شکننده بتها بود؛ هنگامی که بر دوش پیامبر پا نهاد. گویا همه مردم بسان پوستند و مغز، مولای ما علی است... . (الغدیر، ج 4، ص397).
وی درباره شخصیت امام علی(ع) میگوید: من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینهجویی و حسد انکار کردند و دوستانش از بیم جان، باز از این میان آن قدر فضیلتهای وی انتشار یافته که شرق و غرب عالم را فراگرفته است.
همچنین این اندیشمند اهل سنت ضمن نقل حدیث قدسی: «مَنْ اَحَبَّ عَلِیّاً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ عَصَانِی وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ إِنْ أَطَاعَنِی؛ (امام علی(ع) خورشید بی غروب، محمد ابراهیم سراج، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، چاپ اول، 1376 ش، ص 270.) یعنی خداوند فرمود: هر کس علی را دوست بدارد، او را وارد بهشت می کنم، هر چند مرا نافرمانی کند و هر کس علی را دشمن بدارد، او را به آتش جهنم درآورم، ولو اینکه مرا اطاعت کرده باشد».
نکته شایان توجه اینکه دوستی و ولایت آن امام همام سبب کمال ایمان است و با کمال ایمان، معصیت در فرعی از فروع، زیانبخش نیست؛ ولی با فقدان ولایت و محبت آن حضرت ایمان ناقص است؛ از اینرو فاقد آن، مستحق آتش جهنم خواهد بود
وی میگوید: «عَلِیِّ ابْنِ اَبِیطَالِب کَرَّمَ الله وَجْهَهُ، پس از رسول خدا از همگان فصیحتر، دانشمندتر و زاهدتر و در رابطه با حق سخت گیر است و پس از پیامبر(ص)، امام خطبای عرب به طور مطلق به شمار میرود.» (در آستانه آفتاب، عبدالرحمن رضایی، دانشگاه علوم رضوی، مشهد، 1380 ش، ص16).
این اندیشمند اهل سنت میگوید: «سخن گفتن دربارۀ علی(رض) ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شود گویند غلو است و اگر حق او ادا نشود درباره علی(رض) ظلم است اگر چه تمجید و تجلیل از خویشتن زشت است، ولی از باب اظهار نعمت الهی میگویم که من بر موسی، عیسی، ابراهیم، آدم، نوح، سلیمان و ... برتری دارم.» (انوار النعمانیة، سید نعمت الله جزائری، شرکت چاپ تبریز، ج 1، ص27 ).
وی میگوید: در هنگام مطالعه نهجالبلاغه، گاهی یک عقل نورانی را میدیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت، این عقل نورانی از گروه ارواح و مجردات جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از لباسهای طبیعت تجرید نموده و تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشنترین انوار نائل ساخته است و با این وصف شگفتانگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است.
لحظات دیگری صدای گوینده حکمت را میشنیدم که واقعیات صحیح را به پیشوایان و زمامداران گوشزد میکرد و موقعیتهای تردیدآمیز را به آنان نشان میداد و از لغزشهای اضطرابآور بر حذرشان میداشت و آنان را به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی میکرد و به مقام واقعی ریاست آشنا میساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا میبرد. (شرح نهجالبلاغه، شیخ محمد عبده، مقدمه، ص 7 و10 )وی در مقدمه شرح نهج البلاغه مینویسد: «در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر اینکه معتقد است سخن علی(رض) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریفترین، بلیغترین، پرمعنیترین و جامعترین سخنان است.» (سیری در نهج البلاغه، استاد مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1373 ش، چاپ دهم، ص 18 –17).
او مینویسد: من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را که تشکیل دهنده شخصیت است، مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار میدهم؛ از اینرو بعد از پیامبر(ص) کسی را ندیدهام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز پدر فرزندان پاک و برگزیدة پیامبر؛ یعنی «علی بن ابی طالب»، و من در این سخن به طرفداری از تشیع وارد نشدهام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ گویای آن است. (جلوه ولایت، عذرا انصاری، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376 ش، چاپ اول، ص 304)
دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.