«شادروان» دومین ساخته حسین نمازی بعد از «آپاندیس» است. این فیلمساز همچنین مجموعه تلویزیونی «حوالی پاییز» و فیلم کوتاه «نیمهشب» را بهعنوان کارگردان در پرونده کاری خود دارد. فیلم اخیر این فیلمساز در قیاس با کار قبلی یک پیشرفت محسوس است. در کار قبلی فیلمساز، موضوعی اجتماعی در قالب درام تلخ مدنظر است اما در ساخته جدید فیلمساز معضلات اجتماعی با زبان طنز و شیرین به بیننده بازگو میشود.
فیلم، داستان یک خانواده از طبقه ضعیف جامعه را بیان میکند که برای ترخیص جنازه پدرشان از بیمارستان پول ندارند و همین موضوع سبب شکلگیری مشکلاتی میشود که به موقعیتهای طنز میانجامد.
درباره فیلم یک نکته ویژه وجود دارد که کارگردان به ظرافت موردنظر قرار میدهد آنهم تأکید روی خانواده است. این امر فاکتور اصلی در فیلم است و تمامی شخصیت درنهایت در خدمت خانواده هستند. برای نمونه دو سکانس از فیلم را مثال میزنم. فامیل برای عرض تسلیت به خانه فرد فوت شده میآیند و برای چند روز آنجا میمانند. خانواده داغدار از حضور فامیل ناراحت هستند ولی در زمانی که همه راهها برای خانواده برای ترخیص پدر مرحومشان از بیمارستان بسته میشود همان فامیل به کمک آنها میآیند. در سکانسی دیگر قهرمان فیلم که نقشش را سینا مهرداد بازی میکند حاضر میشود برای حفظ یک خانواده از خواست قلبی خود بگذرد.
درباره نقدهای اجتماعی فیلم یک نکته وجود دارد آنهم اینکه آنچه در کار دیده میشود سیاهنمایی نیست بلکه بیان واقعیتی است که برای آن راهکار هم پیشنهاد میشود. منظور اینکه با وجود فقر شدید خانواده، امید در آن زنده است و همه اعضا تلاش میکنند به هر طریق ممکن به حفظ آن کمک کنند. این امر دقیقاً برخلاف بسیاری از کارهای اجتماعی است که نگاهشان به موضوعات تنها افسردگی تماشاگر را در پی دارد. این اثر سعی کرده این نکته را بیان کند که در هر موقعیتی میتوان راهی برای بهبود پیدا کرد. درباره نگاه فیلم به فقر در «شادروان» یک نکته دیگر هم وجود دارد آنهم نداشتن نگاه مقدس به فقر است.
در سینما ما از آسیبی به نام سیاهنمایی رنج میبریم درست در طرف مقابل در تلویزیون شاهد تقدیس فقر هستیم. هر دو این نگاهها راه به ناکجاآباد است ولی «شادروان» دقیقاً مابین این دو ایستاده و همین عامل باعث موفقیت فیلم میشود. «شادروان» از نگاه نگارنده، شباهتهایی هم به «مهمان مامان» ساخته داریوش مهرجویی دارد. در آن کار نیز نوعی اتحاد جمعی را شاهد هستیم که به نفع خانواده تمام میشود.
پیرامون مباحث فنی سریال میتوان به چند نکته بهعنوان امتیازت فیلم اشاره کرد. ابتدا به فیلمنامه روان آن اشاره میکنم. شخصیتها هیچیک تیپ نیستند همچنین رنگآمیزی که در لایههای شخصیتی افراد جا داده شده به مقبولیت آنها کمک میکند. بهترین شخصیتپردازی در این کار بدون شد کاراکتر دایی اسد با بازی بهرنگ علوی است که از آن بهعنوان بهترین تجربه، بازیگرش میتوان نام برد. بازیهای فیلم هم روان و پذیرفتنی است. باز هم در این رابطه بازی بهرنگ علوی در میان بازیگران «شادروان» از همه پررنگتر است هرچند بازی کوتاه رضا رویگری هم خوب از کار درآمده است. دیگر بازیگران فیلم هم در حد لازم توانستهاند آنچه را کارگردان از آنها توقع دارد، برآورده کند.
کارگردانی حسین نمازی همانگونه که در ابتدای این گفتوگو به آن اشاره شد قدمی روبهجلو است بهویژه در قیاس با سه کار قبلی فیلمساز. درباره اکران فیلم هم باید گفت این کار باوجود تبلیغات ناکافی «شادروان» توانستد در شرایط پساکرونایی مخاطب خوبی داشته باشد و مهمتر اینکه تماشاگران خود را راضی از سالن بیرون بفرستد.
در انتها باید تأکید کرد میزانسن در فیلم در خدمت داستان است. یعنی کارگردان بهنوعی میزانسن انجام میدهد که هم بازیها بهتر شده هم اینکه تصویرسازی از قصه شکلی دوستداشتنیتر به خود میگیرد نکته بعدی به دکوپاژ این کار برمیگردد که همانند میزانسن از دیگر اتفاقات خوب فیلم است. درنهایت نباید وقتی از امتیازات فیلم حرف زده میشود چشم روی تدوین خوب آن بست. مونتاژ خوب فیلم لحظات اضافه را از کار گرفته و توانسته از خستگی تماشاگر پیشگیری کند. سکانس فینال هم قابی زیبا از فیلمبرداری «شادروان» است.
انتهای پیام