به گزارش ایکنا، نشست «حسین با که میجنگد؛ روایتی آیینشناسانه» شب گذشته 21 شهریورماه با سخنرانی امیر مازیار، نویسنده و استاد دانشگاه هنر در باشگاه اندیشه برگزار شد که گزیدهای از مباحث آن را میخوانید؛
عنوان بحث یا پرسشی که میخواهیم به آن پاسخ دهیم این است که؛ حسین(ع) با که میجنگید؟ من میخواهم از اینجا شروع کنم. بحثی که من میکنم در شناخت آیین است، چون در واقع آنچه در رابطه با امام حسین(ع) با آن روبرو هستیم در معنای دقیق کلمه آیین است و تا مختصات خود آیین را نشناسیم و ندانیم داریم چکار میکنیم، ممکن است دشواریهایی که بر سر فهم مسائلی که اتفاق میافتد وجود دارد برایمان حل نشود. از سوی دیگر مطالعات مربوط به آیین در جامعه ما بسیار کم است. در متون دینشناسانه ما کاملا جای خالی بحث چیستی آیین را میبینیم. منظورم از آیین، اعمال و مناسکی است که در دین وجود دارد و بخش اساسی دین را تشکیل میدهد ولی معمولا توجه جدی به آن وجود ندارد که این چیست و چه میکند. زاویه ورود من به این بحث از این مدخل است.
نکته دیگر اینکه انگیزه طرح این بحث از محرم امسال اتفاق افتاد. در اوایل محرم امسال حوادث تلخی در جامعه ما رخ داد و در فضای عمومی بازتاب داشت. به این شکل؛ کسانی که دارند این همه عزاداری میکنند چرا ظلم موجود در جامعه را نمیبینند؟ اینها دارند برای که عزاداری میکنند؟ اگر ادعا میکنند امام حسین(ع) در راه مبارزه با ظلم جانش را فدا کرد و اینها پیروان آن حسین(ع) هستند چرا واکنشی از آنها نمیبینیم؟ این سوال، سوال مهمی است. البته طرح این سوال از یک طرف دیگر عجیب است چون گویی در جامعه ما روند حرکت به این سمت است که هرچه بیشتر میخواهیم دین از عرصه سیاست کنار کشیده شود ولی با این وجود، این پرسش نسبت به دینداران مطرح میشود. من میخواهم وارد همین بحث شوم و مقصود من پاسخی است به این پرسش. محوریترین امر این است؛ مشخص کنیم حسین(ع) با که میجنگید تا کسانی که پیروان حسین(ع) هستند خودشان را موظف ببیند در آن راه حرکت کنند.
مطابق یک روایت تاریخی که البته جزئیات زیادی از آن روایت نمیدانیم، میدانیم در عاشورا واقعه عظیمی درگرفت و در آن جنگ، حسین بن علی(ع) و جمع مهمی از یارانش و خاندانش که خاندان پیامبر(ص) بودند قتل عام شدند. این حادثه، حادثه بزرگی در جهان اسلام بوده است. این حادثه طرفی داشته یعنی کسی این جنگ را برپا داشته و این واقعه را رقم زده است. طرف مقابل آنها یعنی اصحاب و یاران امام حسین(ع) که به آن حضرت تعلق خاطر داشتند، بعد از این واقعه منقلب و خونخواه حسین(ع) شدند و به خونخواهی او بلند شدند و جنگهایی درگرفت و آنقدر این حادثه بزرگ بود که میطلبید افرادی به خونخواهی بلند شوند.
سدهها گذشت و مسببان آن ماجرا رفتند و آن سلسله برچیده شد و آدمهای دیگری آمدند، اما ما میبینیم در متون دینی و آیین عاشورا گویی از ما خواسته شده که این جنگ تمام نشده و این جنگ زنده است و شما باید بجنگید. سوال این است با که باید در جنگ باشیم و برای چه این جنگ را انجام دهیم؟ وقتی در زیارت عاشورا میگوییم «حرب لکم حاربکم» معنایش همین است.
برخی که میخواهند این عبارت را تفسیر کنند آن را تعمیم میدهند و میگویند مثلا اهل سنت دشمن ما هستند. این حرف عجیبی با ثمرات بسیار بد است. میشود جور دیگری هم به این قضیه فکر کرد. باید به متن زیارت عاشورا برگردیم و ببینم در متن زیارت عاشورا چه گفته میشود و چه اتفاقی دارد میافتد. همانطور که دیگران هم گفتند وقتی به متن زیارت عاشورا صرف نظر از اینکه اعتبار دارد یا اعتبار ندارد، نگاه کنیم، بوی جنگ را میشنویم. گروهی تدارک جنگ دیدند، سلاحها را آماده کردند و جمع شدند و فاجعهای را رقم زنند. این زیارت متنی نزدیک به واقعه است، چون جزئیات نظامی واقعه را هم ذکر میکند. به نظر من این متن جزئی از ادبیات حرب است. ادبیات حرب در عالم اسلام ادبیات مهمی است. اساسا شکلگیری دین اسلام با جنگهای مهمی همراه است.
ادبیات حرب به طور عمومی نوعی دعوت به جنگ است ولی ادبیات جنگ قابلیت این را دارد تبدلات گوناگونی بپذیرد و این ادبیات جنگ در متون دینی رنگ دینی پیدا کرده است. متن زیارت عاشورا چنین چیزی است اما یک اتفاقی در آن میافتد و آن اینکه چیزهای دیگری در آن وارد شده است مثلا گفته میشود واقعه عاشورا مصیبت خیلی بزرگی بر اهل اسلام و حتی اهل آسمان بوده است. به این ترتیب مفهوم مصیبت در این متن یک برجستگی پیدا میکند تا آنجا که گفته میشود من مصیبتزده هستم و از خدا میخواهم بر این مصیبت به من اجر بدهد و خدا را شکر میکنم که اهل این مصیبت شدم. گویی من یک متن جنگی میخوانم بعد میگویم مصیبتی بر من وارد شده و اجر بر این مصیبت را میطلبم.
نکته اینجا است که این واقعه تبدیل به یک مصیبتی شده که برای آن اجر میخواهم نه اینکه تبدیل به جنگی شود که بابت آن جنگ اجر بخواهم. در واقع مومنی که متن زیارت عاشورا را میخواند و در مفهوم حرب و سلم تامل میکند این جنگ را به جنگ خودش با نفس خودش تبدیل میکند. همه ما وقتی در مجالس عزا شرکت میکنیم به مجلس جنگ نمیرویم، به این مجالس میرویم که پاک شویم و با بدیهای خودمان بجنگیم. اصلا این منطق امر دینی است. ماجرای امام حسین(ع) یک واقعه سیاسی است ولی در آن لحظهای که این بعد را پیدا میکند و وارد زبان خاص دین میشود تبدیل به عبادت میشود.
خود این مسئله فی حد نفسه درونی کردن امر بیرونی است. امری در زمین اتفاق افتاد ما اینگونه آن را درونی کردیم. وقتی شما امر بیرونی را درونی میکنید امر درونی پنهان است و مخاطبانش درونگرایان هستند و آحاد جامعه درگیر آن نمیشوند. چه میکنیم که یک مرحله دیگری اتفاق بیفتد و این امر درونی شکل بیرونی برای خودش پیدا کند؟ اینجا بحث آیین مطرح میشود. آیین؛ جنگ درونیشده را به نمایش امر بیرونی تبدیل میکند. بر این اساس آیین، نمایش و محاکات جنگ درونی است.
انتهای پیام