به گزارش ایکنا رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار با خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه تبیین و معرفی شخصیت و ویژگیهای این شهید بزرگ با استناد به بخشی از آیه 7 سوره فرقان فرمودند: «یک نکته دیگری که من میخواهم در مورد شهید سلیمانی بگویم، [این است که] خب ایشان خیلی امتیازات دارد. همه آنهایی که درباره ایشان صحبت میکنند، مراقب باشند که خصوصیّات آقای شهید سلیمانی را خصوصیّات ماورائی نکنند. خصوصیّات یک انسان زندهای است که جلوی ما دارد حرکت میکند: یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِی الاسواق؛ یعنی این جور نباشد که تصوّر بشود که این یک جایگاه دستنیافتنی است؛ نه، شهید سلیمانی زنده بود، کسی هم نمیدانست. الان هم زندههایی هست که کسی نمیداند که اینها چه هستند. اگر یک وقتی توفیقی نصیبشان شد شهید شدند، شاید بخشی از آنچه هستند آشکار بشود، دانسته بشود، فهمیده بشود. به این نکته توجّه کنید.»
به همین مناسبت در این نوشتار به بیان تفاسیر و نکات مربوط به این آیه شریفه میپردازیم.
متن آیه: «وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ ۙ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا»
ترجمه آیه: «و گفتند: «اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد؟»
در این آیه كفّار از پيامبراكرم(ص) انتقاد كردند كه چرا غذا مىخورد و راه مىرود که آيه بيستم همين سوره پاسخ مىدهد كه همه پيامبران پيشين نيز غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه بیان میدارد: «اين آيه حكايت طعنهاى است كه به رسول خدا(ص) مى زدند، بعد از آيه قبل كه طعن به قرآن را از ايشان حكايت مىكرد و اگر از رسول خدا(ص) تعبير به (هذا الرسول) كردند، با اينكه رسول بودنش را قبول نداشتند، از باب تمسخر و ريشخند است.
جمله (ما لهذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق )؛ اين چه رسولى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ استفهام از تعجب است و وجه آن اين است كه وثنىمذهبان اتصال به غيب را براى بشر ممكن نمىدانستند، چون وجود او مادى و فرورفته در ظلمتهاى ماده و ملوث به قذارتهاى آن است و به همين جهت بود كه در توجه به سوى لاهوت متوسل به ملائكه مىشدند و آنها را عبادت مىكردند تا ملائكه نزد خدا شفاعتشان كنند و به خدا نزديکشان سازند. پس از نظر بتپرستان ملائكه مقربين نزد خدايند و متصل به غيب هستند؛ آنهايند كه مىتوانند از طرف غيب رسالتى - البته اگر رسالتى باشد - بگيرند، ولى چنين چيزى براى بشر ممكن نيست.
از همين جا معلوم مىشود كه مرادشان از اين استفهام اين بوده كه رسالت با غذا خوردن و راه رفتن در بين مردم و كاسبى كردن براى معاش نمىسازد، چون رسالت اتصالى است غيبى و اتصال به غيب با علاقهمندى و ارتباط با ماديات جمع نمىشود و جز براى ملائكه دست نمىدهد، لذا قرآن در جاى ديگرى از آنان حكايت كرده كه گفتند: (اگر خدا به راستى رسالتى داشت، ملائكه را نازل مىكرد) و يا عباراتى ديگر نظير آن.
پس اين نيز معلوم شد كه جمله (لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا) در حقيقت تنزلى است از مشركين در پيشنهاد خود و معنايش اين است كه چگونه اين مدعى رسالت ممكن است رسول باشد با اينكه غذا مىخورد و در بازار آمد و شد دارد و حال آنكه رسول جز ملائكه منزه از اينگونه خصال مادى نمىتواند باشد؟ حال از اين اشكال چشم مىپوشيم و تنزل مىكنيم و رسالتش را تسليم مىشويم و مىگوييم ممكن است بشر هم رسول شود، ولى حداقل كه يک فرشته بايد همراهش بيايد تا او نذير باشد و انذار او و تبليغ رسالت از غيب به وسيله ملک انجام شود.»
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه دراین خصوص آورده است: «کفار به پیامبر(ص) میگفتند اين چه پيامبرى است كه همچون افراد عادى نياز به تغذيه دارد و در بازارها براى كسب و تجارت و يا خريد نيازمندیهاى خود راه مىرود اين نه سنت رسولان است و نه شيوه ملوک و پادشاهان! در حالى كه او مىخواهد هم ابلاغ دعوت الهى كند و هم بر همه ما حكومت کند.
اصولا آنها معتقد بودند افراد باشخصيت نبايد شخصا براى رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند، بايد مأموران و خدمتگزاران را به دنبال اين كار بفرستند. سپس افزودند: چرا لااقل فرشتهاى از سوى خدا بر او فرستاده نشده كه به عنوان گواه صدق دعوتش هـمراه او، مردم را انذار كند؟!
از این آیه چنین استفاده میشود که آنها در واقع چند ايراد واهى به پيامبر اسلام(ص) داشتند كه مرحله به مرحله از گفتار خود عقبنشينى مىكردند. نخست معتقد بودند اصلا او بايد فرشته باشد، اينكه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود مسلما فرشته نيست. بعد گفتند: بسيار خوب اگر فرشته نيست لااقل فرشتهاى به عنوان معاونت همراه او از سوى خدا اعزام شود.
پاسخ این است که اولا، چرا پيامبر از جنس فرشتگان باشد؟ بلكه به عكس عقل و دانش مىگويد بايد انسان رهبر انسان باشد، تا همه دردها، خواستها، نيازها، مشكلات و مسائل زندگى او را كاملا درک كند تا يک سرمشق عملى براى او در همه زمينهها باشد تا مردم بتوانند از او در همه برنامهها الهام گيرند. اگر فرشتهاى نازل مىشد مسلما اين هدفها تأمين نمىگشت، مردم مىگفتند: اگر او سخن از زهد و بىاعتنایى به دنيا مىگويد فرشته است و نيازى ندارد، اگر دعوت به پاكدامنى و عفت مىكند از طوفان غريزه جنسى خبر ندارد، و دهها اگر همانند آن.
ثانيا، چه لزومى دارد همراه بشر فرشتهاى براى تصديق او بيايد؟ مگر معجزات، مخصوصا معجزه بزرگى همچون قرآن براى درک اين واقعيت كافى نيست؟!
ثالثا، غذا خوردن همانند ساير انسانها و راه رفتن در بازارها، سبب مىشود كه بيشتر با مردم بياميزد و در اعماق زندگى آنها فرو برود و رسالت خود را بهتر انجام دهد، اين ضررى ندارد بلكه كمک اوست.
رابعا، عظمت و شخصيت پيامبر(ص) به گنج و گنجينه و به باغهاى خرم و سرسبز ميوه نيست و اين طرز تفكر انحرافى كفار است كه شخصيت و حتى قرب به خدا را در سرمايهدار بودن مىداند، در حالى كه پيامبران آمدهاند تا بگويند اى انسان ارزش وجود تو با اينها نيست با علم و ايمان و تقواست.»
بنابراین از این آیه میتوان اینگونه برداشت کرد که:
ـ برخى از مردم، كمال را عيب و نقص مىبينند، در حالی که زندگى عادّى و حضور در ميان مردم، براى رهبر كمال است.
ـ دعوت به خدا منافاتى با كاميابى از دنيا ندارد.
ـ رهبر نبايد از جامعه جدا باشد. كسى كه اهل رفت و آمد با مردم است، بهتر مىتواند آنها را ارشاد كند.
ـ انبيا آن چه احتياج داشتند، شخصاً مىخريدند.
انتهای پیام