بارزترین و والاترین نقشی که در کلام نورانی قرآن برای زنان ترسیم شده و همواره مورد ستایش قرار گرفته، نقش مادری و تربیت فرزند است. حال این سؤال مطرح میشود که آیا در تربیت معنوی و دینی فرزند، نقش مادر غالبتر از نقش پدر است؟ یا فرزند از والدی که ظرفیت معنوی بالاتری دارد، پدر باشد یا مادر، بهره دینی بیشتری میبرد و تأثیر زیادتری میپذیرد؟ آیا در روایت و داستانهای قرآن از مراحل تربیت روحی پیامبران که برجستهترین الگوهای معنوی انسان هستند، نقش پدر آنها پررنگتر بوده است یا نقش مادر آنان؟ چرا برخی از فرزندان پیامبران با وجود بهرهمندی از پدر برگزیده الهی، رشد معنوی شایستهای نداشتند؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها، خبرنگار ایکنا در اصفهان گفتوگویی با امیر احمدنژاد، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ در برخی از خانوادهها، میزان پایبندی به آیین و مناسک مذهبی و پتانسیل معنوی پدر و مادر متفاوت است. در این صورت، نحوه اکتساب معنویت در فرزندان این خانوادهها، متناسب با معنویت کدام یک از والدین خواهد بود؟
در فرهنگ قرآن، هر جا سخن از دلایل انتخاب انبیا و ظرفیت معنوی آنها به میان آمده، به نقش بلامنازع مادران در این زمینه اشاره شده است. آیه ۳۳ سوره آل عمران را به دقت بنگریم: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.»
خداوند در این آیه، به برگزیده شدن حضرت آدم(ع)، حضرت نوح(ع) و ذریه ابراهیم و عمران(ع) اشاره کرده است. همانطور که ملاحظه میشود، از حضرات آدم و نوح بهصورت مفرد و از حضرات ابراهیم و عمران بهصورت جمع و به همراه ذریه و دودمان آنها یاد شده است. در آیه بعد، علت این امر بیان شده: آنها فرزندان و دودمانی بودند که از نظر پاکی، تقوا و فضیلت، بعضی از بعضی دیگر پدید آمده بودند و خداوند شنوا و داناست و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود آگاه است. به این ترتیب در این آیه، تلویحا به نقش برجسته همسران انبیا در ایجاد ذریهای صالح و نیز توانا نبودن برخی دیگر از آنها در انجام این امر مهم اشاره شده است.
سپس برای نمونه در آیات بعد، صحنههایی از علت برگزیدگی ذریه آل عمران را روایت میکند. نکته قابل توجه این است که در این آیات، هیچ اشارهای به عمران بن ماثان، پدر حضرت مریم(س) نشده، بلکه همسر عمران، محور اصلی این روایت است. هنگامی که همسر عمران باردار بود، فرزند خود را به خداوند تقدیم کرد تا در مسیر قرب الهی قرار گیرد. او نیت کرده بود که فرزندش را به صومعه بفرستد تا خدمتگزار آیین موسی(ع) باشد، اما هنگامی که وضع حمل کرد و نوزاد خویش را دختر یافت، متأثر شد و با خود اندیشید که این نیت و نذر از او پذیرفته نشده است، چراکه ورود دختران و زنان به کنیسه ممنوع بود. با این وجود، او نوزاد خویش را که مریم نام نهاده بود، به همراه ذریهاش به خدای مهربان سپرد. در ادامه روایت قرآن از این صحنه، به یکباره، خداوند، خواننده آیات را مخاطب قرار میدهد و اعلام میکند که دعای این مادر به بهترین نحو پذیرفته شد. به راستی که خدمت عظیمی که قرار بود این دختر به دین الهی کند، از عهده هیچ پسری برنمیآمد.
در ادامه آیات، خداوند به ذکر نمونههایی از شخصیت معنوی مریم(س) پرداخته است تا دلایل استحقاق او در ایجاد این تحول شگرف تاریخی را بیان کند. در آیات مذکور، جایگاه معنوی او به حدی رفیع به تصویر درآمده است که شایستگی سخن با فرشتگان را دارد و واژه «اصْطَفَى» که مخصوص انبیاست، در وصف او بیان شده است. همچنین مریم شایستگی دریافت روزی از بهشت را دارد و خداوند به او مأموریت میدهد تا همراه مردان، نماز جماعت بخواند، هیمنه عالمان یهود را درهم شکند، مفسر حقیقی کتاب تورات شود و صدای تازهای از آیین موسی(ع) به گوش مردمان برساند. با گذشت زمان، مریم(س) به شدت مورد توجه مردم قرار میگیرد و لذا، عالمان یهود به حاشیه رانده میشوند.
او قرار است مادر کلمةالله باشد و این فرزند بر آن است تا مأموریت مادر را که همانا مبارزه با آیین مرتجع یهود بود، به پایان برساند. بدیهی است که هدایت و مبارزه با افرادی که به هیچ دینی معتقد نیستند، بسیار سادهتر از مبارزه با افرادی است که دین را ظاهرا قبول کرده، ولی آن را وسیلهای در خدمت مقاصد خویش پنداشتهاند. مسیح(ع) نیز قرار بود با تحمل سختی فراوان، آیین تحریف شده یهود را از میان بردارد. به هر حال، با یاری و اراده خداوند، این مهم انجام شد، بهصورتی که جمعیت بسیار اندکی بر این آیین باقی ماندند و اکثر یهودیان حقیقتجو به مسیحیت گرویدند. خداوند در آیات مذکور، هم وقوع روایت فوق را به مریم منتسب میکند و هم شخصیت مریم(س) را به شخصیت مادرش منتسب دانسته است تا به نقش برجسته این دو زن تاریخساز اشاره کرده باشد.
ایکنا ـ آیا در قرآن، روایتگری دیگری از نقش پررنگ مادران در تربیت معنوی انبیا موجود است؟
بله. در داستان زندگی حضرت موسی(ع) که در سورههای طه و قصص بیان شده است، در جایی که خداوند به موسی(ع) میفرماید تو را برای خودم پرورش دادم، سخن از مادر موسی(ع) به میان آمده است و نه پدر او. در وقایع زندگی حضرت موسی(ع)، از همان ابتدای تولد، نقش برجسته معنویت مادر کاملا مشخص و هویداست. در بین نوزادانی که به دستور فرعون کشته میشدند، موسی(ع) به سبب ظرفیت معنوی که از مادر به او منتقل شده و لذا، شایستگی ایجاد تحول بنیادین را دریافت کرده بود، به اراده خدا از کشته شدن مصون ماند و خداوند درباره نحوه حفظ جان او به مادرش وحی کرد. حتی خدا در کاخ فرعون نیز اجازه شیر خوردن و پرورش موسی(ع) در دامان زن دیگری را نداد تا او در آغوش معنوی مادر خویش، روزی مادی و معنوی کسب کند.
در آیاتی از سوره یوسف نیز خداوند فرزندان یعقوب را دو گونه میداند، با اینکه همه آنها از داشتن پدری چون یعقوب نبی بهرهمند بودند، اما یوسف و برادرش با بقیه برادران، از لحاظ رشد معنوی و اخلاقی متفاوت بودند. قرآن با تأکید بر برادری این دو، نقش مؤثر مادر در تربیت و رشد معنوی آنها را گوشزد میکند.
فرزندان ابراهیم(ع) نیز بهدلیل داشتن مادرانی با درجات معنوی متفاوت، از تربیت روحی مختلفی برخوردار شدند. ساره و هاجر هر دو دارای فضایل اخلاقی بودند و در زمره انسانهای شایسته محسوب میشدند، اما بهره هاجر از خودسازی و کسب معنویات بیشتر بود. لذا، ساره، اسحاق را در دامان خویش پرورش داد که وجود بیش از چند پیامبر در نسل او تقدیر نشد، در حالی که هاجر، اسماعیلی را که در نسل او نبوت خاتمالانبیا(ص) مقدر شد، در دامن خود پروراند.
ایکنا ـ اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا در فرهنگ قرآن، نقش مادر در انتقال رذایل اخلاقی نیز برجستهتر از نقش پدر در این زمینه است؟
بله، دقیقا همینگونه است. در سورههای هود و تحریم، به داستان فرزند ناخلف نوح(ع) اشاره و در ادامه، دلیل این امر چنین بیان شده است که همسر نوح از کافران بود و به نوح خیانت میکرد. فرزند نوح با اینکه از نعمت وجود پدری گرانقدر برخوردار بود، اما به سبب کفر مادرش، به عاقبتی نیکو دست نمییابد. شاید اگر نوح نیز همسری شایسته داشت، خاندان او نیز در آیات قرآن موضوعیت پیدا میکردند و ذریه او نیز بهعنوان برگزیدگان معرفی میشدند.
از منظر قرآن، همانگونه که فرزندان از وضعیت جسمی و فیزیکی پدر و مادر ارث میبرند، در بهرهمندیهای معنوی نیز از ظرفیتهای روحی و روانی مادر اثر میپذیرند. محور اصلی در انتقال صفات و ویژگیهای جسمی و روحی، مادر است و پدر در این زمینه، نقش کمتری ایفا میکند. شاید یکی از دلایلی که درباره مسیح(ع)، پدر موضوعیتی ندارد، تأکید دوباره قرآن بر بهره فرزند از معنویات و اخلاقیات مادر باشد.
ایکنا ـ اهمیت مادر در تأثیر معنوی بر فرزند در سیره و منش پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) چگونه بوده است؟
افتخار مکتب تشیع این است که در قلب حلقه امامت، بانوی گرانقدری وجود دارد که در معرفت، معنویت و شجاعت، سرآمد فرزندان خویش است و همه آن فرزندان، خود را وامدار او میدانند و مردم نیز آنها را بنیفاطمه(س) خطاب میکنند.
در انتخاب مقام امامت نیز مادران ائمه(ع) نقش برجستهای به عهده داشتند. هر چند در فرهنگ مردسالار آن زمان، به تأثیر بینظیر آنان اشارهای نشده و متأسفانه در تاریخ بهصورت دقیق، ثبت و درج نگشته، اما انجام پژوهشی در این زمینه، مطمئنا جایگاه والای آنها را بیش از پیش نمایان خواهد کرد.
گفتوگو از الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام