به تازگی کتاب «اطلس توصیفی اهل سنت ایران» با عنوان فرعی «جغرافیا و جریانشناسی مذهبی اهل سنت ایران» تالیف حجتالاسلام و المسلمین مهدی مسائلی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. قبلا از او کتابهای «قمه زنی سنت یا بدعت؟»، «نهم ربیع جهالتها خسارتها»، «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت»، «عزاداری شعار حیات عاشورائی» و «لطیفههای اسلامی» منتشر شده است.
در بخش معرفی کتاب «اطلس توصیفی اهل سنت ایران» میخوانیم: «اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعه شافعی و حنفی تقسیم میشوند ولی میان پیروان هرکدام از این دو مجموعه، از جهت اعتقادی، طریقتهای تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوتهایی وجود دارد. آشنایی با تفاوتهای موجود در میان اهل سنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی فرهنگی بسیار مهم است. با این حال، درباره گستردگی جمعیت و تنوع فکری و مذهبی اهل سنت ایران کار تحقیقاتی جامعی صورت نگرفته است و اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد. مطالب گردآوریشده نیز غالباً با قضاوتهایی مذهبی و سیاسی همراه هستند و اطلاعات اطمینانآوری را ارائه نمیکنند. در این تحقیق تلاش شده ضمن بیان جغرافیای اهل سنت ایران، توصیفی درباره مذاهب فقهی و نگرشهای طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریانهای اسلامگرای اهل سنت را نیز بررسی کنیم. البته از نگاه نویسنده این تحقیق، مرحله نخست از تحقیق گستردهای است که با اطلاعات و دادههای میدانی کامل و مستند میشود.»
خبرنگار ایکنا به بهانه انتشاراین کتاب با مهدی مسائلی، نویسنده و پژوهشگر دین گفتوگو کرده که متن آن را در ادامه میخوانید؛
ایکناـ به عنوان سوال نخست بفرمایید چه ضروری دیدید که به سمت پژوهش در رابطه با جریانشناسی اهل سنت ایران رفتید؟
جمعیت ایران را اکثریت شیعه تشکیل میدهند ولی یک قسمت از جمعیت ایران هم اهل سنت هستند. شعار جمهوری اسلامی از اول انقلاب وحدت اسلامی بوده است و نگاهش نگاه مذهبی و فرقهای نبوده بلکه نگاه کلی اسلامی داشته است. در عین حال بعضی از کارهای مذهبی که وجود داشته لازمهاش شناخت خود اهل سنت بوده است. ما در عین حال که عنوان وحدت را بیان میکنیم ولی نفی اختلافات مذهبی را نداریم. برای اینکه بتوانیم با اهل سنت تعامل داشته باشیم و این اختلافات را هم به رسمیت بشناسیم باید شناختی نسبت به خود اهل سنت داشته باشیم تا بتوانیم تعامل درستی با آنها برقرار کنیم. باید آنها را بشناسیم تا بتوانیم با آنها رفتار صحیح داشته باشیم، متاسفانه این شناخت کمتر وجود دارد.
ما از پراکندگی اهل سنت و جغرافیایی که در آن هستند تصور کامل و صحیحی نداریم و علاوه بر آن گاهی اوقات یک نگاهی که میان اهل سنت یک منطقه از کشور وجود دارد به کل اهل سنت تعمیم داده میشود و مبنایی برای تعامل با تمام اهل سنت قرار میگیرد. از این جهت لازم است که نگاه کاملی داشته باشیم و نگاهمان بخشی و منطقهای نباشد و ابعاد مختلف اهل سنت کشور را بشناسیم و بدانیم درون اهل سنت تفاوتهای بسیاری هست. اگر بخواهیم سیاستهایی برای تعامل و همکاری پایهگذاری کنیم باید به این اختلافات فرهنگی و قومی توجه داشته باشیم و آنها را لحاظ کنیم.
از دیدکلان باید از ظرفیتهای اهل سنت آگاه شویم تا بتوانیم از آن در همکاریهای بین المللی استفاده کنیم. اساسا اهل سنت یک ظرفیت هستند که میتوانیم همکاریهای اسلامی را به کمک آنها پیش ببریم. اگر ایران یک کشور شیعی صرف بود شاید نمیتوانستیم بحث وحدت اسلامی را چندان به عرصه ظهور برسانیم. اگر وحدت اسلامی را در کشور خودمان محقق کنیم و همکاری شیعه و اهل سنت را داشته باشیم و از ظرفیت اهل سنت استفاده کنیم میتوانیم این ادعا را مطرح کنیم که در کل جهان اسلام از این ظرفیتها بهره برداری شود.
ایکناـ روش نگارش کتاب به چه صورت بوده است؟ از روش کتابخانهای استفاده کردید یا تحقیقات میدانی داشتید؟
ما این کار را در چند مرحله پیش بردیم. در گام اول از پژوهشهایی که در گذشته وجود داشته استفاده کردیم تا قالبی شکل بگیرد. در زمان کنونی امکانات گستردهای هست مثل گزارشات مختلف که دستگاههای مختلف فرهنگی ارائه میکنند. ما از اینها استفاده کردیم تا یک هسته اولیه از جغرافیای اهل سنت ترسیم کنیم. بعد اطلاعات و دادههای کتابخانهای بررسی شد و بخشی از کار ناظر به توصیف جریانهایی است که وجود دارد اعم از جریانات اسلامگرایی که هستند، مذاهب مختلفی که وجود دارند، چه مذاهب طریقتی و چه مذاهب فقهی و خصوصیات مختلفی که هر کدام از مناطق دارند. مرحله مهمی که وجود داشت کار میدانی بود. ما برای این کتاب کارهای میدانی را در حد مقدماتی انجام دادیم و امیدواریم در ویراستهای جدیدی از کتاب که بعدا صورت میگیرد تحقیقات میدانی گستردهتری انجام شود. به هر ترتیب بخشی از کارهای میدانی شامل مصاحبههایی بود که انجام شد. حتی بعضی دادهها پشتوانه کتابخانهای نداشت و توانستیم با گفتوگو با افراد مطلع حاضر در مناطق اهل سنت، به آن دست پیدا کنیم و از این جهت لازمه مراحل بعدی تحقیق این است که دادهها را مستند به مشاهدات میدانی کنیم.
ایکناـ شما به مسئله ضرورت شناخت اهل سنت اشاره کردید و اینکه شناخت ما نسبت به آنها درست نیست. تلقی من این است یکی از موانع شناخت صحیح نسبت به اهل سنت نوعی نگرش منفی است که در برخی از حوزههای علمیه وجود دارد. طبیعی است رویکرد حوزههای علمیه رویکرد انحصارگرایانه باشد و فقط شیعه امامی مورد تایید باشد ولی این نگاه موجب شده فضایی در حوزهها شکل بگیرد که نوعی نگاه منفی به اهل سنت را در ذهن طلاب ترسیم کند. نظر شما چیست؟
به نظرم یکی از مسائلی که این مشکل را پررنگ کرده است فاصلهای است که میان مرکزیت حوزههای علمیه شیعه با مراکز اهل سنت ایجاد شده است. اگر یک زمان مرکزیت علمی شیعه در عراق بوده، در آنجا مراودات با اهل سنت صورت میگرفت و علمای شیعه و اهل سنت همدیگر را میدیدند ولی الآن چون مرکزیت علمی شیعه در شهر قم است لذا رفتآمدها و برخوردها کمتر شده و این خودش سوء تفاهمات و تمایزطلبی فرقهای را بیشتر میکند و از آن طرف جریانهای رادیکال اهل سنت را بیشتر به چشم میآورد و به عنوان نماینده اهل سنت معرفی میکند. این مشکل موجب میشود که گروههای متنوع و انواع اهل سنت را در نگاه ما نمایان نکند و ما را به سمتی ببرد که فکر کنیم اهل سنت یک جریان واحد متضاد با ما هستند و همچنین ما را به این سمت میبرد که فکر کنیم غیر ما فقط اهل سنت هستند نه جریان دیگری. ممکن است تمام جریانهای غیر دینی را رها کنیم و تمام مسائلی که با دین تنافی دارد را کنار بگذاریم و فقط مشغله ما اهل سنت باشد در حالی که آنها مسائل مهمتری هستند.