به گزارش خبرنگار ایکنا؛ در ادامه بررسی چرایی و چیستی آموزش قرآن در مقطع ابتدایی، کارشناسان حوزههای مختلف اعم از اساتید آموزش قرآن، معلمان قرآن، روانشناسان، جامعهشناسان و ... نقد و نظرهایی را نسبت به آموزش قرآن داشتند. در این گفتوگوها برخی نسبت به کتاب و روش تدوین آن، برخی به نبود معلمان ویژه آموزش قرآن، یا زودهنگام بودن این آموزشها و ... نقدهایی را مطرح کردند. در راستای بررسی ابعاد دیگری از این مسئله سراغ یکی از مؤلفان کتاب آموزش قرآن ابتدایی رفته و با وی گفتوگو کردهایم. مسعود وکیل، مؤلف کتاب آموزش قرآن و مدرس قرآن است؛ مشروح گفتوگوِی ایکنا با این استاد آموزش قرآن در ادامه از نظرتان میگذرد؛
-آقای وکیل قدری در مورد اسناد بالادستی آموزش قرآن توضیح دهید و اینکه این اسناد چه اندازه با امکانات موجود در مدارس کشور همخوانی دارد و چه وظایفی را تکلیف میکند؟
نگارش یک کتاب درسی از یک سند بالا دستی آغاز میشود و مؤلف باید این اهداف را پذیرفته باشد تا بتواند کتاب را تألیف کند و این مقوله امکانپذیر نیست که شما بدون اعتقاد به یک سند، بتوانید بر مبنای آن کتابی را بنگارید. اما اگر من در این زمینه امروز دخیل بودم، شاید بیش از 80 درصد این برنامه و کتابی که تألیف میشد، با آنچه که هست متفاوت بود، اما من اکنون بازنشسته شدهام و دیگر در دفتر تألیف فعالیت نمیکنم و در مکانهای دیگری فعالیت دارم و کتابهایی که در نتیجه فعالیتهای ما در جاهای گوناگون تألیف شده، کاملاً متفاوت است و من در مورد برخی از این اهداف تجدید نظر کاملاً اساسی دارم. اما درباره این کتاب صحبتهایی از جانب منتقدان مطرح شده که با شرایطی که در رابطه با کتاب بوده و اهدافی که برای آن در نظر گرفته شده، چندان صحیح به نظر نمیرسد. فرض کنید قضاوتهایی میشود که در واقع این چنین نیست و هنگام بازکردن این کتاب میتوان آن را ثابت کرد. اینها چیزهایی که نیازمند بررسی است.
یکی از مواردی که خوشبختانه در گفتوگوهایی که انجام شده، به آن توجه داشتهاید تفاوت قائل شدن میان کتاب، برنامه و سایر عناصری است که مجموعاً برونداد را میسازند. وقتی شما یک دانشآموزی را مشاهده میکنید که ابزار کرده کتاب قرآنش را دوست ندارد، این امر محصول کتاب، معلم، کلاس درس و تا حدودی محصول خانواده و شخصیت کودک است و البته من نقش عواملی مانند کتاب، معلم و اجرای کلی این برنامه را در این زمینه اصلیتر میدانم. اگر قصوری در این زمینه صورت گرفته باشد، اول به عهده کتاب، برنامه، معلم و اجرا است. اما عواملی نظیر خانواده نقش فرعی در این زمینه دارد و تأثیر آنها چندان جدی نیست که در کنار عوامل اولیه قرار گیرد.
من فکر میکنم ما طی جلساتی باید مشخصاً در مورد کتاب بحث کنیم که کتاب چه هدفی را تعقیب میکرده و در واقع چه طرح کلی را برای دستیابی به هدف در دست داشته و کتاب دارای چه عناصر و محورهای اساسی است. فرآیند و روندی که برای دستیابی به این اهداف تعقیب کرده؛ همه اینها نیازمند نقد و بررسی است و ما فارغ از معلم، فضای اجرا و شرایط اجرا باید ببینیم این کتاب به زبان ساده، آیا نمره قبولی میگیرد یا خیر. تألیف این کتاب به 18- 19 سال پیش برمیگردد و برخی از عناصر وجود دارد که ممکن است تغییر کرده باشند. اگر به این موضوع پرداخته شود میتوان به سوالاتی که به این موضوع مربوط میشود، پاسخ دهیم.
بحث دیگر خروجی و برونداد کار است که شما در این صورت فقط با دفتر تألیف و مؤلفان روبرو نیستید، بلکه با جمعی از بخشها و مسئولان آموزش و پرورش روبرو هستید که عمدتاً دو بخش در آموزش و پرورش درگیر هستند، یکی بخش نیروی انسانی که مسئولیت تربیت نیروی معلم و حق التدریس را برعهده دارد و بخشی دیگر مسئول اجراست که مربوط به معاونت آموزش ابتدایی است و ممکن است سوالاتی در این بین مطرح باشد که آنها باید پاسخ دهند که جایگاه اجرا و آموزش قرآن در کنار سایر دروس چه وضعیتی دارد و این درس از چه مقدار اعتبار و اقتدار برخوردار است و به طورکلی آسیبهایی که از ناحیه مشکلات در هر مدرسهای وجود دارد، چیست و اولین دروسی که قربانی این مشکلات میشوند، چه درسهایی هستند. آیا واقعا ما در میان درسها اولویت درجه یک و دو داریم یا نه، و اگر داشته باشیم باید به دنبال دلایل آن باشیم. مثلاً اگر قرآن، ورزش و هنر اولویت درجه دو هستند، علت این امر چیست و چه کسی باید پاسخگوی این مسئله باشد.
روند مصاحبههایی که تاکنون منتشر شده خوب بوده است، اما نیازمند آن است که معلمان قرآن در این زمینه بیشتر صحبت کنند، یعنی معلمان پایه اول و معلمان قرآن که این کتاب را برای پایه اول تدریس کردهاند. زیرا ما در هنگام تدوین این کتاب معتقد بودیم که حتماً معلم پایه باشند که ما برای آن دلایلی داشتیم، اما اکنون نزدیک به 20 سال گذشته و باید بررسی کنیم، این نظر چه اندازه به نتیجه رسیده است؛ چرا که برخی نظرات در حوزه عمل به نتیجه نمیرسند و باید پارامترها و نیازهای لازم برای تحقق آن شرایط وجود داشته باشد تا هدف محقق شود و یکی از لوازم هر طرحی این است که بتواند خود را در طول زمان با شرایطی که هست سازگار کند.
-آیا در تدوین این کتاب شرایط و پارامترها درنظر گرفته شده است؟
در زمانی که ما این کتاب را تألیف میکردیم، این شرایط را پیشبینی کردیم، به ویژه زمانی که آموزش قرآن باید از سوم ابتدایی به اول ابتدایی منتقل میشد، چرا که در کلاس اول ابتدایی تک معلمی اهمیت ویژهای دارد. بسیاری از روشها و کل طرح آموزش را به نحوی طراحی کردیم که معلم ابتدایی توانایی لازم را برای آموزش داشته باشد، یعنی وقتی که آموزش روخوانی در این کتاب مبتنی بر سوادآموزی فارسی شده است، این معلم ابتدایی است که به راز و رمز سوادآموزی ابتدایی دوره دیده و آشناست، نه معلم قرآن. در نتیجه او هست که میتواند این روش را به کارگیرد. اما ما باید برای همین معلم ابتدایی یک دوره آموزشی - توجیهی بگذاریم، مثلا برخی اساتید معتقدند ما از اول به لحن عربی درس بدهیم و شاید شما هم با این تعبیر آشنا باشید و معتقدند که چرا وقتی میخواهیم به این موضوع برسیم از همان اول به همین شیوه پیش نرویم. در صورتی که ما با این نظر به چند دلیل موافق نیستیم؛ زیرا معلمان اول ابتدایی که میخواهند در سطح کشور این کتاب را تدریس کنند، اینها تواناییهای بالفعل و مورد نیاز را در مورد این آموزش ندارند و اینگونه نیست که بتوان با یک آموزش بیست تا سی ساعته آنها را به این توانایی برسانیم و این یکی از دلایلی است که در این زمینه وجود دارد و دلایل دیگری هم دارد که با این نظر موافق نیستم.
از این رو روشهایی را که انتخاب کردیم، روشهایی است که معلم ابتدایی میتواند آنها را اجرا کند و خود این مسئله یک حداقل شرایطی دارد. زمانی هست که معلم ابتدایی را باید طی یک آموزش طولانی به توانایی مورد نظر برسانید و زمانی هم هست که با یک آموزش توجیهی 20 تا 30 ساعته میتواند به این حد برسد و این موضوع قابل قبول است و میتوانیم برنامه را بر این اساس بگذاریم. اما همین زمان باید آموزش رخ دهد، و اگر به هر دلیلی این آموزش انجام نشود، شرطی که قاعدتاً قابل تحقق بوده است، محقق نمیشود. این یک علت است و علت دیگر مسئله اجراست؛ زیرا این طرح در دوره نگارش بسیار ارزشیابی شده و پس از اجرا نیز ارزیابی شده است. همیشه وقتی افراد برای آموزش قرآن میآمدند، باید مشت نمونه خروار باشد، آیا واقعاً این کتاب آموزش داده میشود یا کتاب کنار گذاشته شده است. وقتی که این کتاب آموزش داده نشود ما چه انتظاری داریم، از این رو این موضوع به کتاب و توانایی معلم و شرایط و ویژگیهای اجرا برمیگردد. این شرایط مسئول اصلی برونداد هستند که وضعیت را در عمل نشان میدهند.
-در صحبتهایی که با برخی از معلمان داشتیم، عنوان میکردند که آموزشها برای دانشآموزان پایه اول غیرقابل درک است و مجبورم لوحهای فشردهای را تهیه کرده و براساس آنها داستانهای قرآنی را به کودکان آموزش میدهد، این موضوع چطور قابل توجیه است؟
باید از معلمان پرسید که بچهها چه چیزی را درک نمیکنند. اگر شما در مورد روخوانی صحبت میکنید، این کتاب با روخوانی شروع نمیشود و کتاب با پیامهای قرآنی شروع میشود. درس اول این کتاب با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود و بچهها نیز نیازی نیست، آن را حروف و حرکتخوانی کنند. کلیت آن را میشنوند و بعد ما یک شعر و تصاویری برای «بسم الله» آوردیم که بچهها باید داستانخوانی کنند و اصلاً چنین چیزی نیست که درس اول شروع به روخوانی کنند و کتاب کلاً هفت درس است و از درس اول هیچ چیزی برای خواندن بچهها وجود ندارد.
بخشی از مشکلات به تصورات ذهنی معلمان بازمیگردد. برخی معلمان اصلاً آموزش قرآن نمیدانند، به همین دلیل درسهای اولیه کتاب را کاملاً رها میکنند و سراغ درسهای چهارم به بعد میروند و ما در مصاحبهشوندهها داشتیم که مثلاً عنوان کرده بود؛ ما باید کاری کنیم که بچهها به درس قرآن علاقه و انگیزه پیدا کنند و این نکته کاملاً درست است و با این مقدماتی که ما در دروس اولیه کتاب چیدیم، به همین هدف اشاره دارد. در مورد آموزش «بسم الله» و جشن قرآن نیز به دلیل جلوگیری از این آسیبها، در پایین درس «توحید» ذکر شده؛ «والدین گرامی خواندن سوره با نگاه به شکل کلی آیات و عبارات کفایت میکند و در این مرحله کسب توانایی خواندن کلمات به تفکیک حروف لزومی ندارد.» یعنی لزومی ندارد بچه بتواند کلمات را تفکیک کند و ما با بیان این مطلب، فرض کردیم که معلمان میدانند و به والدین این مطلب را بیان کردهایم؛ هر چند معلمان هم آن را میخوانند.
-وقتی عبارات قرآنی، با حرکات و علائم آمده، به این معنی نیست که باید آن را بخواند؟
بچهها با شکلخوانی «بسم الله» آشنا میشوند نه با حرکتخوانی، یعنی اگر برای روخوانی نباشد، نیازی نیست که تشدید و علامات را بگذاریم؟ در واقع تا زمانی که بخش روخوانی برسیم، اصلاً تشخیص حروف و حرکات جزء درس نیست و ما تصریح کردیم دانشآموزان لازم نیست تفکیک شده یاد بگیرند. بچهها تا درس چهارم اصلاً نباید حروفخوانی کنند و کلیت را میبینند و با صوتی که میشنوند، دستهجمعی با این نوار میخوانند، اما شما فرض کنید معلمانی داشته باشیم که همین ذهنیت را داشته باشند که دانشآموزان باید حروفخوانی کنند؛ خواهید دید که از شیوههایی استفاده میکنند که برای بچهها بسیار سخت است. اما این موضوع متفاوت است که آیا برنامه و کتاب اینقدر بیدقت است که بدون طراحی منطقی تدوین شده و مؤلفان باید پاسخگو باشند. اما یک وقتی هست که ملاحظات تا حد خوب یا بسیار خوبی در کتاب در نظر گرفته شده است. اما این مجموعه شرایط، به هر دلیلی در کلاس محقق نشده است، این دو باید از یکدیگر تفکیک شود، من نمیخواهم بگویم آموزش و پرورش یا من که به عنوان مدیر و مولف این برنامه بودهام، در این زمینه بیتقصیر هستیم. اما این موارد دو موضوع جداگانه هستند و اگر قرار است اصلاح شویم، باید بدانیم در چه مواردی نیازمند بازنگری هستیم.
باید بدانیم تا درس چهارم که درس «قرآن بخوانیم» است به هیچ وجه حرفخوانی و حرکتخوانی وجود ندارد و مانند یک سرود به صورت دستهجمعی تحت آموزش قرار میگیرند و در ارزشیابیهایی که به عمل آمده، همین بخش شنیداری است که از نقاط قوت برخوردار است و سورههایی میشنوند و دستهجمعی میخوانند و بعد بچههای قویتر و داوطلب به صورت انفرادی هم میخوانند. ما از آن زمانی که این برنامه شروع شد، از کارشناسان زبده آموزش و پرورش درخواست کردیم که در فن خودشان مو را از ماست بکشند. یکی از اینها، آقای حسن طاهری است که در آن زمان مقالهای با عنوان «اجازه! من گوش دارم». وی میگفت؛ من پس از این تحقیق متوجه شدم که در کل آموزش ابتدایی چقدر نسبت به شنیدن بیتوجه هستیم.
ما در ارزشیابی دانشآموزان ضبط صوتهایی تهیه کردیم و برای مدارس موردنظر ارسال کردیم و این چیزی نبود که در مدرسهای موجود نباشد. برای هر طرحی ملزوماتی مورد نیاز است که باید آن را تهیه کرد، اما گاهی برخی نیازها غیرقابل تأمین است و برخی لوازمی هستند که قابل تأمین هستند و در برآورد کلی تهیه شود، اما این کار نمیشود.
من زمانی مصاحبهای در برنامه پرسشگر شبکه آموزش داشتم و عنوان کردم که من در آموزش و پرورش کسی را نمیشناسم که اگر به او بگویید ما در زمینه قرآن این کارها را کردهایم و بچهها این موارد را آموزش دیدهاند، از این رو موضوع ناراحت شوند، همه از این اتفاق خوشحال خواهند شد، اما چند نفر دغدغه دارند که بچهها قرآن بلد نیستند یا اخلاق در مدرسه دچار مشکلاتی است. اغلب مسئولان در این زمینه دغدغهای ندارند و من فردای همان روز این نکته را به یکی از مدیرکلهای آموزش و پرورش گفتم و بعد وی تأملی کرد و گفت؛ حرف شما کاملاً صحیح است. وقتی این دغدغه در کل نظام، در دولت برای آموزش و پرورش و در آموزش و پرورش هم برای قرآن وجود ندارد، بیش از این نمیتوان انتظار داشت. واقعاً نمیتوانید تصور کنید ما به چه دشواریهایی این طرح را پیاده کردیم که قرآن از کلاس سوم ابتدایی به کلاس اول ابتدایی منتقل شود. این طرح در سال 76 در دولت اصلاحات و در زمان آقای مظفر شروع شد، اما تصویب آن در زمان آقای حاجی یعنی دو یا سه وزیر بعدی انجام شد، یعنی هیچ درسی در آموزش و پرورش به اندازه درس قرآن آزمایشی برگزار نشده و مورد ارزشیابی قرار نگرفته است، اما پس از سه چهار سال اجراهای مکرر این طرح در شورای عالی تصویب شد، یعنی این مراحل را گذرانده است.
بخش دوم این گفتوگو را فردا در ایکنا بخوانید.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام
مدیران مدارس با همین قصد (که بچه ها تو درسهایی مثل ریاضی قوی تر بشند) اینکارو انجام میدادن.
البته دروس هنر، پرورشی هم به همین منوال بود.
استاد وكيل با عبور از نگاه سطحي و تمركز بر فرايند يادگيري قرآن در ذهن و عمل دانش آموز سعي دارند تا با ترسيم فلسفه آموزش قرآن در كتاب هاي درسي، نسبت آن را با مخاطب خاص مشخص كنند.
دقت در هر يك از موضوعات و حتي جملات و سعي در همدلي با ايشان ما به در درك دقيق تر استدلال ها و دلالت ها رهنون خواهد بود.
اين مطالب به نحوي پاسخ روشن براي بسياري از مطالبي است كه در اين سلسله مصاحبه ها مطرح گرديده است.
از خبرگزاري محترم ايكنا براي درج اين مطالب صميمانه سپاسگزارم.
با احترام مجدد
رضا نباتي
از مؤلفين كتاب هاي درسي قرآن