به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار فلسفه، شب گذشته در برنامه تلویزیونی معرفت به بحث در زمینه دوگانههای وجود و ماهیت، ثبوت و اثبات و علت و معلول پرداخت.
وی در ابتدا بیان کرد: «وجود و ماهیت» و «ثبوت و اثبات» دو مسئله اساسی و بنیادین محسوب میشوند. همهکس از وجود و ماهیت حرف میزنند و در حقیقت یک اصطلاح شناخته شده است. البته وجود ماهیت نیست و ماهیت هم وجود نیست و باید دید که این دوگانگی از کجا پیدا شده است. اصل هستی واحد است و اگر هستی یکی است، با وحدت همراه است. در واقع وحدت هستی و هستی همان وحدت است.
به اندازه موجود به وجود نمیاندیشیم
وی در ادامه با طرح این سؤال که ماهیت از کجا پیدا میشود؟ تصریح کرد: متأسفانه دید هستیشناسی نداریم. به عبارتی ما موجود را میشناسیم. آدمها به موجود میاندیشند و نه وجود. چرا؟ چون ظاهرتر است و زودتر به چشم میآید. شما درخت، صحرا و دیگر موجودات را میبینید که همگی اینها موجود هستند. به عبارت دیگر هر آنچه به زبان شما میآید و به آن فکر میکنید موجود است.
ابراهیمیدینانی بیان کرد: سؤالی که مطرح میشود این است که چرا این صندلی یا کره زمین موجود است و نه وجود؟ بنابراین باید کلمه موجود را معنا کنیم. موجود یعنی «ما له الوجود»، یعنی چیزی که وجود دارد، اما وجود را نمیشود معنا کرد، چون وجود وجود است. اما موجود چیزی است که دارای وجود است. حالا سؤال این است که آن چیزی که دارای وجود است، خودش وجود است یا وجود را دارد؟ پاسخ این است که وجود را دارد. صندلی وجود دارد، اما وجود نیست. در حقیقت یک دوئیت و دوگانگی پیدا میشود. صندلی وجود دارد و یک دارنده میخواهد و یک دارایی. در حقیقت وجود، چیزی است که صندلی آن را دارد یا اینکه میتوانیم بگوییم که وجود، صندلی را نشان میدهد.
وجود و ماهیت اولین دوگانگی عالم
وی در ادامه افزود: حالا در این صورت نمیتوانید فقط وجود را ببینید، اما موجودات را نبینید. وجود یک چیزی است، اما تا گفتیم موجود، یعنی چیزی که وجود دارد. صندلی وجود دارد و صندلی ماهیت است، اما این صندلی میتوانست وجود نداشته باشد. بلبل یک پرنده است و وجود دارد، نه اینکه وجود باشد، اما میتوانست وجود نداشته باشد، ولی وجود دارد، پس بلبل بودن با وجود دو تاست؛ بنابراین این دوگانگی پیدا شد و اولین دوگانگی درعالم هستی همین دوگانگی وجود و ماهیت است. اگر ماهیت معنا نداشت، وجود فقط وجود بود. وجود یکی است، اما وجودات به این دلیل است که ماهیات هستند. هر ماهیتی وجود پیدا میکند. بلبل ماهیتی است که وجود پیدا میکند. آنکه وجود دارد ماهیت است، مانند انسان که ماهیتی است که وجود دارد. این اولین دوگانگی است که در عالم هستی پیدا میشود و بسیار عجیب است.
این استاد برجسته فلسفه بیان کرد: حاج ملا هادی سبزواری میگوید، ترکیب وجود و ماهیت، شرالتراکیب است. یعنی اولین دوگانگی است که پیدا شد. اگر ماهیت نبود و معنا نداشت، این دوگانگی هم نبود. هر چیزی، چیزی است که وجود دارد و این مسئله، مسئله بزرگی است.
وی با اشاره به دوگانگی ثبوت و اثبات تصریح کرد: یک دوگانگی دیگر نیز داریم که عبارت از ثبوت و اثبات است. ما چیزهایی را که میفهمیم، هم میفهمیم و هم به دیگران میگوییم. در حقیقت میفهمیم و میفهمانیم. آنچه که میفهمیم را میفهمانیم که میتوان از تعلیم و تعلم استفاده کرد. فهمیدن، مقام اثبات است. یعنی چیزی که برای من ثابت شده و میتوانم اثبات کنم. شما چیزی که میدانید را میتوانید اثبات کنید؛ مثلاً کتاب در دست شما است و اثبات میکنید که این کتاب است.
ابراهیمیدینانی در ادامه بیان کرد: مسائل علمی را نیز اثبات میکنند که در علم با تجربه است و در فلسفه با استدلال؛ بنابراین اثبات کردن یعنی فهماندن. یک مقام فهمیدن و فهماندن و یک مقام بودن داریم. فهماندن و فهمیدن همان بودن نیست و ممکن است بودن، بودن باشد، ولی ما نفهمیم. یک بودنهایی هست که ما هنوز نفهمیدهایم. پس بودنی که ما نمیدانیم، معنا دارد. آن چه که میفهمیم و میفهمانیم مقام اثبات است. اثبات یعنی فهمیدن و فهماندن. آنچه که هست، اعم از اینکه بدانیم یا ندانیم، مقام ثبوت است؛ بنابراین مقام ثبوت یعنی آنچه که هست که گاهی آن را میدانم و گاهی نمیدانم. اما آنچه که میدانم اثبات است.
وی در ادامه با اشاره به نظر اثباتگرایان بیان کرد: اثباتگرایان گاهی میگویند تا جایی که ما فهمیدیم اثبات است، اما ثبوتهایی هست که ما به آن نرسیدهایم، ولی ثبوت است، اما تا آنجا که رسیدهایم اثبات است. یک عده نیز میگویند جز آنچه که ما رسیدهایم هیچ نیست که حرفشان اهمیتی ندارد. تنها چیزی که میتواند منطقی باشد اینکه میتواند یک نفر بگوید که تا اینجا رسیدهام، اما نمیتواند بگوید جز آنچه من رسیدهام هیچ چیزی نیست که اگر این حرف را زد حرفش غیرمنطقی است. به همین جهت عالمان باید این حرف را گوش کنند. ما طرفدار علوم هستیم و علم میخواهد به واقع برسد، اما به همه واقعیت نرسیده است. علم و حتی و فلسفه و دانش بشر یک تعریف دارد و آن اینکه تقرب به حقیقت است و نه رسیدن به حقیقت. ما به حقیقت آنچنان که هست تقرب پیدا میکنیم، نه اینکه به همه آن برسیم. اگر این را بفهمند مسئله حل میشود. من مالک حقیقت کل نیستم، اما هرچه بکوشم میتوانم بیشتر به حقیقت تقرب پیدا کنم؛ لذا میتوانیم به حقیقت نزدیکتر شویم، اما نمیتوانیم همه آن را مالک شویم. آن واقعیت و حقیقت مقام ثبوت است، آنچه که انسان تا حالا به آن رسیده و میتواند به آن برسد مقام اثبات است؛ بنابراین این نیز یک دوگانگی است.
این چهره ماندگار فلسفه بیان کرد: اصلا اگر مقام ثبوت نباشد، اثباتی نداریم. ولی آنها که اثابتگرای افراطی هستند میگویند، با ثبوت کاری نداریم. میگویند فعلا آنچه من میدانم مهم است و سوفسطائیان نیز همین را میگویند. میگوییم پس واقع چیست؟ میگویند مهم نیست و میگویند که فعلا اثابت این است. البته آنها که منصف هستند اعتراف میکنند که آنچه به آن رسیدهاند اثبات است، اما ممکن است چیزها و مراتبی از حقیقت باشد که هنوز به آن ثبوت نرسیدهاند؛ بنابراین دو دسته هستند، کسانی ثبوت را آنچنان که هست قبول دارند و میگویند ما این اندازه به آن رسیدهایم و کسانی هم میگویند ثبوت جز آنچه ما بدان رسیدهایم چیزی نیست. اما گروه اول منصف هستند.
ابراهیمیدینانی در ادامه با اشاره به دوگانگی برهان لمی و انی تصریح کرد: یک دوگانگی دیگر نیز داریم که عبارت از برهان لمی و دلیل انی است. این دو نیز غیر از دو مورد قبلی هستند. معنایش این است که یک وقت شما از معلول به علت پی میبرید، یک وقت نیز به عکس است که این دو، دو تا است. همه انسانهای سلیمالفکر، علت و معلول را قبول دارند. مثلا اگر این چراغ روشن نباشد و این کلید را نزدید، اتاق روشن نیست. علت روشن شدن اتاق زدن کلید است. کلید علت است و روشنایی معلول. شما که چای میخورید باید آب داغ باشد تا آن را درست کنید. علت به جوش آمدن آب حرارت است و جوش آمدن نیز معلول. یا مثلا یک فرزندی از پدرش به وجود آمده است و البته پدر و مادر علت تامه نیستند، اما اگر آنها نبودند این فرزند به وجود نمیآمد.
اگر علت را بیابیم معلول را نیز به طور کامل یافتهایم
وی با طرح این سؤال که آیا اول معلول را میفهمیم و بعد علت را یا برعکس؟ بیان کرد: هر دو ممکن است. شما یک وقت است که حرارت را میبینید که آب جوش است و میفهمید که حرارتی بوده است. یک وقت نیز به عکس است و حرارت را میبینید و میگویید اگر آب را در این حرارت بریزیم به جوش میآید. حالا سؤال این است که از علت به معلول پی بردن قویتر است یا برعکس؟ در حقیقت از علت به معلول پی بردن قویتر است که برهان لِمی است. برای اینکه معلول پرتو و جلوه علت است. اگر علت را یافتید، همه معلول را یافتهاید، اما اگر بخواهید از معلول به علت بروید که البته درست است، باید توجه کنید که معلول همه علت نیست، بلکه جلوه علت است. اگر جلوه را بیابید، همه متجلی را نمییابید، بلکه بخشی از آن را یافتهاید.
ابراهیمیدینانی در ادامه تصریح کرد: پس، از معلول به علت رفتن خوب است و ما این کار را میکنیم و مدار زندگی بر همین است، اما تام و تمام نیست. اگر بتوانیم از علت به معلول بیاییم بهتر و تامتر خواهد بود، اما سخت است. اما اصل مسئله توحید است. این عالم را ما میبینیم و در عالم زندگی میکنیم. حالا این عالم علت است یا معلول؟ این عالم معلول است و خودبهخود ایجاد نشده است و عقل هم تصادف را قبول ندارد؛ بنابراین این سه دوگانگی وجود دارد و با اینها زندگی میکنیم و علم با اینها پیش میرود و ترقی علوم لحظه به لحظه است و ما میفهمیم و میفهمانیم.
انتهای پیام