روایت رشادت نوجوان 15 ساله در دفاع مقدس
کد خبر: 3846165
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۸
یک روحانی جانباز تشریح کرد:

روایت رشادت نوجوان 15 ساله در دفاع مقدس

گروه اجتماعی ــ یک روحانی جانباز در نشست«نقش روحانیت در دفاع مقدس» به بیان خاطراتی از رشادت‌های یک نوجوان 15 ساله همچنین یک طلبه جوانی که با کلام نافذش یک گردان را به حرکت درآورد پرداخت.

روایت رشادت نوجوان 15 ساله/ طلبه‌ای که یک گردان را به حرکت درآوردبه گزارش ایکنا از قم، حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اصغر قربانی، جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی امروز هشتم مهر در نشست «نقش روحانیت در دفاع مقدس» گفت: مقام معظم رهبری فرمودند که جنگ ما یک گنج است لذا رسانه‌ها باید این گنج‌ها را استخراج کنند و در اختیار مردم قرار دهند.
وی با بیان اینکه دفاع مقدس هم دفاع بود و هم مقدس زیرا برای همه روشن شد که متجاوز کیست بیان کرد: صدام با چند تصور به این کشور بزرگ و بیشه شیران حمله کرد؛ اولین تصور او این بود که ما ارتش نداریم لذا مانعی در برابر او نیست که تا حدودی هم این تصور درست بود.
قربانی افزود: تصور  دیگر او این بود که ایران درگیر در جنگ‌های داخلی مانند کوموله‌ها و ... است و از طرف دیگر هم دلش خوش به حمایت ابرقدرت‌های شرق و غرب بود گرچه چند چیز را روی آن حساب نکرده بودند.
این جانباز روحانی بیان کرد: اولین چیزی که در محاسبات آنان نبود بحث رهبری امام و قدرت پنهان حوزه علمیه و روحانیت بود؛ امام در مواقع خطر با یک دستور مشکلات را حل می‌کردند؛ مثلا امام فرمودند که جزایر باید حفظ شود و همین پیام امام سبب شد تا جوانان کشور جزایر را حفظ کنند؛ امام فرمودند که حصر آبادان باید شکسته شود و چنین شد.
قربانی با بیان اینکه در وصیت‌نامه اکثر شهدا تبعیت از امام و ولی فقیه مورد تاکید قرار گرفته است و آن‌ها با همه وجود به این مسئله معقتد بودند افزود: یکی از چیزهایی که صدام روی آن حساب باز نکرده بود نفوذ روحانیت در میان مردم بود؛ نقل شده که در یکی از عملیات‌ها، فرماندهان هر چه می‌گفتند نیروها گوش به حرف آنان نمی‌دادند و عملیات نمی‌کردند تا اینکه یک طلبه جوان با سخنان شجاعانه و متنفذ خود گردان را به حرکت در آورد.
وی افزود: شهید مصطفی ردانی‌پور، موسس حوزه علمیه در یاسوج بود؛ وقتی از وی برای خدمت در غرب برای درگیری با کوموله دعوت می‌کنند حضور می‌یابد و گردانی را آماده و تجهیز و بسیج کرد.
این جانباز با اشاره به کتاب«حماسه‌های نامداران گمنام» که تقریبا شناسنامه جنگ است تصریح کرد: در طول دفاع مقدس نقطه‌ای از نظر پدافندی سخت‌تر از «ام طویل» نبود؛ در این اثر از یکی از فرماندهان نقل شده که داخل پادگان دزفول رفتم تا نیرو تجهیز کنم و به مردی برخورد کردم که موی جوگندمی داشت و همراه او فرزند 15 ساله‌ای بود که از پدر جدا نمی‌شد؛ من با آمدن پدر او موافقت ولی با پسر مخالفت کردم ولی او از بابا جدا نشد و مجبور شدم او را ببرم؛ بعد از یک هفته که آتش دشمن بر این منطقه سبکتر شد به سنگرها سرکشی کردم و به سنگر پدر و پسر رسیدم و دیدم که پسر با تفنگ مشغول نگهبانی در این منطقه  پرخطر است و پدرش هم در حالی که شهید شده در پتویی در داخل سنگر قرار داده است؛ ازاو پرسیدم نمی ترسی و او گفت اگر کار برای خدا باشد ترس ندارد.
این روحانی جانباز بیان کرد: ببینیم دفاع مقدس چه کرده است که یک بچه 15 ساله این طور پرورش پیدا کرده و مجسمه شجاعت، صبر، دشمن‌شناسی و ایمان می‌شود به گونه‌ای که از شهادت پدرش هم خم به ابرو نیاورد.
وی با بیان اینکه دفاع ما مقدس و دفاع بود چون دشمن تجاوز کرده بود تاکید کرد: نقش مکتب حیاتبخش شیعه و نقش مردم از دیگر مواردی بود که دشمن از قدرت آن غفلت کرده بود.
انتهای پیام
captcha