به گزارش ایکنا از کرمان، آیتالله سیدیحیی جعفری، فرزند مرحوم سیدعلی، در مهرماه سال ۱۳۱۰ هجری _ شمسی در روستای جَور از توابع کوهبنان متولد شد، پدر و پدربزرگ وی از وعاظ منطقه کوهبنانِ کرمان بودند، به همین دلیل وی در فضایی مذهبی پرورش یافت.
پدرش روضهخوان و از سادات طایفه میرعزالدین از نوادگان امام حسین (ع) بود که کشاورزی نمیکرد، ولی چند سهم آب داشت که شراکتی برایش میکاشتند. یکی از چشمهای سیدعلی در کودکی نابینا شده بود چشم دیگرش به تدریج نابینا شد نهایتأ در سال ۱۳۴۲ هـ .ش وقتی در جَور از دنیا رفت تقریبا نمیدید، اما مادرش شهربانو فرزند کربلائی حسنِ ملاعلی تا سال ۱۳۶۷ هـ.ش زنده ماند و سرانجام در همان سال در کرمان فوت کرد و در مسجد صاحبالزمان (عج) به خاک سپرده شد.
سیدیحیی کتابهای مهم حوزه را مثل جامع المقدمات که مشتمل بر چند جلد کتاب است در کرمان خواند و از محضر اساتید صاحب نام استفاده کرد. صرف میر را نزد شیخ حبیبالله زنگیآبادی خواند. مقداری از سیوطی و جامع المقدمات را نزد حجتالاسلام مصحفی و اصول فقه را در محضر آیتالله صالحی تلمذ کرد. شیخ محمدعلی موحدی و آیتالله روحانی نیز از دیگر اساتید ایشان بودند.
در سال ۱۳۲۷ ه. ش، شوق و عطش وافر او و برادرش سیداحمد را برای کسب علوم دینی به سمت پایگاه علوم اسلامی و حوزه علمیه قم کشاند. در بدو ورود خانهای در محله آبشار اجاره کرد گرچه شهر قم به دلیل وجود بارگاه حضرت معصومه (س) و حوزه علمیه و حضور آیات عظام، مذهبیتر از کرمان بود، ولی با این همه، مدرسه فیضیه که سیدیحیی در آن درس میخواند از نظر بهداشتی و امکانات رفاهی تفاوت چندانی با مدرسه معصومیه نداشت.
سید یحیی چهار سال در قم ماند و از محضر اساتیدی همچون مرحوم آیتالله مشکینی و آیتالله مجاهدی و همچنین آیتاللهالعظمی مکارمشیرازی و حسینعلی منتظری کسب فیض کرد. جلد اول کفایه و مکاسب را در محضر آیتالله مشکینی تلمذ کرد و جلد دوم کفایه را نزد آیتالله منتظری خواند و در درس تفسیر علامه دوران مرحوم آیتالله سید محمد حسین طباطبایی نیز شرکت کرد
وی در مورد اولین مواجهه و آشنایی خود با حضرت امام(ره) میگوید: سالها قبل از انقلاب و زمانی که هنوز نهضت وارد مراحل عملی خود نشده بود قلبم به حضرت امام تمایل داشت و با اندیشه ایشان آشنابودم. زمانی که در قم بودم سعی میکردم بیشتر با حضرت امام آشنا شوم. شاید خاطره نخستین دیدار با ایشان بتواند نشان دهنده نگرش و احساس من نسبت به ایشان باشد. آن خاطره مربوط به سالیان قبل از ۱۵ خرداد سال ۴۲ و در هنگام حیات حضرت آیتالله العظمی بروجردی(ره) و ایام تحصیل بنده در آن شهر مذهبی است. مدتها بود که به همراه برادر مرحومم آیتالله سیداحمد جعفری که شخصی عارف و مجاهد و تحصیل کرده بودند برای تحصیل در قم حضور داشتم ایشان علیرغم نابینایی، فردی با نشاط و کوشا بودند و من همیشه با ایشان همراهی میکردم به خصوص در کوی و برزن و به دلیل نابینایی آن بزرگوار معمولاً دست در دست ایشان داشتم و یک لحظه رهایشان نمیکردم، اما دیدار امام آن چنان من را از خود بیخود کرد که دست برادر را رها کرده به سوی امام رفتم و دست ایشان را بوسیدم.
آیتالله جعفری با توجه به مخالفت حضرت امام(ره) و سایر علمای قم با اقدامات ضد دینی رژیم از همان زمان مواضع خود را مشخص کرد و در کنار سایر روحانیون کشور وارد میدان مبارزه علیه رژیم پهلوی شد واقعه حمله به مدرسه فیضیه در اوایل فروردین ۱۳۴۲ و تلاشهای صورت گرفته از سوی حضرت امام(ره) مبنی بر وظیفه روحانیت در تبیین جنایات رژیم باعث شد تا آیتالله جعفری به یکی از چهرههای شاخص در مبارزه با رژیم تبدیل شود.
وی میگوید: من از همان سالهای ۴۱ و ۴۲ که نهضت امام شروع شد، چون با شهید باهنر در ارتباط بودم از امام حمایت میکردم، مردم را تشویق میکردم تا از امام تقلید کنند، آن روزها این حمایتها و این تشویقها سخت بود. کسی جرأت نمیکرد. در شبهای قدر که جمعیت زیادی میآمد و خیابان لبریز از مردم میشد، از این موقعیت مناسب در جهت معرفی امام استفاده میکردم. اسم امام را با آب و تاب میبردم، آن موقع به ایشان امام نمیگفتند. آیتالله خمینی میگفتند. جو خفقانی بود که هیچ کس جرأت بر زبان جاری کردن نام امام را نداشت. ما فتاوای ایشان را برای مردم میخواندیم و یا رساله و نوارهای ایشان را توزیع میکردیم در شبهای قدر که جمعیت بیشتری در مسجد حضور داشتند ما نام آن رهبر عظیمالشان را تکرار میکردیم که حاضرین هم با صلوات، عشق و علاقه خود را به آن حضرت ابراز میکردند.
آیت الله جعفری میگوید: معمولا قبل از ماههای محرم و صفر و ماه رمضان، علما و روحانیون را به شهربانی دعوت میکردند جلسهای میگذاشتند و نصحیت میکردند که در سخنرانیها به شاه، آمریکا و اسرائیل کاری نداشته باشید و از این حرفها نزنید. من بعضی وقتها استنکاف میکردم و نمیرفتم یکبار که تمرد کرده بودم بعد از ظهر مامور فرستادند مرا از منزل بردند و نصیحت که کار به سیاست نداشته باش.
سیدیحیی جعفری(در دوران ستم شاهی) به صورت مخفیانه با یک واسطه وکیل حضرت امام(ره) در کرمان بود وی وجوهات شرعیه شامل خمس و سهم امام را از طریق آیتالله پسندیده برای حضرت امام(ره) میفرستاد.
براساس اسناد ساواک، آیتالله جعفری از جمله روحانیونی بود که منابرش با استقبال عمومی مواجه میشد. این استقبال از اواسط دههی ۴۰ آغاز و در سال ۱۳۵۷ به اوج خود رسید. از جمله موضوعات سخنرانی ایشان مخالفت با برنامههای فرهنگی و ضد مذهبی رژیم، حمایت از جنبشهای اسلامی خصوصا فلسطین و تبشیر و انذار مردم و از همه مهمتر پرداختن به حضرت امام(ره) و همچنین مخالفت سرسختانه ایشان با رژیم غاصب اسرائیل است.
مردم کرمان هنوز سخنرانی آیتالله جعفری را در چهلمین روز شهادت مردم تبریز به یاد دارند، در ایام نوروز سال ۱۳۵۷ چهل روز پس از تظاهرات مردم تبریز به دعوت روحانیون بازار کرمان تعطیل شد. مقامات انقلابی کرمان تصمیم گرفتند پس از تظاهرات مردم قم و تبریز، حرکتی در کرمان انجام شود، مسجد امام صادق جنب بازار بزرگ کرمان برای تجمع مردم و بازاریان در نظر گرفته شد. یکی از روحانیون مورد وثوق کرمانی باید در این جمع سخنرانی میکرد. با حضور ساواک در همه عرصهها و در حالی که جو وحشت و خفقان فضای شهر را سنگین کرده بود، داوطلبی پیدا نشد، نام افرادی برده شد، ولی همه مشکل پیدا کرده بودند یکی سرماخورده بود و گلو و سینه دیگری به شدت میسوخت و دیگری دچار سردرد ناگهانی شده بود، آیتالله جعفری آمادگی خودش را اعلام کرد پلیس ضد شورش مسجد را محاصره کرده بود، یکی از دوستان خبر آورد که ساواک و شهربانی ساکت نخواهند ماند و به محل حمله خواهند کرد، میزنند و میبندند! و سخنران جلسه بلافاصله دستگیر و شکنجه و زندانی خواهد شد، روحیهها تضعیف شد، خبر به سیدیحیی رسید خودش را برای دستگیری آماده کرد و روی منبر رفت.
بعد از آن با هدایت آیتالله جعفری و دوستان وی روند انقلاب در کرمان شتاب گرفت، جلسات سخنرانی و راهپیماییهای بعد از آن بیشتر شد. مخالفتهای علنی با شاه شروع شد تا اینکه حادثه ۲۴ مهر ۱۳۵۷ اتفاق افتاد.
آیتالله جعفری در نیمه دوم سال 1357 نقش بسیاری مهمی در پیشبرد نهضت در استان کرمان برعهده داشت به همین دلیل نیز در یکی از اسناد ساواک آماده است: واعظ نامبرده بالا (آیتالله جعفری) که در بین مردم کرمان نیز طرفداران زیادی دارد از کوچکترین حوادث و اتفاقات بهرهبرداری نموده و مردم را علیه امنیت کشور و مقام شامخ سلطنت تحریک مینماید.
اوایل سال ۱۳۵۹ یکبار دیگر روحانیت کرمان تشکیل جلسه داد. موضوع جلسه انتخاب دومین امام جمعه بعد از انقلاب کرمان بود. در آن جلسه تمامی شرکتکنندگان به حجتالاسلام جعفری رای دادند با این همه حرف آخر را باید آیتالله صالحی میزد. حاضرین به اتفاق آقای جعفری به منزل آیتالله صالحی رفتند، بعد از صحبتهای مقدماتی بیآنکه نامی از سیدیحیی جعفری برده باشد و بدون آنکه آیتالله صالحی از نتیجه جلسه اطلاع داشته باشند آیتالله جعفری را مناسبترین فرد برای تصدی این مسئولیت دانستند، بعد از هماهنگی با حضرت امام(ره) و اطمینان معظمله از اینکه سیدیحیی جعفری با جوانان پرشور و انقلابی روابط صمیمانهای دارد، حکم مسئولیت ایشان از سوی دفتر حضرت امام(ره) در ۱۵ خرداد سال ۱۳۵۹ صادر شد.
زمانی که پیشنهاد امامت جمعه آیتالله جعفری به حضرت امام(ره) داده شد، امام سؤال کرده بودند رابطه ایشان با جوانها چگونه است؟ امام اهتمام داشتند به این نکته که کسی باید این مسئولیت را بپذیرد که جوانها نسبت به او گرایش داشته باشند، حسن ظن و خاطره خوش داشته باشند و همه اینها در آقای جعفری وجود داشت.
با عنایت به اینکه ایثارگران و خانواده شهدا و جانبازان و آزادگان چشم و چراغ ملت محسوب میشوند، تکریم و تجلیل از این قشر ارزشمند و رسیدگی به امور خانوادههای معظم شهدا از طریق مسئولان و حضور در محافل و مجالس شهدا از روزهای آغازین جنگ تحمیلی یک رویکرد اساسی در برنامههای آیتالله جعفری بوده است.
مردم کرمان آیتالله جعفری را دوست دارند، زیرا یک روحانی متواضع، سادهزیست، مردمی و خدمتگزار بوده است و هیج وقت نام وی از ذهنها پاک نخواهد شد.
انتهای پیام