به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «نیروی حال، رهنمونی برای روشنبینی معنوی» نوشته اکهارت تله، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، 29 آذرماه در محل معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
احسان کاظمی، نویسنده و مترجم در خصوص این کتاب اظهار کرد: در بعضی از شرححالهای نویسنده این کتاب خواندهام که تا دوره نوجوانی در کشور مادری یعنی آلمان میزیسته، اما بعد از آن به انگلستان مهاجرت کرده است. بعضی معتقدند که از دانشگاه فارغالتحصیل شده و بعضی دیگر به ترک تحصیل او اعتقاد دارند. نویسنده اوضاع روحی خوبی نداشته، دچار تنشهای ذهنی و افسردگی بوده و حتی به خودکشی هم فکر میکرده است، ولی رنجی که میکشد، او را به آگاهی میرساند. همه ما مرزهایی از رنج را تجربه کردهایم و شاید در مواقعی در خلال رنج کشیدن، به بصیرتی رسیدهایم که زندگی مادی را در نظرمان کمارزش کرده است.
وی افزود: حتما تجربه حضور در مراسم خاکسپاری را دارید؛ در زمان حضور در گورستان تا حد زیادی تحول روحی نسبت به پایان زندگی پیدا میکنیم، ولی کمی بعد کاملا آن احساس را به دست فراموشی میسپاریم. حال انسان بهطور کلی همین است، مدام در نوسان بوده و خدا بهدلیل همین خاصیت فراموشکاری انسان، پیامبران را فرستاده است. اینکه قرار باشد چیزی بیاموزیم، آن مطلب در ما نهادینه شود و تا همیشه با همان چراغ به زندگی خود ادامه دهیم، ذهنیتی کاملا غلط است.
این نویسنده و مشاور ادامه داد: در بخشی از کتاب آمده است: «بعد از تولد 29 سالگی خوابی دیدم که پس از آن احساس کردم از خودم و جریان زندگی خیلی متنفرم و احساس بسیار بدی داشتم. فکر کردم این چه کسی است که از او متنفرم، درباره چه کسی فکر و با چه کسی صحبت میکنم؟ کدام یک از این دو نفر، من هستم؟» همه ما این تجربه را داشتهایم که برای خودمان احساس تأسف کنیم یا دلمان برای خودمان بسوزد. خیلی وقتها بهطور سطحی از این حس عبور کردهایم و آنطور که لازم بوده، به آن دقت نکردهایم. به صحبت با خودمان دقت نداشتهایم؛ اینکه همیشه یکی از این دو نفر، قاضی و دیگری، متهم است، بسیار قابل توجه بهنظر میرسد.
وی در خصوص چالش با درون گفت: نویسنده میگوید بعد از آن احساس کردم باید چیزهایی در خودم پیدا کنم و بفهمم که من واقعی چه کسی است. تاکنون این تجربه را داشتهاید که مدام در حال گفتوگو با خودتان باشید، ولی ندانید که کدام یک، خود واقعی شماست؟ گاهی به خودمان حق میدهیم، ولی بعد خود را مجازات میکنیم و این جریان ادامه پیدا میکند. نویسنده معتقد است انسانها خودشان را بیشتر به خود قاضی میچسبانند و همه تقصیرها را به عهده میگیرند. افراد کمالگرا همیشه شکست را برای خودشان درونیسازی میکنند، ما به کودکانمان هم درونیسازی شکستها را میآموزیم.
کاظمی در خصوص بزرگترین تجربه دردناک همه انسانها بیان کرد: ما چند بار خودمان را بابت یک اشتباه محاکمه میکنیم، اما باز هم کافی نیست و خود را شایسته ادامه این مجازات میدانیم. انسان چالشهای بسیاری تجربه میکند که بزرگترین آنها، چالشهای درونی او با خودش است. نویسنده میگوید احساس کردم در خلئی که ناشی از درون خودم بود، در حال حل شدن بودم، اما بعد به نوعی سکون رسیدم که وصفناپذیر است.
وی تصریح کرد: این چالشها فقط مختص قشر خاصی از انسانها نیست که آنها را درگیر خود کند، بلکه برای همه افراد پیش میآید و همه انسانها با آن درگیر هستند، اما شکل هر کدام متفاوت است. چند سالی است که مردم بیشتر به دنبال کتابها و کلاسهای معنویپژوهی و مثنویخوانی هستند، به این دلیل که بحران جامعه ما بحران معنویت است، نه بحران مسائل روانی؛ بسیاری از ما هنوز نمیدانیم چرا باید ازدواج کنیم، چرا باید بچه داشته باشیم، چرا باید کار کنیم و... .
این نویسنده و مشاور کارکرد کتابهایی از جمله کتاب مورد گفتوگو برای بحران معنویت را اینگونه توضیح داد که وقتی افرادی دچار این بحرانها هستند و با اینگونه کتابها مواجه میشوند، ابهام درونشان بیشتر میشود. دقت کنید که وقتی این کتابها را میخوانیم، حس خوبی مثل ایستادن زیر دوش به ما دست میدهد، اما این را میدانیم که بالاخره باید از زیر دوش بیرون بیاییم؛ اثر این کتابها هم تمام میشود و درون ما نمیماند. در طول مطالعه، لحظههایی که در ما آگاهی ایجاد شود، زیاد است، ولی از جنس آگاهی عمیق نیست. حداقل اثر این دست کتابها این است که در حین مطالعه کمتر به دانش ذهنی و بیشتر به تجربههای خود مراجعه میکنیم.
وی در خصوص فصلبندی کتاب اظهار کرد: همه ۱۰ فصل کتاب شامل مطالبی است که نویسنده قصد مطرح کردن آنها را داشته، اما ارتباط چندان زیادی با یکدیگر ندارند. سه محور در همه فصلها وجود دارد؛ اولی طرح موضوع و محور دوم، چالشهایی است که با طرح سؤال از سوی نویسنده ایجاد میشود. اگر دقت کنید، سؤال و جوابها زیاد با یکدیگر مرتبط نیستند، ولی با خود کتاب مرتبطند. محور سوم، ارائه راهکار با انجام یکسری تمرین است. این تمرینها به مخاطب کمک میکند تا بتواند به تجربه معنوی نویسنده که بهطور شخصی آن را تجربه کرده است، نزدیک شود.
کاظمی افزود: نویسنده میگوید وقتی انسان در مسیر نور قرار بگیرد، نورانی میشود، اما اگر در حضور نور باشد، خود تبدیل به نور میشود. آیا میتوان زندگی روزانه را که مملو از نیازهای مادی است، با این نور و روشهای دریافت آن گذراند؟ قطعا خیر. خود نویسنده هم کتاب دیگری نوشته که باید برای فهم آن تلاش کرد؛ به عبارت دیگر، چیزی نیست که به راحتی دریافت شود، قطعا نویسنده هم برای نوشتن آن تلاش فکری و ذهنی داشته است، ولی آگاهی الزاما به مطالعه و تلاش نیاز ندارد و در مواقعی، همان است که دریافت میشود. بسیاری از دانشمندان لحظهای دارند که در آن، آگاهی خود را دریافت کردهاند و این فقط با فکر کردن و تلاش بهدست نمیآید. همه افراد این اتصالات را دارند، اما شاید پدران معنوی اتصالات قویتری نسبت به دیگر افراد داشته باشند.
وی درباره مفاهیمی از کتاب مثل روشنبینی و «خود را با ذهن یکی دانستن» گفت: روشنبینی حالتی طبیعی است و برای همه امکان رسیدن به آن وجود دارد، اینکه با «بودن» یکی شوند؛ «بودن» یعنی ذات لایزال، چیزی که زمان برای آن تعریف ندارد. همچنین «خود را با ذهن یکی دانستن» یعنی افکار غیرعادی که مانعی برای رسیدن به حس حضور میشود. چقدر از ما در روز فکر میکنیم؟ در روز چیزی حدود 600 هزار فکر به ذهن انسان خطور میکند. فکر کردن، حل مسئله ایجاد میکند و وقتی چیزی حل شده باشد، دیگر به آن فکر نمیکنیم. در فکر بودن با فکر کردن تفاوت دارد؛ در فکر بودن ناشی از نگرانی و دغدغهها برای آینده است؛ زمان حال نه برای ما خاطره است و نه تجربه، فقط زمان حال است. در فکر بودن برای ما نه فکر کردن است و نه در لحظه بودن.
این نویسنده و مترجم در خصوص کلیت کتاب بیان کرد: این قبیل کتابها که معنوی یا روشنگرایانه است، برای چنین جلساتی مناسب نیست، زیرا به نوعی آمادگی ذهنی نیاز دارد. همچنین انتخابی معنوی است که فرد انتخاب کند در این برهه از زمان قصد دارد بعد معنوی روح خود را تقویت کند یا نه. علاوه بر این، مطالعات زمینهای و یک استاد معنوی هم باید باشد تا گام به گام به سؤالاتی که در کتاب مطرح شده است، پاسخ دهد.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام