به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله ضیاءآبادی در جلسه تفسیر اخیر هفتگی خود به تفسیر آیه 50 سوره مبارکه کهف پرداخت.
در این آیه میخوانیم: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا؛ و [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید آیا [با این حال] او و نسلش را به جاى من دوستان خود میگیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند و چه بد جانشینانى براى ستمگرانند».
آیتالله ضیاءآبادی با اشاره به نام برده شدن از دو موجود به نام «ملائکه» و «جن» در قرآن که نامرئی هستند و از ما پنهاناند، به توصیف این موجودات و به ویژه با استفاده از برخی آیات به تشریح صفات جن در قرآن و تشابه و تفاوت آنها با انسانها پرداخت.
شیطان منحصر به جن نیست
وی در ادامه از وجود شیاطین انسانی سخن گفت و با اشاره به تفاوت شیطان و ابلیس، بیان کرد: شیطان یعنی یک موجود خبیث و پلید و مفسد و این گونه نیست که شیاطین همه از جن باشند. خود ابلیس از جن است، اما شیطان منحصر به جن نیست و در انسانها هم هستند. البته اسم او هم ابلیس نبوده است. ابلیس یعنی مأیوس از رحمت؛ چرا که خدا به او گفت گم شود و این گونه ملعون ابدی و مأیوس از رحمت شد. او در واقع خودش خودش را شیطان کرد.
خناس؛ موجود وسوسهگری که گاه پیدا و گاه ناپیداست
آیتالله ضیاءآبادی با اشاره به سوره ناس، گفت: در آن جا گفته میشود که از شر وسواس خناس که وسوسه میکند و آدمها را به گناه وامیدارد به خدا پناه میبرم؛ اما این خناس هم از جن و هم از مردم میتواند باشد. جوانها مراقب باشند که در اینهایی که همنشین شما هستند و دوستان شما هستند، ممکن است کسانی باشند که وسوسه کنند و شما را منحرف کنند؛ هم از جن که ناپیدا هستند و شما آنها را نمیبینید و هم از خود انسانها؛ انسانهای منحرف و مفسد که خناس هستند. خناس یعنی آنی که گاهی پیدا میشود و گاهی پنهان میشود. اینها وسوسهگر هستند. پناه به خدا میبرم از شر موجود وسوسهگری که گاه پیدا و گاه ناپیداست.
هر چه خدا خلق کرده، همه خوب است
وی با بیان اینکه هر چه خدا خلق کرده، همه خوب است، اظهار کرد: ما اصلاٌ مخلوق بد نداریم و آن چه را که خدا خلق کرده است، همه خوبند، منتها گاهی شر نسبی وجود دارد. انسان هم خوب آفریده شده است، اما خودش خودش را فاسد میکند. ابلیس هم شش هزار سال عبادت کرده بود و به قدری جایگاه داشت که خدا او را به آسمان برده بود، اما این بیچاره بعد از شش هزار سال مردود شد؛ چون مخلص نبود.
وجه بیاخلاصی ابلیس
وی در ادامه در مورد وجه بیاخلاصی ابلیس سخن گفت و اظهار کرد: او خیال کرده بود که خلیفة الله خواهد شد، چرا که خدا فرموده بود که من میخواهم از خودم خلیفه تعیین کنم و خدا که این را فرمود شیطان به هوس و به طمع افتاد و گفت خدا میخواهد برای زمین خلیفه تعیین کند و من هم زمینی هستم پس من کم کم خودم را آماده میکنم تا خدا من را خلیفه کند. او شش هزار سال عبادت کرد تا خلیفه زمین بشود. خدا هم خواست او را بفهماند که خودش را نمیشناسد و ملائکه هم او را نمیشناختند او را از خودشان میدانستند،اما خدا هم امتحانش قوی است.
مراقب باشیم که در عبادتها مخلص باشیم
آیتالله ضیاءآبادی گفت: مراقب باشیم که در عبادتها مخلص باشیم و هیچ انگیزهای جز خدا و جز فرمان خدا نداشته باشیم. انگیزهها اگر مختلف و غیر خدا شد همه اعمال باطل میشود. کار مهمی است که انسان در همه کارها مخلصانه عمل کند. اگر خدا مقدمه برای خرما شد همه چیز باطل است. این باید آثار آن اعمال و آن اخلاص باشد و نه هدف ما. حتی اگر بخواهم 40 روز اخلاص بورزم تا حکمت از قلبم بجوشد و بر زبانم جاری شود، چون چهل روز عبادت کردهام تا عاقبت این شود که حکیم و زبانآور شوم و سخنور و مشهور شوم، این هم خراب شده است و به درد نمیخورد. دیگر از شیطان بالاتر نمیشود که 6 هزار سال عبادت کرد اما نشد.
وی ادامه داد: شما مراقب باشید که کارهایی که انجام میدهید فقط مخلصانه و امتثال امر خدا باشد. اگر واقعاً محب خدا باشید و بندگی کنید همه چیز درست میشود؛ دنیا و آخرت درست میشود. وقتی محبوب خدا میشوید که بنده خدا و مطیع خدا باشید.
آیتالله ضیاء آبادی در بخش دیگری از این جلسه با اشاره به سخنی از امام رضا(ع)، بیان کرد: از امام رضا(ع) پرسیدند حال شما چطور است؛ «کیف اصبحت؟». امام در پاسخ جوابی میدهد که انسان را بسازد و آگاهی بدهد. ایشان میفرمایند «أَصْبَحْتُ فِی أَجَلٍ مَنْقُوصٍ وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ- وَ الْمَوْتُ فِی رِقَابِنَا وَ النَّارُ مِنْ وَرَائِنَا- ثُمَّ لَا نَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِنَا؛ صبح کردم در حالی که عمرم کوتاه شد ( امروز نسبت به دیروز یک روز کم شده است ) و تمام کارهایم ثبت میشود و مرگ در گردنم است ( یعنی مرگ از من جدا نمیشود ) و آتش به دنبال ماست و نمیدانیم چه به ما میرسد.»
اجل منقوص و خسران انسان
آیتالله ضیاءآبادی با اشاره به تعبیر «اجل منقوص» گفت: عمر انسان ساختمانی است که از نفسها ساخته شده است و با هر نفس هی کم میشود تا وقتی که تمام شود. این نفس خیلی ارزش دارد؛ اگر بفهمیم. هر نفسی که کشیدید اگر برای خدا باشد آن قدر در عالم آخرت درجات به ما میدهند که از تصور ما بیرون است.
وی با اشاره به تعبیر خسران انسان در سوره عصر، گفت: هر نفسی که داری میکشی داری سرمایه از دست میدهی و سرمایه را که از دست دادی زیان کردهای. کسی که پول دارد و آن را در دریا پرتاب میکند، بالاخره تمام میشود. عمر آدم هم همین طور تمام میشود و اینگونه است که بنا به آیه قرآن همه زیانکارند و دارند سرمایه از دست میدهند. ما یخ فروش هستیم و یخ عمر ما دارد آب میشود و ما داریم سرمایهمان را کم کم از دست میدهیم. فقط یک دسته هستند که زیان کار نیستند؛ کسانی که ایمان دارند و عمل صالح دارند. خوش به حال اینها که در هر نفسی، در هر ساعتی، در هر روزی و در هر شبی برای آنها سود هست.