خوشرویی شما و اهمیت دادن به سوالات پی در پی
این خبرنگار کنجکاو، باعث شد تا امروز به شوق زیارت شما در مسجد امام صادق(ع) حضور
یابم. دو سالی بود که هر دو هفته یک بار، شبهایی به شوق شنیدن صدای شما منتظر
بودم تا ساعت 11 شب شود و به وقت تورنتو نزدیک ظهر با شما تلفنی صحبت کنم و چه
با آرامش و فرصت به سوالات من پاسخ میدادید.
هر بار، احوال تمامی خبرنگاران ایکنا را میپرسیدید، انگار که تمامی این بچهها، فرزندان خود شما هستند و از اشتیاق زیاد خود برای آمدن به ایران عزیزتان میگفتید و یادم هست، هر بار میگفتم: «استاد به ایران آمدید، باید حتما به ایکنا بیایید» و شما به من قول دادید که حتما به ایکنا خواهم آمد و چقدر گرد چرخون به خوبی چرخید و شما به خبرگزاری که دوستش داشتید و هر روز اخبار آن را میخواندید و به زیبایی آن را نقد میکردید، سر زدید. اما من فقط تابوت شما را دیدم، اما شما، استاد بزرگ چه خوب در چهرههای تک تک خبرنگاران ایکنا نگریستید. دیگر طاقت نداشتم که پدری دیگر را آرمیده بر روی خاک سرد ببینم. پس تو را با چشمانی گریان بدرقه کردم تا با دستان شاگردانت به سوی جایگاه ابدیتان بروید.
تصاویری که از شما بر بستر بیماری برایم میفرستادند، آزارم
میداد و دوست نداشتم عکسی از این وضعیت نالانتان در فضای مجازی منتشر کنم،
من موفق شدم، اما دیگرانی هم بودند که این تصاویر را داشتند و آن را منتشر
کردند!
استاد عزیز! اواخر سال قبل بود که گفتید ان شا الله اوایل آبان ماه که هوای تهران برای آمدن یک پیرمرد بیمار قلبی مناسب است به ایران میآیم و از ایکنا بازدید میکنم و باز به قولتان عمل کردید و اوایل آبان به میهنتان برگشتید و من مانده بودم که از این بازدید خوشحال باشم یا غمگین؛ چرا که من باز پدر از دست داده بودم، فردی که دو سال پس از فوت پدرم به او میگفتم استاد من هم جای دختر شما.
چه شبهایی که از تلخیها و مصیبتهای روزگار برایم تعریف کردید و صدایتان، گاه بغضآلود میشد از ناجوانمردی دوستان و از زندگی سخت در سرزمین مصر که آن را وطن دوم خود میدانستید و به بودن در آن مکان در عصر طلایی قاریان بزرگ مصری افتخار میکردید و از دوری از وطن نالان بودید و پس از هر جمله برای اینکه به من حقیقت حرفهایتان را ثابت کنید، میگفتید «از من باور نمیکنید از «سیدمحسن»(1) بپرس او تأیید میکند» و این ماههای آخر بود که خواستار شدید تا تمامی تلاوتهایتان را جمعآوری کنند و آنها را که قرائت حفص نیست از بین ببرند و دقیقا جملهتان چنین بود «در تمام تلاوتهاى خود از قراءات سبعه و عشره خواندهام که ديگر مايل نيستم اين قراءات فاسده با صداى من به گوش ديگران برسد».
استاد محمدتقی مروت برای همه ما، فرزندانت دعا کن که با قرآن و اهل بیت زنده بمانیم و با قرآن و اهل بیت علیه السلام به دیدار خداوند نائل شویم.
صادقین، دبیر سرویس فعالیتهای قرآنی ایکنا
(1) سیدمحسن موسوی بلده، پیشکسوت و صاحب کتاب حلیةالقرآن و از شاگردان استاد محمدتقی مروت
خسته نباشید
متن عالی بود
لطفا راجع به این موضوع کمی توضیح بدید..