دلی به وسعت دریا از جنس محبت حسین(ع)
کد خبر: 3568377
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۲
دلنوشته برگزیده جشنواره عبرات/

دلی به وسعت دریا از جنس محبت حسین(ع)

گروه ادب: سجا خفاجی، خادمه زوار امام حسین(ع) و همسرش که در دفاع از حرم اهل بیت(ع) شهید شد، تمامی وجودشان را در مسیر امام شهیدان و بزرگ بانوی کربلا خلاصه کرده بودند.

مهمانشان بودم؛ آنقدر متین و باوقار بود که به دلم نشست. زائران را در خانه خود جای داده و میزبانشان بودند. هر کاری از دست‌شان بر می‌آمد انجام می‌دادند تا کمکی به زوارالحسین(ع) کرده باشند و باقیات الصالحاتی برای خود رهسپار آخرت کنند.

نگاهش از سر لطف بود و من شرمنده این همه خوبی؛ با خودم می‌گفتم اگر محبت و خدمت در حق عزاداران امام حسین(ع) آن گونه که ما در ایران ادعا داریم، برپایی روضه و دادن نذری و برپایی ایستگاه صلواتی است،‌ پس این همه لطف و خوبی مردم عراق که همه امکانات خود را با همراهی خدمت اهل خانه برای زوار امام شهیدمان به کار گرفته‌اند را چه می‌توان نام نهاد؟!

شرمنده بودم و سر به زیر؛ تمامی امکانات خود را در اختیار زائران قرار می‌دادند و از هر چه داشتند،‌ بی‌منت و در طبق اخلاص در اختیار آنان قرار می‌دادند. وقتی به خانه‌شان وارد می‌شدی اغلب می‌دیدی که تجهیزات چندانی ندارند،‌ ولی دلی به وسعت دریا از جنس محبت امام حسین(ع) در وجودشان جای گرفته است که باریکه‌هایی از این اقیانوس وجودی آنان در خدمت به زائران به کار گرفته شده است.

نامش سجا بود؛ از خانواده خفاجی. روز آخر بود و قصد عزیمت به ایران را داشتم که همانند روزهای قبل نگاهی از سر لطف به من کرد و خواست تا دقایقی بیشتر را نزدشان باشم تا بتوانند برای نهار میزبان باشند. دعوتش را پذیرفتم و در همین اثنی که فرصتی برای هم‌صحبتی پیدا کردم،‌ با او به گفت‌وگو نشستم. 20 سال داشت. در میان خانواده‌های عراقی رسم بر این است که دختران زود ازدواج می‌کنند. به او گفتم تو چرا ازدواج نکردی که کاش نمی‌پرسیدم! گفت همسرم شهید شده است... گویی لحظه‌ای جهان بر سرم خراب شد؛ از سوالی که پرسیدم شرمنده شدم؛ اشک در چشمانش حلقه زد ولی استوار و با صلابت در برابرم ایستاده بود.

از او دعوت کردم که کنارم بنشیند و لحظاتی را از واقعه شهادت همسرش بگوید. بدنش می‌لرزید؛ عکس‌هایش را که نشانم داد فهمیدم که چه زجری در مدت هفت ماه گذشته‌ای که همسرش شهید شده و پیکرش باز نگشته کشیده است. گفت همسر 27 ساله‌اش خادم حرم حسین بن علی(ع) بوده و در پی شهادت برادر سجا به دنبال او به سامراء رفته و مدافع حرم شده بود. به آن همه بزرگی و استقامتش غبطه خوردم.

خانواده سجا همگی خادم بارگاه امام شهیدم بودند که حقا در خدمت به زوارالحسین(ع) نیز گوی رقابت را از دیگران می‌ربودند و هر روز شاهد بودم که گروه تازه‌ای به منزلشان وارد می‌شدند و هر کدام از اعضای این خانواده از کودکان سه ساله تا پیرمرد هشتاد و دو ساله‌ای که در آن خانه حضور داشتند تلاش می‌کردند که به هر نحوی که شده است،‌ به زائران خدمت کنند.

سجا از خوابش گفت که حضرت زینب(س) را در حرم امام حسین(ع) زیارت کرده است و پیش از اینکه همسرش مصطفی به شهادت برسد،‌ به او وعده داده که به فیض شهادت می‌رسد و کفنی را تبرکاً به سجا هدیه داده بود. آن قدر در حسرت بودم که در سخنانش و خوابی که دیده بود غرق شدم و ناخودآگاه پرسیدم مگر تو چه کردی که این همه مورد لطف واقع شدی؟ گفت هیچ! باورش سخت بود که این همه خدمت را هیچ بداند. او از زمانی که کودکی شش ساله بود در این راه به همراهی خانواده‌اش قدم گذاشته بود و آموخته بود که خدمت به زائران حسین را نباید جز در رضایت سیدالشهدا(ع) جستجو کند...؛ و من ماندم و آن همه حسرت و غبطه به خانواده خفاجی و سجایی که همه وجودش در وجود امام شهیدمان و بزرگ بانوی کربلا خلاصه می‌شد.

آزاده غلامی

captcha