ساختگشایی (شالودهشکنی، واسازی) رویکردی فلسفی است که در هر امر ثابتی تردید میکند. به تعبیر دریدا، مبدع فلسفه ساختگشایی، این رویکرد یک زلزله عظیم و لرزشی فراگیر است که هیچچیز نمیتواند آرامَش کند. ساختگشایی به هر جایی سرک میکشد و قلمرو حضور خود را به فلسفه محدود نکرده است. همانقدر که در فلسفه حضور دارد، در حوزه ادبیات، نقد ادبی، جامعهشناسی، انسانشناسی، روانشناسی و دین نیز ورود میکند و هر آنچه به ظاهر صلب و ثابت و نامتغیر است را به چالش میکشد.
به گزارش ایکنا؛ یکی از کتابهایی که اخیراً روانه بازار نشر شده کتاب «ساختگشایی عقلانیت اسلامی در آرای محمد عابد الجابری و محمد ارکون» به قلم حامد علیاکبرزاده، پژوهشگر فلسفه و مدرس دانشگاه است. به منظور بررسی بیشتر محتوای این کتاب، با حامد علیاکبرزاده به گفتوگو پرداختیم که شرح آن را در ادامه میخوانید:
علیاکبرزاده بیان کرد: در این کتاب به اندیشههای الجابری و ارکون، به عنوان دو نفر از اندیشمندان و نواندیشان روشنفکر جهان اسلام پرداختهام که هر دو دارای پروژههای فکری خاص خود بودهاند و در سال 2010 نیز از دنیا رفتهاند. پروژه فکری الجابری عبارت از نقد عقل عربی و پروژه فکری محمد ارکون نیز عبارت از نقد عقل اسلامی بود.
وی تصریح کرد: با توجه به مباحثی که به ویژه در بخش مبادی روششناختی کتاب آوردهام، تبیین شده که رویکرد این دو نفر که در پروژه خود آن را دنبال میکردند، ساختگشایی عقلانیت اسلامی بوده است و بند عبارت ساختگشایی را به عنوان ترجمه «دیکانستراکشن» انتخاب کردهام. دیکانستراکشن، رویکردی فلسفی است که، «دریدا»، فیلسوف فرانسوی آن را مطرح کرد و به تبع او نیز خیلیها این رویکرد را پیگیری کردند. این رویکرد در حوزههای مختلفی پیاده شد که از جمله میتوان به حوزههای معماری، ادبیات، جامعهشناسی و انسانشناسی اشاره کرد. همچنین در دین نیز این رویکرد مورد توجه واقع شده است.
این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه بیان کرد: اما در دین و در جهان اسلام، کسی غیر از الجابری و ارکون، از این رویکرد استفاده نکرده است و بین افراد شناخته شده و اندیشمندان مطرح جهان اسلام در استفاده از این رویکرد باید نام همین دو نفر را برد. البته که اندیشمندی مانند «علی حرب» نیز به عنوان یکی از روشنفران عرب رویکرد ساختگشایی را در اندیشه اجتماعی مسلمین و در حوزه علوم سیاسی و اندیشه اجتماعی به کار برده است. اما الجباری و ارکون، این رویکرد را در بحث اندیشه دینی به کار بردهاند و به همین دلیل، عنوان کتاب را «ساختگشایی عقلانیت اسلامی» گذاشتهام که به معنای پیادهسازی این رویکرد در حوزه عقلانیت اسلامی یا سنت فکری مسلمانان است.
رویکرد انتقادی ارکون و الجابری
وی در پاسخ به این پرسش که ضرورت و دلیل پرداختن به چنین پژوهشی چه بوده است؟ تصریح کرد: در وهله اول باید بگویم، چیزی مهمتر از خود دانش و علم، ضرورت ایجاد نمیکند که ما به دنبال مسئله علمی برویم. بنابراین آگاهی و دانستن مسئله مهم است و در علوم انسانی به ویژه فلسفه، نباید به دنبال مسائل کاربردی به معنایی باشیم که در دانشهای پزشکی و ... وجود دارد. اما از این مطلب که بگذریم، تعدادی از آثار اینها به ویژه الجابری در دهه اخیر و در ایران، ترجمه شده است و آثار این دو نفر، با رویکرد سنتی در اندیشه اسلامی به ویژه در ایران تقابل دارد و به شدت رویکرد سنتی را نقد میکند.
بحثهای جدیدی که توسط برخی روشنفکران درباره اندیشه اسلامی مطرح میشود و رنگ و بوی فلسفههای پست مدرن را دارد، بعضا از آراء الجابری و ارکون نشأت گرفته شده و اندیشههای این دو نفر نیز، به شدت از «دریدا» و «فوکو» تأثیر پذیرفته است. لذا به دلیل همه این موارد، تصمیم گرفتم که چنین پژوهشی را داشته باشم.
علیاکبرزاده در ادامه بیان کرد: مثلاً جابری به شدت منتقد ابنسینا است و ارکون هم به شدت منتقد وضعیت رویکرد اندیشه در جهان اسلام است و این تفکر سنتی را نقد میکند. با توجه به اینکه آثار اینها منتشر شده بود و مخاطبینی هم داشت، نقد و بررسی و عیارسنجی اندیشههای این دو نفر لازم بود، چون اگر این کار انجام نشود، ممکن است برخی افراد یک طرفه بخواهد به قضاوت بنشینند. بنابراین لازم دیدم که مسئله را پیگیری کنم و به نقد و تحلیل آثار این دو بپردازم.
این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: همچنین بحثهای جدیدی که توسط برخی روشنفکران درباره اندیشه اسلامی مطرح میشود و رنگ و بوی فلسفههای پست مدرن را دارد، بعضا از آراء الجابری و ارکون نشأت گرفته شده و اندیشههای این دو نفر نیز، به شدت از «دریدا» و «فوکو» تأثیر پذیرفته است. لذا به دلیل همه این موارد، تصمیم گرفتم که چنین پژوهشی را داشته باشم. البته نه به این معنا که آنها را نقد کنم، بلکه لازم بود به اندیشههای ایشان پرداخته و مورد تحلیل و ارزیابی واقع شود. کار بنده نیز بیشتر گزارش اندیشههای این دو است و خواستهام که در مرحله اول منظومه فکری و معرفتی اینها درست تبیین شود و در ادامه، در مواردی که لازم است، تحلیل و ارزیابی صورت گیرد.
علیاکبرزاده در پاسخ به این پرسش که مهمترین دستاوردهای این پژوهش را چه میدانید؟ بیان کرد: در هر صورت در بحث اندیشه اسلامی، در یکسری از حوزهها، به ویژه در حوزه فلسفه، به یک رکودی رسیدهایم و فکر میکنم که حداقل در این بخش، با حرفهای الجابری و محمد ارکون همنظر هستم که فلسفه ما بعد از ابنسینا و ملاصدرا، هیچ رشدی نداشته و همان حرفها تکرار شده است. البته که حک و اصلاحاتی بوده و علامه طباطبایی نیز نوآوریهایی داشته است، اما رشدی که باید و شاید را شاهد نبودهایم. در حقیقت آن پویایی که در فلسفه غرب میبینیم، در فلسفه اسلامی نداشتهایم و حداقل در این جهت که فلسفه غرب تولید فکر و اندیشه دارد، از ما جلوتر بوده است که ما در کشورمان به آن نپرداختهایم.
وی در ادامه افزود: نکته دیگر اینکه، فلسفههای ما انتزاعی محسوب میشوند و بیشتر شبیه کلام شده است. یعنی بیش از اینکه فلسفه باشد، کلام و در خدمت دین است. در حالی که فلسفه، یک علم بشری است و میتواند در حوزههای دیگر، در کنار علوم دیگر بیاید و ثمراتی را برای جامعه داشته باشد. اینها در فلسفه ما نیست و به نظر میرسد، یکی از دستاوردهای بحثهایی که به آن اشاره کردهام، میتواند این باشد که نگاه الجابری و ارکون در مورد رکود اندیشه و فلسفه اسلامی را تأیید میکند.
تهی از روش هستیم
علیاکبرزاده تصریح کرد: مواردی هم وجود دارد که به نظر میرسد باید در موردشان فکر کرد و آن هم اینکه، باید ببینیم چه روشهایی را در نقد، ارزیابی اندیشه اسلامی و همچنین برای پویایی آن داشتهایم. به ویژه در حوزه فلسفه و عرفان. برخیها مانند الجابری به دلیل محیطی که در آن زندگی کردهاند، روشهایی دارند که تابع سنت فکری غربیها است و میخواهند همین ساختگشایی را در حوزه عقلانیت اندیشه اسلامی پیاده کنند، اما باید به این مسئله بپردازیم و ببینیم که آیا واقعاً میتوان از این روشها استفاده کرد یا خیر.
وی در ادامه افزود: باید دید که اگر میشود به آنها پرداخت، رویشان کار کنیم و متناسب با فرهنگ و جامعه خود با آنها تعامل داشته باشیم یا اگر هم نمیتوانیم به آنها بپردازیم، اگر میتوانیم، باید خودمان روشی ابداع کنیم و وارد علم شویم. ما برای ارزیابی اندیشه و ارزیابی فکر، روشی نداریم و باید گفت که در این زمینه تهی از روش هستیم. به نظر بنده همین استفاده از روشهای جدید، خودش یک نقطه و نکته مثبت است، اما باید ببینیم آیا میتوانیم از این روشها به صورت کامل استفاده کنیم یا خیر.
علیاکبرزاده تصریح کرد: نکته دیگر اینکه قضاوتهایی که ما در مورد برخی از حوزههای اندیشه مانند عرفان در جهان اسلام داریم، باید از روی آگاهی کامل باشد و فکر میکنم که الجابری و ارکون، قضاوتهایی که در مورد اندیشه ایرانی یا به تعبیری اندیشههای عرفانی داشتهاند، نیاز به تکمیل و بحث دارد. این دو متفکر، عرفان را متهم میکنند که جلوی توسعه جوامع را گرفته و موجب عقبماندگی شده است، اما باید ببینیم که آیا اینطور است یا خیر که البته نمیتوان به سادگی در این زمینه قضاوت کرد.
وی در انتهای سخنان خود به فصول این کتاب اشاره و بیان کرد: در فصل اول که با عنوان درآمد آمده، به طور کلی به زندگی الجابری و ارکون و مفهوم عقل عربی و عقل اسلامی و جریان فکری که این دو در آن قرار داشتهاند، پرداخته شده است. فصل دوم مبادی روششناحتی بوده است که به روشهایی که اینها از آن استفاده کردهاند، یعنی ساختارگرایی، پساساختارگرایی و هرمنوتیک فلسفی پرداختهایم. فصل سوم به پروژه الجابری اختصاص دارد و فصل چهارم نیز معطوف به پروژه ارکون است.
انتهای پیام