به گزارش ایکنا، چهاردهم اسفندماه به عنوان «روز احسان و نیکوکاری» در تقویم ملی ایرانیان ثبت شده است. در ادبیات دینی به ویژه قرآن کریم به مسئله احسان اشاره شده، اما اگر بخواهیم حق مطلب را به مختصرترین شکل ادا کنیم کافی است که به آیه 56 سوره اعراف نگاهی بیندازیم، جایی که خداوند میفرماید: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ؛ رحمت واسعه پروردگار به محسنین نزدیک است.»
حال که محسنین از چنین جایگاه رفیعی برخوردارند باید در این باب کوشش کنیم تا ببینیم احسان چه مفهوم و گسترهای دارد که میتواند محسن را به حُسن همجواری با رحمت پروردگار نائل کند. از این رو مناسب دیدیم که مفهوم احسان، مصادیق آن، میزان نیکوکاری در جامعه امروز ایران و نسبت احسان با خوانش رسمی از دین در کشور را در گفتوگو با ناصر مهدوی، دینپژوه و استاد دانشگاه، بکاویم که در ادامه متن این مصاحبه را میخوانید؛
مهدوی در ابتدا با اشاره به مفهوم احسان بیان کرد: مفهوم احسان در یک الگوی والا معنا پیدا میکند. اینکه شما در متون دینی به ویژه در قرآن حس میکنید یکی از بالاترین فضیلتها این است که آدمی، به دیگری و به موجوداتی به نام انسان، به مثابه یک انسان نگاه کند و خودش را عضو خانوادهای بداند که با حضور دیگران کامل و معنادار میشود و شکل پیدا میکند، حاکی از همین مسئله است. وقتی این نگاه به وجود آید، احساس میشود که غم دیگران باید آدمی را آزار دهد و کسی که شادمان میشود، باید بخشی از آن شادمانی را به موجودات دیگر هم بدهد تا این هماهنگی، مجموعهای را بسازد که بتوانیم بگوییم آن جامعه، خانواده و یا محیط، سالم است.
وی افزود: آنجا که قرآن نسبت به انفاق توصیه میکند، میگوید این انفاق، حق معلومی است و شما نباید بر سر دیگران برای این کار منتی بگذارید. گویا ما همه وامدار دیگری هستیم و ما اگر در جریان زندگی موفق میشویم و به نتایجی میرسیم، قرآن چشم ما را باز میکند که ایمان داشته باشیم در این موفقیت، بسیاری از افراد سهیم هستند که اصلا آنها را در نظر نمیگیریم.
مهدوی تصریح کرد: وقتی نگاه به این صورت که دیگری به مثابه انسان است؛ لحاظ شد، آن شخصی که در برابر ما است بیگانه از ما لحاظ نشد، ولو اینکه فرهنگ، مذهب، عقیده، نژاد و سرزمینش با ما متفاوت باشد و او را مانند خودمان انسان پنداشتیم، آنگاه به نظر میرسد که باید در مقابل او احساس مسئولیت کنیم و تا جایی که در توانمان است بکوشیم که از شادیهای خود به دِر خانه آنها ببریم و اگر او دچار رنج و غم است، بکوشم به اندازه خودمان و به میزانی که توان داریم از رنج او کم کنیم.
وی بیان کرد: مفهوم احسان نیز اینجا معنا پیدا میکند. یکوقت رابطه شما با دیگران عادلانه است که در اینجا جنبههای مثبت قضیه را نگاه میکنیم و فکر میکنیم یک فرصتی برای ما است و به همان اندازه باید این فرصت برای دیگری نیز باشد. در اینجا مناسبات تبدیل به یک مناسبات عادلانه میشود که میگوییم امکانی برای ما وجود دارد و به اندازهای که دیگری نیز شایسته است، باید برخوردار باشد.
این دینپژوه تصریح کرد: اگر به مرتبه بالاتری رسیدیم که فکر کردیم واقعا فرصتی داریم که دیگری به دلیل اهمالکاری و سستی که از خودش نشان داده واجد و یا لایق داشتن آن فرصت نیست و آنجا که دیگری شاید به لحاظ برخورد عادلانه، حق و شایستگی یک امتیاز را ندارد، اما ما از سر کرامت و بزرگی نفس، داشتههای خود را با او تقسیم کردیم، در اینجاست که مفهوم احسان به وجود میآید. همان چیزی که شاید نسبت به خدا به عنوان کرامت و بخشندگی معنا می یابد، اما این بخشش بیچون است. یعنی برای چیزی نیست. ممکن است طرف «الف» آنچه که دارد در مقابل «ب» قرار دهد، در حالی که «ب» استحقاقش را نداشته باشد. یعنی آن شایستگی را نداشته باشد، اما طرف «الف» به دلیل بزرگی روح، کرامت نفس و وسعت باطنش این امکانات را در برابر طرف «ب» قرار میدهد و اینجاست که واژهای به نام احسان پیدا میشود که حتی بالاتر از مرتبه عدالت است.
وی ادامه داد: اینکه میگوید «زانکه ملت فضل جوید یا خلاص، پاکبازانند قربانان خاص»، یعنی کسی که واقعا بیمزد و بیمنت میبخشد، پاک میبازد ولو اینکه طرف مقابل شایسته نیست، اما با این حال، این فرد، یکطرفه میبازد و سعی میکند که دیگری را نیز از داشتههای خود برخوردار کند. بنابراین، درک من از احسان، چنین حالت روحی است.
مهدوی در پاسخ به این پرسش که وضعیت احسان و نیکوکاری در جامعه ایرانی چگونه است و همچنین خوانش رسمی از دین چه نسبتی با احسان و نیکوکاری داشته است؟ گفت: بر خلاف برخی از روشنفکران که مردم را سادهلوح، سطحینگر و اصلاحنشده میدانند، بنده فکر میکنم که با همه دردسرهایی که سر راه مردم در جامعه ایجاد شده و مشکلات زیادی که گریبانشان را گرفته است، مردم ما در آزمونهای بزرگ، سربلند بیرون آمدهاند و امتیاز بالایی گرفتهاند. به لحاظ فرهنگ مردمی و آن چیزی که در روح و روان این مردم رنجدیده جاری است، تصور میکنم صفت احسان یکی از ویژگیهای ممتاز آنهاست.
وی بیان کرد: دلیل من برای این ادعا نیز تخیلی نیست و کافی است که خدایناکرده در این کشور سیل یا زلزلهای بیاید، آنوقت است که شما میبینید که همه آستین بالا میزنند و هرچه دارند به میدان میآورند و خودشان با سازماندهی دقیق و برنامهریزی درست، سعی میکنند کمکهای خود را به نیازمندان برسانند. همچنین بحث مدرسهسازی، کمک به بیماران و نگهداری اطفال بدسرپرست و بیسرپرست نیز از جمله حوزههایی است که مردم به خوبی در آنها ورود کردهاند؛ این مسئله نشان میدهد که خوشبختانه این مردم از یک صفت خوبی برخوردار هستند که عبارت از صفت «محسنین» است. مردم محسن هستند و بحث ما نیز ستایش نیست، بلکه داریم تحلیل میکنیم. وقتی یک نفر دچار سوگ و مصیبت میشود، میبینید که چطور دیگران به دادش میرسند، او را تسکین میدهند و با پیام و حضورشان سعی میکنند بار غم را از دوش او بردارند.
مهدوی با اشاره نقش کمرنگ دولت در خیریهها افزود: در خیریهها نیز مردم نقش پررنگ را دارند و نقش دولت و حکومت در آنها کمرنگ است. در حقیقت مردم هستند که به دلیل شرافت باطنی، رشد درونی و احساس خوب معنوی که دارند، بقیه آدمها را پارهای از وجود خود میدانند. البته در کنار اینها، میبینیم که جریانهای رقیقی وجود دارند و دست به اختلاس، دزدی و سوءاستفاده میزنند و اجناسی را احتکار میکنند. اینها وجود دارند، اما تعدادشان بسیار اندک است. چه اینکه، اولا از رانت قدرت استفاده میکنند و ثانیا این مسئله چشمپر کن است. چون میگویند یک نفر و یا یک باند چند میلیارد را دزدیدند. اما این افراد، به نسبت میلیونها انسان فداکار و دلسوخته بسیار بسیار اندک هستند. گرچه که ضربه اینها بزرگ است.
وی با اشاره به خوانش رسمی از دین و تأکید بر فقهمحور بودن آن بیان کرد: وقتی خوانش رسمی از دین را نگاه میکنیم، میبینیم دینی که در فرهنگ ما غالب است، یک دین عامیانه است. دینی است که خیلی به مغز و گوهر و حقیقت باور ندارد. در فقه، شفقت و اخلاق نمیبینید، یعنی بحث فقه، مجموعه قواعد ظاهری و مقررات صوری است که بیشتر توجهش به شرایط انجام عمل است نه متن و روح عمل. فقهای ما به دلیل اینکه تمام زندگی خود را صرف یافتن این قوانین شرعی کردهاند، آرامآرام از پرداختن به مغز، گوهر و فضیلتهای درونی یا معنویت دین، غافل شدهاند و متأسفانه در رفتار و حالات ذهنی اینها نیز این ظواهر غلبه کرده است. به همین دلیل آنچه که در خوانش رسمی فعلی وجود دارد، دعوت به نوعی مقررات و آداب ظاهری رسمی و شرعی، بدون مغز و گوهر است. اما شفقت، احسان و نیکوکاری جزو گوهر آموزههای دینی و از سنخ معنویت است.
مهدوی افزود: متأسفانه میبینیم که در جامعه، آن خوانش رسمی به جای اینکه ما را به یکدیگر نزدیک کند و قلبهای ما را، ولو اینکه اختلاف داشته باشیم، به احسان دعوت کند، ما را شقهشقه کرده است. باید گفت سالهاست که ما از هم جدا شدهایم؛ عجیب آنجاست که عدهای میگویند، این اتوبوس و قطار در حالی حرکت میکند که دارد افراد را پیاده میکند تا اینکه خالی شود.
وی بیان کرد: این شقهشقه کردن، اتهام زدن و مرتب از این خیمه آدمها را بیرون راندن، هیچ نسبتی با آن مفهوم احسان ندارد. همچنان که نسبتی با آیه «لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ» اما در عین حال «سلام علیکم» ندارد. همچنان که نسبتی با آیه «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»، ندارد. بنابراین، به لحاظ خوانش و قرائت رسمی، احسان را نمیبینم و هیچ نشانهای هم نیست که بگویم الان متصدیان تبلیغ این تفکر، اعم از چهرههایی که در نماز جمعه، صدا و سیما و ... تا سیاستهای کلی نظام که دعوت به احسان میکنند، کارشان صحیح باشد. در حقیقت آنها انسانهای خیرخواه و در عین حال منتقد به این نوع باورهای دینی را قبول ندارند، بلکه همدلی بین همفکران خودشان وجود دارد و آن را میپسندند.
مصادیق احسان در جامعه امروز ایران نیز محور آخر این گفتوگو بود که مهدوی در این باره بیان کرد: در یک جاهایی از قرآن آمده است که پیامبران آرزو میکنند که ای کاش این لباس نیکوکاری را به تن کنند و در زندگی صالح باشند. چنانکه حضرت ابراهیم(ع) میگوید: «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»، یعنی از خداوند درخواست میکند که روح صالحانه و محسنانه به او ببخشد. وقتی این بزرگان چنین چیزی را میطلبند نشان از اهمیت آن است. یک شخصیت محسن، تقسیمشده است، یعنی میآید و خیلی از چیزها را تقسیم میکند و به نظر بنده، از مهمترین مصادیقش که میتواند در حوزههای قدرت کمک کند، این است که امکان نظارت را برای آدمهای دیگر فراهم کند.
وی تصریح کرد: این نگاه محسنانه است که آدمهای دیگری را آدم بشماریم و از نقد، نظر و ارزیابیشان هراس نداشته باشیم و نترسیم که آنها بخواهند در قدرت مداخله کنند. لازم است که حتی در عرصههای علمی نیز این احسان وجود داشته باشد و ما میتوانیم دستاوردهای علمی را نیز در اختیار یکدیگر بگذاریم. ما فکر میکنیم که نیکوکاری صرفا در جنبههای مادی نهفته است. در حالیکه میتوانیم یافتههای علمی و داشتههای معنوی خود را در اختیار دیگران قرار دهیم. چه اشکالی دارد کسی که به نظریه مهمی میرسد، آن را کریمانه در اختیار جامعهاش قرار دهد؟ یا کسی که تجربه زیبای روحی دارد، آن را با دیگران مطرح کند؟
مهدوی بیان کرد: وقتی که به دیگران، اجازه نقد و بررسی میدهیم، یعنی رفتار محسنانه میکنیم. اما اگر افکارمان را بسته نگه داریم و فکر کنیم فقط ما درست میگوییم، عملا دست از نیکوکاری برداشتهایم. یک معنای نیکوکاری نیز همین است و اگر نصیحت دیگران را نیز بپذیریم، نیکی را گسترش دادهایم. همچنین اگر به گفتوگو و رفتوآمدهای ذهنی اقبال بورزیم تا بهجایی برسد که شادیهای خود را تقسیم کنیم و در روزهای سخت به داد هم برسیم و جامعه را به معنای واقعی خانه خودمان بدانیم، رفتارمان محسنانه بوده است.
وی تصریح کرد: درست است که عوامل بسیاری ما را دلسرد میکند اما نباید از این سبک زندگی دست کشید. همین ماجرای انتخابات یکی از این ماجراهایی است که یک گروه خاص برای همه مردم یک لباس میدوزند که به تن همه بکنند و مرتب دارند به شخصیت مردم توهین میکنند و مردم را از خود دور میکنند، اما آدمهای بزرگ نباید به اینها نیز نگاه کنند و در جامعه میان انسان های دیگر عشق بورزند و با این حال، مردم باید به فرامینی که از جانب دولت در این شرایط اعلام میشود توجه کنند؛ به شایعات دامن نزنند و بکوشند که بالاخره روزنهای پیدا شود و از آنجا وارد شوند و تاریکیها را پشت سر بگذارند.
مهدوی بیان کرد: مولانا نیز میگوید که «کوی نومیدی مرو امیدهاست، سوی تاریکی مرو خورشیدهاست». بنابراین، وقتی که به آیات قرآن در باب ترغیب به نیکوکاری و داشتن حیات معنوی مینگریم، مشخص میشود که این آیات میتوانند زندگی آدم را در برگیرد، متحول کند و از طرفی نیز این کرختی و خستگی و ملال را که دنیا در آن گرفتار شده را از بین ببرد و انسان بتواند زندگی شیرینتری داشته باشد. لذتی که در گرفتن دست یک نیازمند و نجات یک انسان و کم کردن اندوه یک غریبه وجود دارد، در صدها هزار میلیارد پول و انباشتن ثروت و داشتن امکانات و جاه و جلال نیست. چهبسا آدمی باشد که در خانهای مجلل زندگی کند، اما در عین حال زندگی پر از تشویشی داشته باشد و چهبسا نیز افرادی باشند که زندگیشان ساده باشد اما قلبشان برای دیگران بتپد و غرق در شادی و آرامش درونی باشند.
این دینپژوه با اشاره به خدمت نیکوی جامعه پزشکان و پرستاران در این روزها ابراز کرد: مانند پزشکانی که این روزها در بیمارستانها هستند و علیرغم وحشتی که از ویروس کرونا پیدا میشود، صادقانه میایستند و به هموطنان خود خدمت میکنند. مقایسه کنید با برخی دیگر که حاضر نیستند چنین ایثاری کنند و به پول فکر میکنند و حاضرند یک تیغ که به دست میگیرند، میلیونها تومان جیب مردم را خالی کنند. گروه اول زندگی میکنند و افرادی که فقط به فکر خود هستند با هزاران اضطراب و تشویش زیست میکنند. به قول مولانا که میگوید «بیا تا قدر یک دیگر بدانیم، که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم»، از هم ماندن است که زندگی را سوزناک میکند.
مهدوی بیان کرد: در پایان باید به شعری از شهید بلخی اشاره کنم که میگوید «مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی، که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی؛ دهند پندم و من هیچ پند نپذیرم، که پند سود ندارد به جای سوگندی؛ شنیدهام که بهشت آن کسی تواند یافت، که آرزو برساند به آرزومندی». واقعا کسانی که در همه عرصهها، آرزویی را به آرزومندی میرسانند تا جریان زندگی با دیگران ادامه یابد، به خوبی میفهمند که زندگی به چه معناست.
گفتگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام