تفکر معنوی انسان را از دیگران بازمی‌دارد و به خود مشغول می‌دارد
کد خبر: 3891394
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۷

تفکر معنوی انسان را از دیگران بازمی‌دارد و به خود مشغول می‌دارد

اگر انسان تفکر معنوى داشته باشد، کمتر وقت مى‌کند به این فکر کند که چرا باغچه همسایه سیب ندارد؟ یا چرا اصلاً درخت ندارد بلکه همواره در تکاپوى این است که چرا من نمى‌توانم روى خودم تمرکز کنم؟ چرا اهدافى ندارم و کلى کمبودهاى درونى دیگر که انسان باید تا زمان رسیدن موعدش (اجل) آن‌ها را بشناسد و تقویت کند.

به گزارش ایکنا، فاطمه مسعودی اسطلخى، پژوهشگر معنويت و جنبش‌هاى نومتافيزيكال، در یادداشتی می‌نویسد که اگر مسحور و مستغرق در رویه‌ها و واكاوى‌هاى روزمره خود و ديگران باشیم، سلایق و علایق اطرافيان، مسيرمان را تبديل به كومه‌هاى ناهموار و منزجر مى‌سازد و ما را از معناى واقعى و اصالت وجود خويش دور مى‌سازد. متن این یادداشت در ادامه از نظر می‌گذرد:

اظهار این فروماندگى و عقیم بودن از سوى ملّت على الخصوص جوانانمان، از مضمحل شدن کره زمین نه تنها محنت آگین‌تر، بلکه صدچندان مخوف‌تر است! علت اینکه جوان امروزى نمى‌تواند با بحران‌ها مقابله کند چیست؟ چرا با کوچک‌ترین دگردیسى در سیاق و نمط زندگى، حس انزواى او ایجاد مى‌گردد؟

تقریبا از سه دهه اخیر، شاهد این هستیم که جوانان، حتما باید ما بین فواصل کوتاه سفر روند، اوقات زیادى را صرف دوستان خود کنند و همواره گرایش ورود به گروه یا گروهک‌هاى جدیدترى را دارند.

چرا امروزه انسان مدرن که به قول خودش تجددخواه است و اهل کهن را به سخره مى‌گیرد نمى تواند بدون کمک هیچ عامل خارجى و بیرونى حرفى، عملى، برنامه‌اى و. براى خودش فراهم سازد؟!

چرا امروزه مردم حتما باید گروه‌هاى دوستانه به قول خودشان صمیمى تشکیل بدهند و تمام اوقات خود را صرف تفریح و گشت و گذار کنند و در اوج جوانى حس هیچ بودن بهشان دست بدهد؟ البته خیلى از آن‌ها این حس را نمى‌پذیرند و در مقابل نظریه درون‌اندیشى کلمه منزوى بودن را مى‌گویند و رد مى‌شوند.

باشد، قبول، اما یک سوال؟ آیا انسان‌هاى سنتى که میشناسیم منزوى هستند و افسردگى دارند؟! قطعا که نه! آن‌ها تفکر معنوى دارند و همواره در پى کشفیات درون خود هستند و ممکن است سال‌ها سفر نکند و ارتباطى هم نداشته باشند، اما از زندگیشان لذت مى‌برند و مى‌توانند هر لحظه خودشان را مشغول فعلى کنند و یا به درون خویش بپردازند و سرگرم شوند، حتى در ناملایم آمیزترین شرایط و در این دوران قرنطینگى!

اگر انسان تفکر معنوى داشته باشد، کمتر وقت مى‌کند به این فکر کند که چرا باغچه همسایه سیب ندارد؟ یا چرا اصلا درخت ندارد بلکه همواره در تکاپوى این است که چرا من نمى‌توانم روى خودم تمرکز کنم؟

چرا اهدافى ندارم و کلى کمبودهاى درونى دیگر که انسان باید تا زمان رسیدن موعدش (اجل) آن‌ها را بشناسد و تقویت کند.

طبق نظریات هایدگر آنچه انسان را از سایر هستندگان متمایز مى‌کند عمل و شیوه خاص درون نگرى‌اش است، ساقط شدن و جذب در کاربرد‌های روزمره نیست، بلکه توانایی ما برای کاویدن در زندگی شخصی خود، گام و مسیرى شایان توجه و اهتمام برای از آن خود ساختن زندگی است، آن هم از طریق معنابخشی و سوق دهی به زندگی.

ما براى رسیدن به اصالت و اصیل بودن تنها یک راه داریم و آن نگریستن به هستى خویش و توجه به ذات و سپس تقویت درونیات پسندیده آن مى‌باشد.

در غیر این صورت، اگر مسحور و مستغرق در رویه‌ها و واکاوى‌هاى روزمره خود و دیگران باشیم، آن‌گونه باشیم که در بخش عمدۀ حیات خویش هستیم، زندگی ما غیراصیل خواهد بود و سلایق و علایق اطرافیان، مسیرمان را تبدیل به کومه‌هاى ناهموار و منزجر مى‌سازد و نوعى روزمرگی حاکم بر زندگى بشر پدید مى‌آورد و شیره وجود و هستی ما را نیز تحت فرمان خود خواهد گرفت و ما را از معناى واقعى و اصالت وجود خویش دور مى‌سازد.
انتهای پیام
captcha