سلوک معنوی و پرهیز از سیاست؛ وجه بارز زندگی آیت‌الله ضیاءآبادی
کد خبر: 3953826
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۴۲

سلوک معنوی و پرهیز از سیاست؛ وجه بارز زندگی آیت‌الله ضیاءآبادی

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، ضمن تبیین ابعاد شخصیتی آیت‌الله محمد ضیاءآبادی بیان کرد: ایشان دارای دو جنبه ایجابی و سلبی بود؛ در بخش ایجابی، معنویت فوق‌العاده‌ای داشت و از آغاز جوانی به تهذیب نفس پرداخته بود و در بعد سلبی از سیاست احتراز می‌کرد.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، امروز، 25 بهمن‌ماه در درس خارج فقه خود به ارائه توضیحاتی در زمینه شخصیت آیت‌الله محمد ضیاءآبادی، استاد اخلاق و مفسر قرآن که چند روز قبل دار فانی را وداع گفت، پرداخت که در ادامه می‌خوانید؛

آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی یکی از علمای محبوب در تهران بود و نفوذ فوق‌العاده‌ای در میان مردم داشت و اقشار مختلف نسبت به او عشق و ارادت داشتند. طبقات مختلف و سنین مختلف به ایشان ارادت داشتند و از طرف دیگر‌، افراد با گرایشات مختلف سیاسی در مجالس ایشان حاضر می‌شدند و از بیاناتشان استفاده می‌کردند. بنده سال‌ها قبل به مناسبتی به برخی از افراد گفته بودم که امروز در تهران مرحوم ضیاء‌آبادی یکی از متنفذترین روحانیون پایتخت است. در مورد سِرّ این نفوذ و جاذبه باید فکر کرد که چرا ایشان از این امتیاز برخوردار بود.

شخصیت مرحوم ضیاءآبادی دو جنبه دارد؛ یکی جنبه اثباتی و یکی جنبه سلبی. آنچه که در زندگی ایشان ظهور و بروز پیدا می‌کرد و آنچه که در زندگی ایشان ظهور و بروز پیدا نمی‌کرد؛ هر دو در این نفوذ و در این محبوبیت موثر بود. اما آن جنبه اثباتی اینطور است که ایشان یک شخصیت معنوی داشت و صرفاً عالم و دانشمند نبود و زندگی آن مرحوم، کلام و سخنرانی وی، همه رایحه‌ای از روحانیت داشت. فعالیت‌های علمی و تبلیغی ایشان در مباحث معارف اسلامی و تفسیری و اعتقادی نیز آمیخته با همین معنویات بود و مردم در کلام او نوعی از روحانیت واقعی را حس می‌کردند.

لذا این جاذبه فقط برای عامه مردم وجود داشت، بلکه حتی خواص و علما نیز به این جنبه توجه داشتند و ضیاءآبادی را واقعا یک عالم مهذب و یک عالم باتقوا می‌دانستند، تا جایی که شنیده‌ام چند سال قبل عالم بزرگ تهران، مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی که فقیه اعلم و اورع در دوره اخیر در تهران به حساب می‌آمد، در اواخر عمر اظهار تمایل کرده بود که پس از مرگ، مرحوم ضیاءآبادی بر ایشان نماز بگذارد. در اینجا از تعبیر وصیت استفاده نمی‌کنم که ایشان وصیت کرده باشد، بلکه نام مرحوم ضیاءآبادی را آورده است، اما تفاوتی در اصل مطلب ندارد که یک فقیه وارسته در تهران مانند آیت‌الله مجتبی تهرانی میلش به این باشد که شخصیتی مانند آقای ضیاءآبادی بر او نماز بخواند.

این نشان می‌دهد که ضیاءآبادی از طرف بزرگ‌ترین علمای تهران که ده‌ها سال بود او را از نزدیک می‌شناختند، دارای چه مرتبه بالا و والایی بوده است‌. فرق است بین اینکه گاه برخی از عوام اطراف شخصی را می‌گیرند و پای منبر او جمع می‌شوند و به او عشق و ارادت می‌ورزند با آنکه شخصیت‌های بزرگ علمی و معنوی به کسی اعتقاد پیدا می‌کنند. این نشان می‌دهد که امر معنویت، اخلاق و تقوا در مورد مرحوم ضیاءآبادی امری کاملاً شناخته شده و با معیارهای مسلم نزد علما و بزرگان بوده است تا جایی که کسی مانند مرحوم آقامجتبی تهرانی که خودش در سیر و سلوک، از انسان‌های والا بود، آن هم در یک شهر بزرگ که صدها و هزاران روحانی در آن زندگی می‌کنند و افراد موجه در آن زیاد هستند، نام یک نفر را می‌برد و اظهار تمایل نسبت به او پیدا می‌کند که بر او نماز بخواند.

ضیاءآبادی سابقه‌ای دارد که نشان‌دهنده طهارت نفس او است، نه اینکه ضیاءآبادی در دهه هشتم عمرش اتفاقاً به این سیر و سلوک و تهذیب رسیده باشد. او از ابتدای زندگی و از آغاز طلبگی، اهتمام بر طهارت نفس داشته است. با اینکه پدر ایشان نیز انسان متدین و مسلمانی بوده، اما مرحوم ضیاء‌آبادی از اموال پدر در زندگی خود استفاده نمی‌کرده و احتیاجات زندگی طلبگی خود را از آنها تأمین نمی‌کرده است، چون پدرش محضردار بود و فکر می‌کرد  که مبادا در اموال او با توجه به ارتباطی که با دولت وقت دارد، مال شبهه‌ناکی وارد شود و ایشان از ابتدا در زندگی خود بنا را بر احتیاط و اجتناب از شبهات گذاشته بود و این احتیاط تا آخر عمر ادامه یافت و به همین دلیل بود که علاوه بر کمالات اخلاقی، از کمالات علمی هم که برخوردار می‌شد، کاملاً مورد اعتماد بزرگان بود.

زمانی که سیدابوالحسن رفیعی قزوینی در قزوین بود و از مجالس او استقبال فراوان می‌شد، پس از مدتی در اثر برخی از جهات، مرحوم قزوینی منبر و سخنرانی را ترک کرد. این مجالس سنگین که در شهر قزوین تشکیل می‌شد، باید از سوی شخصی اداره می‌شد که آیت‌الله رفیعی قزوینی این جلسات را به آقای ضیاءآبادی سپرده بود و مردم از بیانات ایشان استفاده می‌کردند. اینکه آیت‌الله رفیعی کسی را در دوران جوانی در این حد ببیند که به عنوان جایگزین خود برای امر تبلیغ و ارشاد معرفی کند، نشان می‌دهد ضیاءآبادی از مراتب آغازین از برجستگی‌های علمی و معنوی نزد اساتید خود برخوردار بوده است.

اما جنبه دومی که در مرحوم ضیاءآبادی بود، عبارت از جنبه سلبی است. یعنی آنچه را که این عالم از آن پرهیز می‌کرد که مهم‌ترین جنبه سلبی ایشان پرهیز از فعالیت‌های سیاسی بود. شاید این جاذبه‌ای که ضیاءآبادی در دهه‌های اخیر پیدا کرد و این جاذبه دائما رو به افزایش بود و علاوه بر جنبه اثباتی تحت تأثیر جنبه سلبی نیز بود؛ اینکه نه فعالیت سیاسی دارد و نه به طور کلی در اظهارات و بیانیات و منبرهای خودش به هیچ وجه نفیا و اثباتاً به امور سیاسی نمی‌پردازد.

کمترین علائمی در بیانات او در زمینه گرایش به سیاست وجود نداشت. از امور بسیار ساده‌ای که در منبرهای دیگر وجود دارد، از قبیل دعا کردن و نام بردن از برخی از شخصیت‌ها تا آخر عمر پرهیز داشت و به طور کلی از آغاز چنین مشیی داشت. حتی در دوران مبارزه پیش از پیروزی انقلاب نیز همین مشی را داشت و باز هم از فعالیت‌های سیاسی در دوران پیش از پیروزی انقلاب دوری می‌گزیند. این نکته نیز قابل توجه و تأمل است، به خصوص در شرایط موجود که باید دید چرا برخی از علما از فعالیت‌های سیاسی پرهیز می‌کنند که می‌تواند جهات مختلفی در این زمینه وجود داشته باشد.

عده‌ای از علما هستند که از موضع‌گیری‌های سیاسی به این دلیل پرهیز می‌کنند که می‌گویند مسئولیت اصلی علمای دین، حفظ دین و بیان دین است و معتقد هستند امور سیاسی وظیفه عمومی خود مردم است. لذا بر اساس این اعتقاد، رفتار و موضع‌گیری‌های آنها در مسائل مختلف تنظیم می‌شود و تمرکز فعالیت‌ها بر فعالیت‌های دینی تلقی می‌شود. نگاه دوم در گروهی دیگری از علما هست که معتقد هستند حفظ دین یک وظیفه است و توجه و اهتمام به مسائل سیاسی نیز یک وظیفه است و هیچ یک از اینها دیگری را نفی نمی‌کند، اما وظیفه اول یک وظیفه دائمی است، چون شخص وقتی عالم دین می‌شود، به واسطه این نقش، وظیفه‌ای را در قبال تبیین و حراست از دین پیدا می‌کند و آن وظیفه یک وظیفه ثابت است، اما دخالت در امور سیاسی متغیر است. گاهی وظیفه اقتضا می‌کند که عالم دینی وارد امر سیاسی بشود و گاه اقتضا می‌کند که وارد امر سیاسی نشود. اگر وظیفه اقتضا کند، وارد می‌شود، اما اگر احساس کند ورود به امر سیاسی نقش اصلی او را در تبیین دین و هدایت جامعه به اخلاق کاهش می‌دهد و به نقش اصلی او آسیب می‌زند، نباید وارد شود، چون کار دین کار اصلی او است.

نگاه سوم این است که در امور سیاسی و فعالیت‌های سیاسی باید نوعی تقسیم کار صورت بگیرد. همه علمای دین برای هر نوع فعالیت اجتماعی و سیاسی آمادگی ندارند، بلکه برخی از عالمان دین هستند که این آمادگی را دارند که اعم از بینش عمیق، اطلاعات عمیق و ... است که باید وارد فعالیت‌های سیاسی نیز بشوند که برای آنها و جامعه مفید است، اما به این معنا نیست که هر روحانی از این شایستگی برخوردار باشد. لذا برخی از عالمان باید وارد شوند و برخی نباید وارد شوند. از این رو عدم ورود به این معنا نیست که این امور تکلیف و وظیفه نباشد و بین کسانی که آمادگی لازم را داشته باشند و کسانی که شایستگی لازم را ندارند و اگر وارد شوند، به خود، دیانت و جامعه آسیب می‌رسانند و موجب می‌شوند که به دلیل فعالیت‌های سیاسی آنها، مردم به اصل دین بدبین شوند، تفاوت وجود دارد.

مرحوم ضیاءآبادی مانند برخی از علمای دیگر، تحت تأثیر روش و سلوک سیاسی مرحوم خوانساری هم بودند و در عین حال برخی حوادث نیز ممکن است در گرایشات ایشان موثر بوده که کناره‌گیری کنند.

انتهای پیام
captcha