زندگی معنادار در سایه معنویت محقق می‌شود/ سه رکن اساسی اسلام چیست؟
کد خبر: 3968057
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۴
در جلسه «معنویت دینی و معنویت سکولار» عنوان شد؛

زندگی معنادار در سایه معنویت محقق می‌شود/ سه رکن اساسی اسلام چیست؟

حجت‌الاسلام مظفری ضمن برشمردن برخی از کارکردهای معنویت بیان کرد: از جمله آنها یافتن هدف و معنا برای زندگی است. معنای زندگی، امروزه یکی از مباحث مهمی است که مقالات متعددی نیز برای آن نوشته شده است که در زندگی دنبال چه هستیم. یکی از کارکردهای معنویت این است که زندگی انسان هدف و معنا پیدا می‌کند و انسان از حالت پوچی خارج می‌شود.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام حسین مظفری، عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره)، شب گذشته، هشتم اردیبهشت، در سلسله جلسات دوره تخصصی عرفان و معنویت که به همت مؤسسه بین‌المللی حکمت برگزار شد، با موضوع «معنویت دینی و معنویت سکولار» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید.

در ابتدا باید در مورد معنویت و دین توضیحاتی بدهم. معنویت، از معنوی است و معنوی نیز در برابر امر ظاهری و مادی به کار می‌رود و از روح گرفته شده است که در برابر یک امر مادی و جسمانی است. معنویت امروزه معانی متعددی پیدا کرده است و باید نسبت واژه معنوی و دینی را نیز تبیین کرد. در گذشته، معنوی و دینی به یک معنا به کار می‌رفته است، اما امروزه واژه معنوی بیشتر برای جنبه‌های درونی و واژه دینی را برای جنبه‌های بیرونی و عمومی استفاده می‌کنند و یا دین را به عضویت در یک نهاد اجتماعی که دارای مناسک رسمی ویژه‌ای است می‌دانند.

البته ما موافق نیستیم که بخواهیم دین را منحصر به یکسری مناسک بکنیم. دین ظاهر و باطنی دارد و نباید دین را به مناسک ظاهری اختصاص دهیم. برداشتی که امروزه از این دو واژه دارند که یکی را به جنبه ظاهری و دیگری را به جنبه باطنی ناظر می‌گیرند، لازمه‌اش این است که ممکن است کسی دیندار باشد، اما معنوی نباشد؛ یعنی کسی به مناسک خاصی پایبند است، اما اهل معنویت نیست و بالعکس، ممکن است کسی اهل معنویت باشد و اهل دین نباشد و ممکن است کسی از هردو برخوردار باشد و یا کسی اهل هیچ کدام نباشد.

اما باید دید نسبت معنویت و عرفان چیست. گاهی مترادف باهم به کار می‌روند، اما گاهی هم معنویت به معنایی اعم از عرفان به کار می‌رود و شامل دین، اخلاق و حتی حس زیبایی و هنری و گرایش به امور متعالی می‌شود، اما عرفان برای عالی‌ترین جلوه‌های معنویت استفاده می‌شود که درک وحدت حاکم بر هستی باشد. اگر بخواهیم تعاریفی که از معنویت به کار می‌رود را مطرح کنیم، این‌طور است که گاهی معنویت به معنای زندگی سالم از حیث روانی و اخلاقی به کار می‌رود؛ یعنی می‌گویند شخص معنوی کسی است که زندگی سالمی از نظر روانی و اخلاقی داشته باشد. در یک تعریف دیگر می‌گویند معنویت عبارت از تقویت روح از طریق تمرین‌هایی مانند مراقبه است که باعث می‌شود انسان درک عمیق‌تری از خود داشته باشد و زندگی او بهبود یابد.

در تعریف سوم می‌گویند معنویت یعنی نگرشی به عالم و آدم که به انسان امید و شادی بدهد و در تعریف چهارم از معنویت گفته می‌شود، فرایندی است که محصول آن کمترین درد و رنج ممکن باشد که برای معنویت به کار می‌رود. اما اگر بخواهیم جمع‌بندی داشته باشیم باید بگویم معنویت نوعی توجه و باور و گرایش به امور غیرمادی و یا فرامادی است که این توجه و باور باید باشد که نتایجی را به همراه دارد که ازجمله آنها عبارت از امیدواری است؛ یعنی شخص معنوی امیدوار است و دارای آرامش می‌شود؛ لذا آرامش از لوازم معنویت است. همچنین از یک شادی و نشاط خاصی برخوردار می‌شود. ممکن است انسان معنوی در زندگی به مشکل برخورد، اما از یک شادی برخوردار است و به یک درک عمیق‌تری از خود و هستی می‌رسد.

نکته دیگر این است که نیاز به معنویت ازجمله نیازهای غریزی انسان محسوب می‌شود. انسان فطرتاً به گونه‌ای خلق شده است که به دنبال یک امر فرامادی است و به عالم ماده بسنده نمی‌کند و گرایشی به امور فرامادی دارد. برخلاف افراد معدودی مانند «یونگ» و «فروید» که معنویت را برگرفته از اساطیر می‌دانند و یا محصول سرخوردگی‌های جنسی می‌دانند، بسیاری از اندیشمندان غربی و شرقی معتقدند معنویت یک نیاز فطری در انسان است و گزارش‌های تاریخی نیز حکایت می‌کند بشر در طول تاریخ در پی اتصال به نیروهای فرامادی بوده است تا از این طریق کسب نیرو و آرامش کند و این مسئله نه از جهل و خرافات ناشی می‌شود و نه از سرخوردگی‌های غریزی.

در اینجا باید به کارکردهای معنویت در زندگی انسان بپردازم. ازجمله آنها یافتن هدف و معنا برای زندگی است. معنای زندگی، امروزه یکی از مباحث مهمی است که مقالات متعددی نیز برای آن نوشته شده است که در زندگی دنبال چه هستیم. یکی از کارکردهای معنویت این است که زندگی انسان هدف و معنا پیدا می‌کند و انسان از حالت پوچی خارج می‌شود. دیگر اینکه انسان، نیرو، نشاط و شادی پیدا می‌کند و انسان از افسردگی و یأس دور می‌شود. سوم اینکه، معنویت به انسان آرامش می‌شود و استرس‌ها و ترس‌ها را تا حد زیادی از انسان دور می‌کند و انسان در سایه معنویت به یک آرامش عمیقی دست پیدا می‌کند.

کارکرد چهارم معنویت برطرف شدن خلأ معرفتی در باب انسان و هستی است. یک انسان‌شناسی عمیق‌تر و هستی‌شناسی دقیق‌تر به انسان داده می‌شود و انسان فراتر از عالم ماده را می‌بیند و نسبت به خود انسان نیز این‌طور است که او به این باور می‌رسد که حقیقتش این جسم نیست. رنج‌های بشری را معنویت کاهش می‌شود و موجب می‌شود انسان خیلی راحت‌تر با زندگی خودش و مشکلاتی که در زندگی‌اش دارد کنار آید. ازجمله کارکردهای معنویت، پایبندی انسان به ارزش‌های اخلاقی است. یکی از ضمانت‌ اجراهای قواعد اخلاقی باور به وجود خدا و معاد است. در نتیجه معنویت بسیار مسئله مهمی است که این کارکردها را دارد و اگر یک مورد را نیز در نظر بگیریم، انسان را می‌تواند متحول کند.

می‌توان ادعا کرد که سه چیز جزو مهم‌ترین شاخصه‌های اسلام ناب محمدی محسوب می‌شوند؛ ما بر این باور هستیم که دین حقیقی و تحریف‌نشده، دین اسلام است. بر اساس قرآن و در فرهنگ قرآن همه انبیا(ع) دینشان اسلام بوده است و همه پیامبران مردم را به اسلام دعوت می‌کردند که به معنای تسلیم خدا شدن، بوده است، اما شریعت‌ها تفاوت داشته‌اند. بنابراین اگر از معنویت دینی سخت می‌گوییم، مرادمان دین اسلام است که تحریف نشده است. ادعای ما این است که اگر بخواهیم سه ویژگی اسلام ناب را معرفی کنیم، یکی از آنها معنویت و دومی و سومی نیز عقلانیت و عدالت هستند.

نبی اکرم(ص) این سه جریان را به اوج و کمال خود رساندند. اسلام آمده است تا عقلانیت را به کمال برساند و عقل مردم را شکوفا کند. نه‌تنها دین اسلام در تعارض با عقلانیت نیست، بلکه مکمل آن است و هم‌راستای یکدیگر هستند و به تقویت یکدیگر می‌پردازند؛ لذا دین اسلام تأثیر شگرفی در پیشرفت علمی مسلمین گذاشت که به فاصله چند سده می‌بینیم که مسلمین حرف اول را در دنیا می‌زدند و در صدر مباحث علمی بودند. همچنین عقل یکی از منابع استنباط احکام شرعی از نظر فقهای شیعه محسوب می‌شود. نسبت به عدالت نیز مطلب روشن است و خدا می‌فرماید ما رسولان خود را با دلایل آشکار فرستادیم و به آنها کتاب دادیم تا مردم بتوانند به قسط و عدل قیام کنند و عدالت را برپا کنند. البته عدالت وسیله‌ای است که افراد بتوانند با آن به کمال نهایی برسند که قرب الهی است.

اما شاخصه سوم نیز بحث معنویت است. در ابتدا بیان شد که باور به امور فرامادی و گرایش به آنها معنویت است که این مسئله نتایجی را نیز به دنبال دارد. اما پرسش این است که نسبت دین با معنویت چیست؟ در سوره بقره آمده است: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»؛ یعنی قرآن هدایت‌گر متقین است و اولین ویژگی آنها این است که به غیب ایمان دارند. در قرآن مصادیق متعددی برای غیب بیان شده است و در سایه این باور به یکسری از نتایجی می‌رسیم که ازجمله آنها هدف یافتن زندگی و معنا یافتن زندگی است که انسان احساس پوچی نمی‌کند و اینها برای انسان حل خواهد شد و انسان متوجه می‌شود که دنیا وسیله‌ای برای کسب کمال معنوی است و وقتی انسان باور کرد که عالم به دست خدای متعال است، زندگی هدف‌داری را دنبال می‌کند.

انتهای پیام
captcha