به گزارش ایکنا، شماره ۲۲۶ ماهنامه فیلمنگار منتشر شد. در ابتدای این شماره و در بخش سینمای ایران، پس از چکامهای دیگر از سلسله مباحث سینمای عاشورایی، نقد فیلمنامههای «قهرمان» و «پوست» و در صفحات روایت، گفتوگوی جمعـی پیرامـون آثـار سیوهشـتمین جشـنواره فیلـم کوتـاه تهـران را میخوانیم.
ماهنامه فیلمنگار به سردبیری و مدیر مسئولی نصرتالله تابش هر ماهه زیر نظر بنیاد سینمایی فارابی به صورت دیجیتالی منتشر میشود. در این شماره چهار بخش تحت عنوانهای؛ سینمای ایران، پرونده موضوعی، سینمای جهان و فیلمنامه کامل قرار دارد.
در بخش نخست این ماهنامه به سینمای دینی پرداخته شده است. در قسمتی از مطلب آورده شده؛ «شکلگیری کشمکش دراماتیک بین خیر و شر علاوه بر حضور ابلیس نیازمند تفاوتها و نقطع قطع ضعفهای انسانی به مثابه پاشنه آشیل و نقص قهرمان نیز بود. تعابیر قرآنی و روایی در این زمینه بسیار جذاب و افشاگر است. به این نمونهها توجه فرمایید. انسان در رنج آفریده شده است. (سوره بلد آیه 4) انسان از شتاب آفریده شده است (سوره انبیا آیه 37) انسان حریص آفریده شده است (سوره معراج آیه 19).
شاید بتوان رد پای تک تک را در آثار هنری نشان داد. اولین کشمکش در خلقت انسان نیز ریشه در همین نقطه ضعفها دارد. به عبارت دیگر، زندگی سرشار از کشمکش و کشمکش از ضروری ترین عناصر خلق زیبایی است. به این موضوع از منظر کلام دینی بیشتر خواهیم پرداخت. بنابراین میتوان گفت که طراحی ساختار هستی با هنرهای دراماتیک در موضوع کشمکش به وجه مشترک میرسند. بنابراین ضروری است به مسئله کشمکش در هنر و در هستی نگاه تفصیلیتر داشته باشیم.»
در قسمت دیگری از ماهنامه، نقدی برای فیلم سینمایی «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی آورده شده است. در این مطلب آمده؛ «نکته دیگری که همینجا میتوان بدان پرداخت، پاسخ به این پرسش است که آیا در قهرمان، مسئولان زندان تطهیر شدهاند یا نه. به نظر میرسد حتی اگر فرهادی چنین قصدی هم داشت، این مقصود حاصل نشده است. نخست آنکه همین مطرح کردن خودکشی زندانی در زندان به اندازه کافی گویاست. اینکه رحیم با وجود رفتار خوبی که از زندانبانان نسبت به او دیدهایم هر بار تکیدهتر از قبل به مرخص میآید وی دیگر طاقت برگشت به زندان را ندارد و این را هم با صدای بلند میگوید. دلیل دیگری بر این مدعاست. مهمتر از همه اینها، ما به عنوان بینندهای که در جایگاه دانای کل نشستهایم و چگونگی وارد شدن مدیر فرهنگی زندان به ماجرا را دیدهایم، میدانیم که مسئولان زندان این ماجرا را نساخته و کارگردانی نکردهاند (البته شاید این فرصت را برای رسیدن به هدفی غنیمت دانسته باشند) اما مخاطب این روایت را با وجود تمام پروپاگاندایی که به آن اشاره شد، باز هم به عوامل زندان بیاعتماد است. آیا نمایش خود این بیاعتمادی به سیستم (چه مرتکب خطا و فسادی بشود و چه نشود) نقد بزرگتری به آن نیست؟!»
در مطلبی دیگر با عنوان اهمیت پیرنگ و پیش داستان در «قهرمان» نوشته حسین جوانی آورده شده؛ «قهرمان در نهایت سادگی فیلمی پیچیده است. ظاهرا داستان خطی را بدن فراز و فرودی خاص روایت میکند اما به محض دقیق شدن جزئیات داستان مشکلاتی را برای درک کامل موقعیتها پیش میآید که ریشههای عمیقی در فیلمنامه دارند. با این حال مشخص نیست این مشکلات حفرههای روایی و منطقی هستند که از چشم فیلمنامهنویس دور ماندهاند یا در وجود آنها تعمدی وجود دارد.»
در بخش پرونده ماهنامه گفتوگویی با نوری بیلکه جیلان پیرامون تأثیرپذیری از ادبیات روسیه شده است. در قسمتی از گفتوگو جیلان بیان کرده؛ «وقتی نوشتن فیلمنامهای را به پایان میبرم اگر این اثر در من به اندازه کافی انگیزه ایجاد نکند. نمیتوان با اطمینان خاطر بر اساس آن فیلمی بسازم. برای ساخت یک فیلم سینمایی باید به اندازه کافی انگیزه داشته باشم تا دست به کار شوم. تا زمانی که روند نوشتن فیلمنامه به پایان نرسیده نمیتوانم دریابم که سر انجام بر اساس فیلمنامهای که نوشتم فیلمی خواهم ساخت یا خیر.»
در نقدهای خارجی فیلمنگار نیز نقدی پیرامون فیلم «گریه کن ماچو» ساخته کلینت ایستوود میبینیم. در این نقد آمده؛ «گریه کن ماچو، روایتگر داستان یک کابوی تیپیکال آمریکایی (کلینت ایستوود) با مشخصات ظاهری کلیشهای شخصیتهایی از این دست با کلاه تکزاسی بزرگ و شلوار جین و کمر بند پهنی که سگگ عظیم آن بیشتر از صاحبش جلب توجه میکند، است که در گذشته سابقه درخشانی در سوار کاری و رام کردن و آموزش اسبهای مسابقه داشته، اما به واسطه حادثهای که در جریان یکی از مسابقات برایش پیش آمده و منجر آسیب دیدگی جدی او از ناحیه کمر شده و ستاره بخت اقبالش افول کرده است.»
مطلب پایانی فیلمنگار شماره 226 «درسهایی که میتوان از فیلنمامه حضور آموخت» است. در بخشی از این قسمت آمده؛ «فیلم با صدای نفسهای شخصیت اصلی، چنس باغبان (با بازی پیتر سلرز) آغاز میشود. تلویزیون روشن میشود. کنسرت موسیقی کلاسیک در حال پخش است. چنس از روی تخت بلند میشود و موهایش را شانه میکند. طرز راه رفتن او را به اندازه موقر و کودک ماب نشان میدهد. کارهای روزمرهاش را همراه با نوای باشکوه موسیقی کلاسیک انجام میدهد تا اینجا به نظر میرسد که اطلاق کودکمابی به شخصیتی که از موسیقی کلاسیک لذت می برد به گیاهان علاقه دارد و آدمی متکی به نظر میرسد، ناجوانمردانه است.»
انتهای پیام