به گزارش خبرنگار ایکنا، دومین روز اولین همایش بینالمللی مطالعات میانرشتهای قرآن کریم، صبح امروز در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.
در این نشست احمد پاکتچی، سفیر ایران در یونسکو و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با عنوان «نسبت معنا و مفهوم و نقش آن در مطالعات میانرشتهای قرآن کریم» سخنرانی کرد که گزیدهای از سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
موضوع بحث من ارتباط میان معنا و مفهوم و نیاز به فاصلهگذاری میان آن دو است. من سعی میکنم درباره معنا به مثابه یک اصطلاح زبانشناختی و مفهوم به مثابه یک اصطلاح فلسفی منطقی صحبت کنم و توضیح بدهم که چگونه باید به تفاوت میان آن دو توجه کنیم.
در آغاز میخواستم بر موضوعاتی تمرکز کنم که آنها را موضوعاتی ساده فرض میکنیم ولی وقتی با دقت به آنها میپردازیم متوجه تفاوتهای ظریفی در آن میشویم. واژگانی در فرهنگهای لغت وجود دارند که به معنا ترجمه میشوند. در بخش اول مروری بر چند زبان معروف غرب خواهم داشت و واژههایی که در آنها برای معنا به کار برده میشود را توضیح میدهم. برای برخی ملل جهان «معنا» عبارت است از انگارههایی که محصول یک حس است و چنین کاربردی را در واژه «سانس» مشاهده میکنیم که در زبان فرانسوی به معنای حس و معنا است. اگر از منظر یک انگلیسزبان به موضوع معنا نگاه کنیم، این ملتها به معنا به مثابه انگارهای نگاه میکنند که موضوع التفات است. التفات مبنایی برای ساخته شدن معنای معنا است. واژه عربی معنی که اسم مفعول است همین بار معنایی را با خودش حمل میکند و نهایتا به معنای التفات و اهتمام به چیزی است. بر اساس معنی چیزی است که به آن التفات صورت گرفته است. در این مورد وجه مشترکی میان عربی و انگلیسی مشاهده میکنیم. در زبان اسپانیایی معنا انگارهای است که عرفی شده است و عرف آن انگاره را میشناسد.
اگر در کل جمعبندی کنیم سه نوع نگاه به معنا را در زبانهای اروپایی داریم: انگارهای که محصول حس است، انگارهای که موضوع التفات است و انگارهای که دارای پذیرش عام است. بنابراین درباره معنا زمین وسیعی در پیش داریم که یک سوی آن حس شدن از سوی فاعل شناسا است، یک سوی آن التفات فاعل شناسا است و یک سوی آن پذیرش فاعل شناسا. نقش فاعل شناسا در بحث معنا بسیار حساس و مهم است. البته معنا حاصل معرفت شخصی به چیزی نیست بلکه حاصل انباشت تاریخی است.
در بخش دوم به «مفهوم» میپردازم. در تعریفی که لیتره در فرهنگ دقیق خودش ارائه میدهد گفته شده مفهوم عبارت است وضعیتی برای قوه عاقله که موجب میشود رابطه انگاره و ابژههایی که با آن نسبتی دارند درک کرد. بنابراین مفهوم به فاعل شناسا کمک میکند روابط انگاره با ابژههایی که با آن نسبت دارند را درک کند. در انگاره مسئله ابژهها منتفی است ولی در مفهوم، ابژه مد نظر است.
در ساخت واژه کنسپسیون (concepción/ مفهوم) یک اتفاق مهمی در فضای فلسفه غرب افتاده است. کنسپسیون به معنای حامله شدن و باردار شدن رحم است. در فضای استعاری منطقیین که این استعاره را به وجود آوردند خواستند بگویند رابطه انگاره ذهنی و ابژه خارجی رابطه تخمک و اسپرم است و یک حاملگی برای ذهن اتفاق میافتد و ذهن نقش یک رحم را ایفا میکند که در برابر ابژهها حامله میشود. در بین قدمای ما اصطلاحاتی وجود داشتند که به مفهوم کنسپت نزدیک بودند با این حال قدمای ما معقول را به عنوان فرآیندی با محوریت فاعل شناسا میدیدند ولی در مفهوم کنسپت، لقاح حاصل از ارتباط جهان خارج و جهان ذهن محوریت دارد. بنابراین ترجمه کنسپت به معقول میتواند تسامحآمیز باشد. در مورد رابطه کنسپتها باید عرض کنم مفاهیم با هم وارد تعامل میشوند و نسبتسنجی مفاهیم به عنوان اعضای یک بدن است. این نگاه به مفاهیم به مثابه اعضای یک بدن، چیزی است که به آن دستگاه مفهومی بگوییم.
قرآن کریم از آن رو که با عموم مردم سخن میگوید مجموعهای از معانی است و از آن رو که درصدد تعلیم است و مسیر فرهنگسازی را طی میکند متضمن مجموعه مفاهیم است. فعالیت تعلیمی نمیتواند بر اساس ذهنیتها و معانی باشد و باید لقاح اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر وقتی وارد تعلیم میشویم لقاح محوریت پیدا میکند.
دو مثال بیاورم که مطالبم از حالت انتزاعی خارج شود. ما در حوزه اخترشناسی با یک سلسله مفاهیمی مواجه هستیم. اساسا همه علوم برای خودشان دستگاه مفهومی دارند. در اخترشناسی بطلمیوس اصطلاحی به نام اورانوس داریم که در زبان مردم حبشه فلک نامیده میشد. منظور از هر فلک یک گنبد آسمانی شفاف بود که اجرام آسمانی روی آن فلک چسبیده بودند و به گرد زمین میچرخیدند. وقتی شما آیه «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» را میخوانید، دارید از مفهومی صحبت میکنید که در دستگاه اخترشناسی بطلمیوس معنا دارد. فلک یک اصطلاح از یک دستگاه مفهومی است که برای فهم معنای دقیق قرآن باید آن دستگاه را بلد باشیم.
مثال بعدی را از حوزه مفاهیم سیاسی مدنی عرض کنم. در قرآن از اصطلاح «بلاد» استفاده شده است که ما آن را به سرزمینها ترجمه میکنیم. بلاد صورت عربی واژه پالات است که کلمهای لاتین است. در روم باستان قسمت تپه مانندی بود که به آن تپه پالات میگفتند و شبیه بالاشهر تهران بود و اشراف در آن زندگی میکردند. پس بلاد یک مفهوم سیاسی است و به معنی محله اعیاننشین در ساختار سیاسی و مدنی روم باستان است. وقتی این واژه معرب شده است به معنای محلههای اعیاننشین است. در پایان باید بگویم برخی مفاهیم که خیلی مهم هستند مفاهیم اخلاقی هستند. ما دستگاه مفهومی اخلاقی هم در قرآن داریم.
نتیجه بحث اینکه توجه به تفاوت معانی و مفهومی گام مهمی در راستای مطالعات میانرشتهای است.
انتهای پیام