به گزارش ایکنا، بخش نخست گفتوگوی تفصیلی با امین پویا، قاری بینالمللی، با تیتر «پیشرفت هنر تلاوت در ایران حاصل جلسات تخصصی قرآن است» منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی این گفتوگو از نظرتان میگذرد که در این بخش درباره تأثیر متقابل جلسات قرآن و مسابقات و مؤلفههای موفقیت جلسات بحث شده است.
ایکنا- قدری گفتوگو را به صورت تخصصی در مورد جلسات فنی قرآن پی بگیریم و با رویکرد تحلیلی و آسیبشناسانه به این جلسات بپردازیم. بر همین اساس، تأثیر متقابل جلسات و مسابقات را تحلیل کنید.
پیشرفتم را مدیون شرکت در جلسات میدانم و یکی از انگیزههای اصلی من برای شرکت در جلسات، شرکت در مسابقات بوده است. ممکن است مسابقه آسیبهایی داشته باشد، اما موجب پیشرفت میشود. شاید یک نفر در مسابقات پیشرفت نکند، اما برای مسابقات تمرین کرده و خودش را ملزم میکند که به جلسه برود و تمرین داشته باشد. همین موجب پیشرفت قاری میشود و حتی ممکن است پس از مسابقات، مقام هم نیاورد، اما سطح تلاوتش ارتقا پیدا میکند. از طرفی، شرکت قاریان در مسابقات به رونق جلسات کمک میکند و مردم تلاوتهای خوب را میشنوند.
بنابراین مسابقات موجب رونق تلاوت میشود. تصور کنید که مسابقات در هیچ رشتهای برگزار نمیشد، در این صورت خیلیها انگیزه خودشان را از دست میدادند. در مسابقات قرآن هم همینطور است. البته مسابقه شرایطی دارد که ممکن است آسیبهایی هم داشته باشد؛ چراکه مسابقه انعطاف لازم را ندارد و خشک است و در نهایت از میان چندین شرکتکننده فقط چند نفر مقام میآورند. اگر به این دید به مسابقات نگاه کنیم که در نهایت سه یا چهار نفر بیشتر برگزیده نمیشوند، بالطبع یکی از آسیبهای مسابقات همین خواهد بود، اما همین مسابقه موجب میشود که 10 هزار نفر به حرکت درآیند و در جلسات شرکت کنند و نگاه ما را به نفس مسابقه تغییر دهد.
ایکنا- شما معتقدید که اگر مسابقات نبود هیچ عامل انگیزشی برای تلاوت و تمرین آن نداشتیم. من کشور مصر را مثال میزنم. مگر این کشور مسابقه دارد که این تعداد قاری درجه یک تربیت کرده است؟
در کشور مصر مسابقه وجود ندارد، اما فرهنگ رایج آن با فرهنگ کشور ما متفاوت است. فرهنگ تلاوت در مصر مانند فرهنگ مداحی در ایران است. در مداحی ما مسابقاتی نداریم. با این حال بحث هیئتها و مداحیها بسیار داغ است، زیرا مردم از هیئتها استقبال میکنند و جزو فرهنگ کشور ماست. تلاوت هم بخشی از فرهنگ مصر است. همانطور که ما در ایران در مراسم عروسی هم گاهی اوقات مداحی داریم، در مصر هم چنین است و در مراسم شادی و عزا تلاوت دارند.
در مصر قاریان از جایگاه ویژهای برخوردارند و برای تلاوت کرسی دارند و وقتی یک مسئله وارد فرهنگ شد پیشرفت میکند. در ایران در هر محله و مسجدی چند مداح خوب وجود دارد؛ یعنی مداحی بخشی از فرهنگ ایرانی است و اصلاً نیازی نیست که برای مداحی مسابقه برگزار کرد. حتی اگر مسابقات برگزار کنید تفاوتی نمیکند؛ چون مسابقات نسبت به جوّی که در مداحی ایران وجود دارد مسئله کوچکی است، اما در تلاوت چنین نیست و اقبالی که مردم به جلسات مداحی دارند به قرآن ندارند.
ایکنا- چرا اینگونه است؟
چون زبان مردم ایران عربی نیست و متوجه معانی آیات نمیشوند. البته انتظاری هم نیست. وقتی یک کنسرت برگزار میشود و خواننده ایرانی در آن میخواند، مردم به این برنامه اقبال نشان میدهند، اما به کنسرتی که خواننده ایتالیایی در آن میخواند اقبال کمتری وجود دارد و شاید از روی کنجکاوی یکبار هم در آن کنسرت خارجی شرکت کنید، اما متوجه خواندن آن فرد نمیشوید و چیزی که مخاطب را جذب میکند تا به خواندن یک خواننده مثلاً ایتالیایی را گوش کند، صدا و ملودی است، اما چیزی که مردم را در ابتدا جذب میکند کلام است و مردم اول باید بفهمند فرد چه میخواند تا بعد بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
در کشور ما به دلیل اینکه تلاوت جزو فرهنگ ما نیست، هنوز جا نیفتاده و به دلیل مسئله زبان انتظاری هم نیست لذا نیاز به کار بیشتری وجود دارد تا قرآن جایگاه خود را پیدا کند. البته ایران مانند مصر نمیشود. مثل این است که ما بخواهیم آواز سنتی ایرانی را در مصر نهادینه و آن را به بخشی از فرهنگ آنها تبدیل کنیم که این کار شدنی نیست.
ایکنا- اگر بخواهیم از همین جلسات قرآن شروع کنیم و با تقویت جلسات گامی در راستای فرهنگسازی برداریم، چه اتفاقی میافتد؟ آیا میتوان به سمتی حرکت کرد که مسابقات کمرنگ شود و تلاوتهای مجلسی بیشتری داشته باشیم؟
اینکه مسابقات را کمرنگ و ضعیف کنیم تا پیشرفت ایجاد شود نگاه صحیحی نیست. در مسابقات افرادی شرکت میکنند که از نظر بحثهایی مانند صوت و لحن، تجوید و وقف و ابتدا به جایی رسیدهاند که سرآمدند و مقام کسب میکنند. این امری طبیعی است. البته به این معنا نیست که اگر کسی اول شد یا مقام کسب کرد، از قاریان دیگر بهتر است، بلکه فقط در همان خواندن بهتر از دیگران بوده و ممکن است مجدداً اگر در مسابقات شرکت کند نتایج تغییر یابد.
زمانی مسابقه مضر است که زندگی و سرنوشت نفرات برگزیده از کسانی که مقام نیاوردهاند متفاوت میشود. البته امروزه این مسئله کمرنگتر شده است، اما در دهههای 60 تا 80 سرنوشت قرآنی افراد به مسابقات گره خورده باشد. یکسری مقام میآوردند و از نظر دنیوی به همه چیز میرسیدند و برخی هم که مقام نمیآوردند، حذف میشدند. قاریانی که مقام میآوردند مورد توجه رادیو و تلویزیون قرار میگرفتند و تلاوت آنها پخش میشد و به خارج از کشور اعزام میشدند و سفرهای زیارتی در دسترسشان بود.
از یکسو تلاوت در محافل و مجالس برای این افراد پررنگتر مطرح میشد و از دیگر سو به شهرت هم میرسیدند و مورد احترام بیشتری بودند، اما برخی دیگر از قاریان که موفقیت کسب نمیکردند کاملاً محروم بودند. در دهه 90 این رویه تغییر کرد. البته هنوز هم هست، اما به قوت قبل نیست.
ایکنا- به نظر شما چه اتفاقی رخ داده است که با این تحولات مواجه هستیم؟
یکی از عوامل مهم، توسعه فضای مجازی است. فضاهای مجازی به قدری گسترش یافت که یک قاری و هنرمند به راحتی توانست خودش را به دیگران بشناساند و انحصارشکنی صورت گرفت. در حقیقت قاری توانست رسانه پیدا کند و به همین دلیل فضایی پیدا کرد تا هنرش را به مردم ابراز کند. در همین فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی افرادِ بسیار هنرمندی هستند که نیازی به مسابقات ندارند. فضای مجازی آسیبهایی دارد، اما خوبیهای بسیاری هم دارد و هنرمندان واقعی میتوانند هنرشان را ارائه کنند.
اتفاق دیگر، طرحهایی مانند طرح ارزیابی قاریان و مدرسان قرآن کریم بود که اجرا شد و اکنون هم در دست اجراست. شورای عالی قرآن این طرح را اجرا میکند و این اقدام موجب شد تا کسانی که در مسابقات توفیقی کسب نکردند یا علاقهای به حضور در مسابقات نداشتند در آن شرکت کردند و سطحشان سنجیده و معلوم شد که قاریان سطح بالایی هستند.
قاریانی داریم که در سطح بالایی تلاوت میکنند و جلسات آموزشی بسیار خوبی هم دارند اما در مسابقات رتبهای کسب نکردهاند و در طرح ارزیابی موفق بودهاند یا در بخش سطحبندی قاریان افرادی سطح یک یا دو را به دست آوردهاند، اما در مسابقات شرکت نکردهاند. این طرح موجب شد تا ساختار مسابقات قرآن شکسته شود و افرادی که دوست ندارند در مسابقات شرکت کنند برای شناساندن خود جایگزینی پیدا کنند.
ایکنا- آیا جلسات هم میتوانند در این انحصارشکنی نقش داشته باشند؟
در این باره و سازوکارش میتوان فکر کرد. جلسات قرآن محلی است برای اینکه نوجوانان و جوانان در آن شرکت کنند و هنر مقدس تلاوت را یاد بگیرند. پس از اینکه یاد گرفتند، به جلسات دیگر میروند و همین روند موجب میشود تا شناختهتر شوند. یک زمانی در هفته 9 بار جلسه قرآن میرفتم؛ یعنی برخی از روزهای هفته دو بار در جلسه قرآن شرکت میکردم. وقتی قاریان در جلسات شرکت میکنند و میخوانند در میان مردم شناخته و به محافل مختلف دعوت میشوند.
بسیاری از قاریانی که در جلسات و محافل شرکت میکنند و مردم از تلاوت آنها لذت میبرند، کسانی هستند که در مسابقات شرکت نکردهاند، اما فقط زیبا قرآن میخوانند و از جلسات برخاستهاند و مردم هم آنها را شناختهاند. جلسات قرآن نهتنها بستری برای آموزش است، بلکه افراد پس از اینکه آموزش دیدند، به مردم هم معرفی میشوند و همین موجب میشود تا در محافل و جلسات مختلف برای تلاوت دعوت شوند. در حال حاضر بسیاری از قاریان حتی در شبکههای اجتماعی حضور ندارند و در مسابقات و طرحهای ارزیابی و ارتقای قاریان هم شرکت نکردهاند، اما مردم آنها را میشناسند و در جاهای مختلف تلاوت میکنند که محصول جلسات هستند.
برخی جلسات قرآن رسانههای مستقل دارند و تلاوت قاریان را به صورت مستقیم پخش میکنند. در حقیقت، قاری این امکان را ندارد اما در جلسه قرآن این امکان فراهم است. این رویه در جلسات قرآن بنده هم جریان دارد و تلاوت قاریانی که بهتر میخوانند را به صورت زنده پخش میکنیم. این موجب میشود قاریان شناخته شوند و یکی از کارهایی که میتوان انجام داد همین است. همچنین تلاوتها را در کانال مجازی جلسه بارگذاری میکنیم. این اقدامات رسانهای میتواند کمک کند تا همه به تلاوتها دسترسی داشته باشند.
ایکنا- اگر فضای جلسات قرآن جدیتر گرفته شود و تصمیمگیران به این جلسات اهتمام جدیتری داشته باشند. چهبسا قاریان جدیدتری به جامعه معرفی شوند و بتوان از آنها در محافل مختلف بهرهبرداری کرد.
دقیقاً همینطور است. در جلسه قرآن یک نفر کار آموزشی انجام میدهد اما یکسری افراد کار تدارکات جلسه را برعهده دارند که از نظافت تا چیدن رحل را شامل میشود. افرادی هم میتوانند جلسه را از نظر رسانهای پوشش بدهند. یک جلسه قرآن موفق جلسهای است که در آن بخش رسانهای و فضای مجازی فعال باشد و هر چقدر جلسات قرآن در فضای مجازی فعالیت بیشتری را انجام دهند، هم جلسه به مردم شناسانده میشود و هم مردم قاریان را میبینند و هم قاری انگیزه بیشتری پیدا میکند.
ایکنا- فرضیهای را مطرح میکنم و میخواهم ببینم نظر شما چیست. گاهی یک نفر میخواهد قاری شود و میگوید باید در مسابقات رتبه بیاورم و بعد ممکن است بگوید اگر بخواهم این مسیر را طی کنم، موضوعیت ندارد که به سراغ قاریان اصیل و قدیمی مصری بروم، بلکه به سراغ قاریانی میروم که زودتر من را به نتیجه برساند. آیا این رویه موجب نمیشود که یک قاری مسابقهایخوان شود و یک قاری مجلسیخوان و نیز قدمای مصر مورد کمتوجهی قرار نمیگیرند؟
موضوع آسیب مسابقات قرآن و این مطلبی که میگویید صحیح است. اما برخی قاریان در زمان خودشان سرآمد بودند و رفتهرفته همانطور که تکنولوژیهای آموزشی تغییر کردهاند و به یک معنا همه چیز در گذر زمان تغییر کرده است، اقبال مردم هم به شنیدن تلاوتهای قدیمی کم شده است.
برخی سبکها در تلاوت در ایام گذشته مورد توجه بودند، اما برخی سبکها از حیث موسیقایی سادهسازی و مردمفهم شدند و قاریانی هم پس از اینکه از دنیا رفتند، سبکهایشان برای تقلید مورد اقبال چندانی قرار نگرفت و سبک آنها مختص خودشان است.
بر همین اساس در حال حاضر قاریان اندکی داریم که فقط به سبک محمد رفعت تلاوت کنند. رفعت یک نفر بود و سبک خاص خودش را داشت و تمام شد. همچنین تعداد کمی داریم که صرفاً به سبک عبدالفتاح شعشاعی تلاوت کنند. عبدالفتاح افزون بر لحن زیبایی که در تلاوتش به کار میبرد، صدای زیبایی هم داشت و یک موسیقیدان بزرگ محسوب میشد، اما اکنون تمام شده است. به بیان دیگر، با وفات عبدالفتاح، سبکش هم تمام شد. البته ممکن است برخی علاقهمند باشند که تلاوتهای عبدالفتاح را گوش کنند اما افرادی که به صورت مطلق فقط از سبک عبدالفتاح تقلید کنند، بسیار اندک هستند.
در مقابل، برخی از قاریان مصری بودند که پس از وفاتشان سبک آنها پابرجا مانده و دلیلش هم اقبال مردم است؛ یعنی مردم صوت و لحن این قاری را پسندیدهاند. همچنین دلیل استقبال مردم از این الحان، سادگی بوده است. وقتی سبک عبدالباسط و رفعت را مقایسه میکنید، با اینکه عبدالباسط شاگرد رفعت بود، میبینید که سبک او پیچیدگی کمتری نسبت به رفعت دارد. منشاوی، مصطفی، شحات و کامل یوسف هم از جمله قاریانی محسوب میشوند که الحان آنها قابل فهمتر است و مردم هم بهتر میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. بر این اساس، این سبکها زنده مانده است.
حال موضوع مهم این است که وقتی برخی از قاریان از دنیا رفتند، به دلیل نوع صدایی که داشتند کسی نتوانست از آنها تقلید کند. در حال حاضر بسیاری از قاریان دوست دارند عبدالباسط بخوانند اما فقط نوجوانها میتوانند از عبدالباسط تقلید کنند. از طرفی صدای منشاوی به نحوی است که به نسبت عبدالباسط تعداد بیشتری میتوانند از او تقلید کنند. از نظر لحنی تقریباً میتوان گفت این دو در یک فضا تلاوت میکنند و هردو اهل جنوب مصرند اما نوع صدای آنها معین کرده است که چه میزان از آنها تقلید شود.
ایکنا- پس معتقدید که اگر قاریان امروز به رفعت رجوع نکنند اشکالی ندارد و نمیتوانیم میان قاری مسابقهایخوان و مجلسیخوان تفکیک قائل شویم؟
بله، تفاوتی نیست. قرائت مسابقهای به این معناست که قرائت یک قاری در سطح بسیار کوچک و مسابقهای ارائه شود؛ یعنی قاری برای شرکت در مسابقه باید خودش را محدود کند و اینطور نیست که یک قاری سطح بالایی داشته باشد و در مسابقات تلاوت بهتری را از تلاوتهای مجلسیاش اجرا کند. مسابقات، تلاوت را از نظر زمانی، نوع الحان و ... محدود میکند و همین محدودیتها موجب میشود که کیفیت کار کاهش پیدا کند. به همین دلیل کیفیت تلاوت در مسابقات بسیار پایین است و قاریانی در مسابقات موفق میشوند که در جلسات تلاوتهای خوبی دارند و به سطح استادی رسیدهاند و بعد تلاوتهایشان را کوچک و در مسابقات شرکت میکنند.
هنگامی که این قاریان از مسابقات قرآن فارغ میشوند، تلاوتشان هم شکوفا میشود. در حقیقت این قاری تلاوتهای مجلسی قبل از مسابقات را ارائه میکند، اما چون در مسابقات مقام کسب کرده است، تازه شناخته میشود. این قاری استاد بوده و کسب مقام در مسابقات کسی را استاد نمیکند، بلکه یک قاری ابتدا استاد و بعد وارد مسابقات میشود و مقام کسب میکند.
ایکنا- یکی از مؤلفههای اصلی در آموزش قرآن، که در جلسات مورد توجه قرار میگیرد، تقلید است. در این باره چه تحلیلی دارید؟
لازمه یاد گرفتن، تقلید است. یک بچه وقتی به دنیا میآید، چندین سال میشنود تا یاد بگیرد که چگونه باید حرف بزند. این یادگیری از رهگذر تقلید حاصل میشود. یک نفر که میخواهد نجاری یاد بگیرد به دست استادش نگاه میکند و با تقلید نجاری را میآموزد. بنابراین در همه زمینهها تقلید پیشزمینه یادگیری است. در این میان برخی از اساتید قاریان را اشتباه راهنمایی میکنند؛ یعنی وقتی قرار است به هنرجو یک قاری برای تقلید معرفی شود، مؤلفههای صوتی و روحیات هنرجو مورد توجه قرار نمیگیرد. افزون بر اینها باید نیازهای هنرجو هم مورد توجه باشد. تصور کنید که یک نفر از نظر صوتی فقط میتواند 12 درجه بخواند، حال شما نمیتوانید شحات را برای تقلید معرفی کنید. شحات، بم و اوج بسیار فاخری دارد و در برخی تلاوتهایش 19 درجه صوتی خوانده است.
گاهی اوقات هم قاری باید تجویدش را درست کند و حال اشتباه در این است که قاریای معرفی شود که خودش هم در تجوید مشکل دارد و به تجوید پایبند نیست. گاهی اوقات هم هنرجو از حیث شخصیتی بسیار انسان آرامی است و در این صورت نمیتوانید به این فرد بگویید از حصان یا صیاد تقلید کند. اینها بسیار نکات مهمی است و نباید مغفول بماند. برخی اوقات یک هنرجو حنجره منعطفی ندارد و نمیتوانید به این قاری غلوش را پیشنهاد کنید.
بنابراین در این موضوع نقش اساتید بسیار کلیدی است و اگر نمیدانند، نباید هنرآموز را به تقلید از قاریان مصریِ پیشنهادیِ خودشان سوق بدهند؛ چون این قاری هرچقدر تلاش میکند نمیتواند به موفقیت برسد. یکسری از افراد هم استعداد تلاوت را ندارند؛ مانند اینکه سالها تلاش کنید یک ماهی از درخت بالا برود. این کار شدنی نیست و در زمینه خواندن هم همین است و اگر کسی استعداد نداشته باشد، باید از ابتدا به سمت رشتههای دیگر قرآنی سوق داده شود.
ایکنا- به مناسبت بحث تقلید باید به این نکته اشاره کنم که خیلی اوقات در تقلید از شخصیت قاری چشمپوشی میکنیم. به بیان دیگر، مصطفی اسماعیل را در یک تلاوت یک ساعته خلاصه میکنیم و حال آنکه تلاوت مصطفی اسماعیل از شخصیت فاخر مصطفی برمیخیزد. بر این اساس به نظر میرسد به همان میزان که تلاوتهای قاریان برجسته مصری باید مورد توجه باشد، شخصیت آنها هم باید مد نظر قرار گیرد و به سمت الگوگیری از آنها برویم.
این حرف و پیشنهاد شما بسیار درست است، اما باید به این نکته هم توجه کرد که در زمان مصطفی اسماعیل بسیاری از قاریان دیگر هم بودند و تلاوت میکردند. با این حال آیا همه این قاریان از نظر شخصیتی مانند مصطفی بودند؟ خیر. آیا همه قاریانی که از نظر تلاوتی الگو هستند، از نظر اخلاقی هم الگو محسوب میشوند؟ پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است و انتخاب پاسخ مثبت یا منفی بسیار سخت است، اما اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم، میگویم خیر.
البته تأکید میکنم که مصطفی اسماعیل بزرگ بود و باید افزونبر الگوسازی تلاوتی، الگوسازی اخلاقی هم مورد نظر باشد. عبدالباسط هم بسیار انسان درست و اهل زهد و مهربانی بود؛ بنابراین اینها آدمهای درستی بودند و به معنای واقعی کلمه به دنبال هنر مقدس تلاوت بودند و قرآن را به عنوان یک کتاب مقدس و هنر تلاوت را به عنوان یک هنر مقدس میدیدند. کسی که به تلاوت چنین نگاهی دارد، رفتارش هم متحول میشود.
به نظر می رسد در مورد مطلبی که بیان کردید، باید به همان سؤال اول بازگردیم که همه جلسات قرآن باید یک نقطه مشترک داشته باشند و آن توجه به نکات اخلاقی، رفتاری و کاربردی قرآن و جاری کردن این نکات در زندگی است. این کتاب کتاب هدایت است.
ایکنا- در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
البته برخی از موضوعاتی که اشاره کردید، نیازمند این است که در جلسات مختلف به آنها پرداخته و مفصل بحث شود. بر همین اساس در این مجال محدود مجبور شدم به برخی از پرسشها به صورت خلاصه پاسخ بدهم. امیدوارم بحث تلاوت در آموزش و پروش جدی گرفته شود. اگر بتوانیم دانشآموزان را به قرآن جذب کنیم، خیلی از مشکلاتی که ممکن است در آینده برای این افراد به وجود بیاید حل میشود.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام