به گزارش ایکنا، در دومین روز از پنجمین همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران»، حجت کاظمی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به ارائه مقاله خود با عنوان «مخمصه تاریخ و گامهای سنگین ایران در دوران معاصر» پرداخت که متن آن را در ادامه میخوانید؛
موضوعی که میخواهم دربارهاش صحبت کنم همانطور که در عنوان مقاله آمده است «مخمصه تاریخ و گامهای سنگین ایران در دوران معاصر» است که شاید ارتباط مستقیمی با بحث قانونگذاری نداشته باشد و موضوع کلانتری را مورد بررسی قرار دهد. بحثم را از اینجا شروع میکنم که برخی از جوامع، دارای تاریخ و تداوم طولانی و عقبه تاریخی نیرومند هستند به این معنا که عقبه تاریخی و میراث انباشته ناشی از این تاریخ طولانی در امروز آنها حضوری زنده و ملموس دارد؛ یعنی ساختار اجتماعی و فرهنگی آنها تحت تاثیر تاریخ طولانی آنها است.
ملتهای تاریخی و جوامع کهن ضمن اینکه ساختار اجتماعی و فرهنگیشان فرآورده انباشته تاریخی است، حافظه تاریخی قدرتمند دارند و از طرفی به عقبه تاریخی خود مفتخر هستند و آن را نشانه اصالت خودشان میدانند اما هزینه این اصالت و داشتن عقبه تاریخی و تداوم تاریخی این است که این تاریخ همانند میراث سنگینی است که بر دوش مردمان امروز سنگینی میکند. نیچه در رساله خودش دوگانگی برخاسته از عقبه تاریخی را تحلیل میکند و تصریح میکند افراط در تاریخ میتواند دشمن زندگی امروز باشد. من میخواهم بحث کنم آیا این مسئله میتواند راهگشای بحثی درباره ایران به عنوان ملتی تاریخی و دشواریهایی که ایرانی بودن در دوران معاصر دارد، باشد؟
ایران نمونه کامل یک ملت تاریخی است به این معنا که ساختار اجتماعی و فرهنگی و حافظه تاریخی مردمانش تحت تأثیر تاریخش است و تاریخ طولانی حضوری زنده در شرایط امروز آن دارد. این تاریخ طولانی برای ایرانیان چه چیز فراهم آورده است و چه چیزی از تاریخ طولانی در تاریخ معاصر حضور دارد؟
در ابتدا میخواهم به میراث بزرگ تاریخ طولانی برای ایران اشاره کنم. ایران در تاریخ خودش در نقطه ژئوپلیتیک ویژه قرار داشته که ایران را به لولای شرق و غرب بدل کرده بود. به قول یکی از سفرای انگلیس، ایران کاروانسرای تاریخ بوده است. از ابتدای تاریخ ایران نگاه کنید تا تاریخ معاصر، محیط پیرامونی برای ایران محیط تهدید بوده است. این موقعیت ژئوپلیتیک باعث شده ایران دائما از محیط پیرامونی تحت تهاجم باشد و قرار گرفتن در این موقعیت باعث شده ادیان، فرهنگها و ... مختلف وارد کشور شوند و در ایران رسوب کنند. به عبارت دیگر، تاریخ ایران تحت تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران بوده است.
فرآورده اصلی این موقعیت جغرافیایی و تاریخی این است در مرحله اول این فعل و انفعالات تاریخی شکلدهنده به ساختار اجتماعی متنوع و پیچیده ایران بوده است. از جهت دیگر همپای این ساختار اجتماعی قومی و حضور نیروهای اجتماعی که با شکافهای متعدد از هم جدا میشوند، تنوع و رنگارنگی فرهنگی را هم در تاریخ ایران میبینید؛ یعنی آداب و رسوب، ادیان، فرهنگها و ... دائماً در این کشور در رفتوآمد بودند و به عنوان لایههای هویتی در جامعه ایران رسوب کردند و بر جای ماندهاند.
از جهت دیگر در طول تاریخ دائماً بر این تنوع اضافه شده است، گروههای فرهنگی، ادیان و ... وارد ایران شدند و به این تنوع فرهنگی دامن زدند. این فرآیند، ترکیبی خلق کرده است که از جهتی یک هویت چهل تکه است و از جهت دیگر این ترکیب سرشار از تناقض و مستعد تنش و ستیزه است. این چندگانگی غنای فرهنگی ایران را شکل داده ولی مولد آشفتگی و ستیزه و درگیری هم بوده است. همچنین تنوع اجتماعی و فرهنگی همدیگر را تقویت کردهاند و هر نیروی اجتماعی با ترجیحات خودش ما را به سوی خودش کشیده است. فرآورده تاریخی ما از این تنوع و تکثر در ساخت فرهنگی و اجتماعی متناقض، استعداد برای ستیزه بوده و به همین خاطر همگرایی نیروها اتفاق نمیافتاده تا به جلو حرکت کنیم و همواره اینها همدیگر را خنثی میکنند و فرسایش ایجاد میکنند.
جنبه دیگر از این میراث تاریخی شکلگیری یک حافظه تاریخی بسیار سترگ و نیرومند است. تاریخ ایران فراهمآورنده حافظه تاریخ چندلایه است. این انبان حافظه، نمودهای افتخار و حقارت کم ندارد. حداقل این حافظه تاریخ نیرومند و حاضر از یک جنبه عامل تداوم حیات ایران بوده است یعنی اگر ما به دو مقطع تاریخی نگاه کنیم درمییابیم این تاریخ طولانی و حضور زنده آن مایه بقای ایران و عبور دادن ایران از پیچهای تاریخی تندی بوده که بسیاری جوامع در آن نابود شدند.
یک دوره تاریخی که آویختن به حافظه تاریخی باعث حفظ ایران در آن دوران شده است قرون سوم و چهارم هجری است و دومین مقطع جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوریهاست. اگر به تحولات قرن سوم و چهارم مراجعه کنید کشمکش میان ایران و جهان خلافت را میبینید و اینکه ایران در درون ساختار خلافت ادغام شود. در آن دوره یک طبقه از اهل فرهنگ که در رأس آن دبیران ایرانی بودند در ناحیه شرقی ایران به احیای تاریخی و احیای زبان فارسی و بازسازی گذشته تاریخی خود پرداختند و آن را دستمایه عبور دادن ایران از ادغام شدن در کلیت جهان خلافت بدل کردند. به طور ویژه ما فردوسی را میشناسیم. این عبور تاریخی برای این بود که ایرانیان تاریخ متمایز خودشان را روایت کردند. این روایت تاریخ در ایجاد تمایز برای ایران به عنوان مردمانی مسلمان ولی متفاوت با سایر نقاط جهان اسلام اهمیت داشته و زبان فارسی در این تحول حفظ شده است؛ ایران در حالی که در جهان اسلام قرار گرفت تفاوت خودش را حفظ کرد.
دومین موردی که ایرانیان خودشان را حفظ کردند مقطع مشروطه و جنگ جهانی اول بود. جنگ جهانی اول مخمصه بزرگی برای امپراتوریها بود. در آن مقطع کوشش بسیار مهمی از سوی ایرانیان شکل میگیرد و مجموعه مهاجران ایرانی که از ایران به اروپا رفتند کوشش سترگ و عجیبی صورت میدهند و با محافل ایرانشناسی در غرب ارتباط برقرار میکنند و دانش خودشان را تبدیل به یک صورتبندی علمی جدید میکنند و تاریخ ایران روایت میشود. این افراد این روایت را در خدمت عبور دادن ایران از آن مرحله خطرناک تاریخ قرار میدهند و این روایت در آن دوره پذیرفته میشود. البته من نمیخواهم وزن زیادی به این داستان بدهم و اغراق کنم ولی این روایت تاریخی تاثیر داشته است.
این رویه مثبت داشتن یک عقبه تاریخی و داشتن تاریخ زنده است اما از جهتی دیگر در تاریخ معاصر ما این تاریخ و عقبه تاریخی و حافظه تاریخی که از جهتی منبع بقا بود تبدیل به باری شده که آرامش را از ایرانیان معاصر میگیرد. بیش از حد در بند گذشته بودن مانعی برای گشودگی به آینده است. در سطح جمعی هم اسیر بودن در بند خاطرات و شیفتگی به گذشته میتواند مانع از محاسبات عقلانی پیرامون مقدورات و محظورات در زندگی واقعی اکنونی شود.
اینجا حافظه تاریخی میتواند ماهیت بیمارگونه پیدا کند. ما حس میکنیم این حافظه تاریخ برای ایرانیان معاصر جنبهای از گذشتهگرایی و ممانعت در برابر انطباقپذیری برای انطباق با دنیا دارد و ایرانیان برای خودشان ملاحظات پیچیده برای ارتباط با دنیای معاصر یجاد کردند. از این منظر ایران به یک ملتی تبدیل شده که زیر بار خاطره تاریخ کمر خم کرده است.
انتهای پیام