معماری ایرانی - اسلامی حوزه گستردهای است که از ابتدای ورود اسلام به ایران تا امروز در هر دورهای شکل و شمایل خود را داشته و هر بنای تاریخی بهجامانده؛ معرف نظام فکری، اجتماعی و فرهنگی آن زمان است. برای بازشناسی این معماری دیرپای بر آن شدیم تا با بهروز منصوری دارای دکتری معماری و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکز و از معماران دوره معاصر گفتوگویی پیرامون معماری ایرانی-اسلامی داشته باشیم.
ایکنا - تعریف شما از معماری اسلامی چیست؟
وقتی صحبت از معماری اسلامی میکنیم یعنی درباره یک حوزه فرهنگی صحبت میکنیم که متصل به یک بازه تاریخی است. به این معنا که یک روند معماری در یک جغرافیای طبیعی وجود داشته است که بعد از ظهور اسلام، متأثر از مفاهیم محتوایی اسلامی خود را با آن هماهنگ کرده و در قالب الگوهای معماری اسلامی تا امروز تداوم پیدا کرده است. از همین روی میبینیم که جزئیات معماری اسلامی در آندلس و اسپانیا، ایران و کشورهایی که اقلیمهای متفاوتی دارند به شکل متفاوت هم ظهور کرده است. این معماریها چون ریشه در عقاید، آیین و موضوعات دینی دارند به لحاظ مفاهیم محتوایی مشترکند ولی به لحاظ کالبد، شکلی متفاوت دارند زیرا متأثر از بستر تاریخی معماری قبل از خود و جغرافیا هستند. برای مثال مواد اصلی اقلیم کشورهای کویری خشت، گل و آجر است و تزئینات و مفاهیم محتوایی آن به یک شکل است اما تکنیک ساخت متفاوت است.
ایکنا - آیا هر بنایی که بعد از اسلام ساخته شده است را میتوان معماری اسلامی نامید یا خیر؟
معماری به صورت مستقیم متأثر از فلسفه است. برای مثال در غرب وقتی سیر تحول معماری را مرور میکنیم میبینیم معماری مذهبی آنها از صدر مسیحیت شروع میشود و تا رنسانس ادامه پیدا میکند نزدیک به هزار و صد سال، متأثر از فلسفه اسکولاستیک بوده است. وقتی کنستانتین آیین مسحیت را به صورت رسمی میپذیرد برای کلیسا یک ساختمانی مجزا با کاربری مشخص و معماری الهی طراحی نمیکنند بلکه همان فرم بازیلیکهایی که در مرکز شهر به عنوان شورای شهر رم باستان بوده است را تغییر کاربری میدهند و به تدریج طی صدها سال تا قرن چهاردهم و پانزدهم که رنسانس رخ میدهد الحاقاتی به آن اضافه میشود که الگوی معماری گوتیک را در غرب شکل میدهد و تأکید آن بیشتر به جنبههای ماوراءالطبیعه بوده است.
رنسانس باعث میشود تا مفاهیم شکلی و محتوایی از هم گسسته شوند. برای همین میبینیم که مقیاس فضاها بعد از رنسانس انسانی میشود و شیوهگرایی و سبک شخصی شکل میگیرد در صورتی که هنر قرون وسطا یک هنر عمومی است و معمار در بستر اجتماع معنی دارد و استفاده از خلاقیت فردی وجود ندارد.
با این مقایسه میتوان گفت که ما همچنین رنسانسی را در ایران نداشتیم یعنی این شکاف بین شکل و محتوا هیچ وقت ایجاد نشده و جامعه ما همچنان یک جامعه سنتی تکگراست که موضوعات شکلی و محتوایی آن باهم درآمیختهاند.
پیش از اسلام در ایران به فلسفه اشراق، آیین مزدایسنایی نیز به موضوعات ماورالطبیعه میپرداختند و اینطور نبوده است که موضوعات محتوایی در معماری مورد توجه نباشند اما بعد از اسلام اتفاقی که رخ میدهد این بوده است که معماران همچنان الگوهایی که برخاسته از بستر جغرافیایی و تکنیک ساخت بوده را برداشته و کاربریهای آن را تغییر میدهند. منطبق با نیازهای مذهبی جدید میکنند و به تدریج که اسلام قدرت پیدا میکند این الگوهای معماری زیادتر میشود. حتی میبینیم اوایل که اسلام میآید متأثر از فلسفه ایرانی- اسلامی است که داریوش شایگان و هانری کربن پیرامون آن به صورت مفصل صحبت کردند.
فارابی به عنوان معلم ثانی عقاید نوافلاطونی را ادامه میدهد که قرن شانزده دکارت، کانت و هگل در رنسانس سراغ افلاطون میروند و این حرفها را احیا میکنند. بنابراین این خردگرایی ریشه در معماری و فلسفه ما داشته است. به همین علت معماریهایی که در اوایل اسلام شکل میگیرد بیشتر مقبره بودند، تزئینات نداشتند، مواد ساخت آجر بوده، تکنیک ساخت خیلی بالا بوده است و به تدریج که اسلام قدرتمندتر میشود آن جنبههای الهی وارد معماری میشود.
جلوتر که میآییم به زمان ملاصدرا و دوران صفویه که میرسیم تزئینات رنگ و بوی بیشتری پیدا میکند و تناسبت بیشتر میشود عین معماری گوتیک با مضامین اسلامی شکل میگیرد. بنابراین آن جنبه اشراقی که در پیش از اسلام هم بوده است این بار در قالب موضوعات دینی در بناهای مذهبی تبلور پیدا میکند. این میشود که رنگ، کاشیکاری، مقرنس، کاربندی، ریزهکاری و هرآنچه که به انتزاع نزدیکتر است در کاربرد معماری شروع به شکل گرفتن میکند و در دوران صفویه که مکتب تشیع شکل میگیرد به اوج خود میرسد جلوههای آن را در بناهایی که همه میشناسیم میبینیم. این موضوع تا دوران قاجار ادامه پیدا میکند.
ایکنا - شاخصههای معماری دوران اسلامی چیست؟
اگر کلی بخواهیم بگوییم همان خردگرایی و احساسگرایی است که در غرب نیز در دوران قرون وسطی و معماری مذهبی گوتیک بوده است و در دوران رنسانس شکاف ایجاد شد. آن مقولات عقلی که ریشه در فلسفه نوافلاطونی داشته توسط فارابی تا میرداماد و ملاصدرا آمده به این معنا که پایه در فلسفه، هنر و معماری ما وجود داشته است. فرق معماری ایرانی-اسلامی با معماری اسلامی جاهای دیگر این است که نگاه ملی همواره در آن وجود داشته که علت آن فلسفه پیشااسلامی است.
ایکنا - شاخصههای کاربردی معماری ایرانی- اسلامی چیست؟
معماری ایرانی – اسلامی به لحاظ کاربردی از یک الگو تبعیت میکند و خلاقیت فردی در آن معنی ندارد. یک الگوی معماری وجود دارد که خلاقیت هرکس در قالب آن الگو معنا پیدا میکند و نمیتواند یک سبک پیدا کند. برای مثال آتشکده چهارطاقی به چهارصفه و چهار ایوانی تبدیل میشود؛ دو محورهای متعامد در باغهای ایرانی به فردوس و پردیس تبدیل میشوند و این موضوع منطق زیباییشناسی میشود.
تبلور نگاه ملی که پیشتر بیان شد در شکل و کالبد، تکنیک ساخت میشود. پلان مسجد، مدرسه، کاروانسرا همه از یک الگو تبعیت میکنند و مفهوم زیباییشناسی آن تابع هندسه افلاطونی یعنی ریتم، تکرار و تقارن است.
همچنین تکنیک ساخت بناها متاثر از مصالح بومی است که معمار با هندسه به ساخت آن رسیده است. تزئینات و تناسبات فضایی جنبه حسی و رمانتیسیسم است که پیشتر بیان شد. برای همین در دوره سلجوقی میبینیم رنگ نیست و تزئینات آجری است ولی در دوره صفویه که جنبههای متعالی و حسی دینی مذهبی قویتر میشود جزئیات وارد میشود مثل معماری دوره باروک میشود و جزئیات تزئیناتی برجسته میشود.
ایکنا - درخشان ترین معماری مربوط به کدام دوره است؟
چون معماری از بستر اجتماعی و فرهنگی هر دوره شکل گرفته است در نتیجه باید دید کدام دوره تاریخی در ایران اسلامی دورهای بوده است که قدرت، عظمت و اقتدار داشته است و حکومت پایدار و قوی توانسته بناهای شاخص را خلق کند.
هر ساختمانی به نسبت زمان و دوره خود باارزش است. برای مثال نمیتوان گفت گنبد سلطانیه خیلی بهتر از فلان مسجد است. من شخصاً به بناهای دوره سلجوقی علاقه دارم زیرا حس میکنم که اصل و بکرتر هستند. به صورت کلی نمیتوان ارزشگذاری کرد که کدام بنا بهتر است مگر آنکه دوره تاریخی مشخصی را معین کرد و پرسید که در این دوره تاریخی خاص کدام بنا از نظر معماری، تزئینات و... بهتر است. هر دورهای بهترینهای خود را داشته است اما به طور کلی دورههایی قویتر بودند که ساختار اجتماعی تداوم و قدرت بیشتری داشته است.
ایکنا - وضعیت کنونی بناهای به جا مانده چگونه است؟
از دیدگاه پستمدرنیستی، تاریخ، ارزش پیدا میکند. یعنی اگر در دوره مدرن ساختمانهای تاریخی را محصور میکردند و دور آن خیابانهای عمود بر هم میکشیدند، در دوره پستمدرن به جز ارزش شکلی، تاریخی و موزهای آن، ارزش محتوایی نیز دارد و در ایران این اتفاق رخ داد و بالاخره پی به ارزشهای ساختمانهای تاریخی بردند. بیشتر خانههای قدیمی که یک زمانی خرابه بود الان تبدیل به بوتیک هتل و بسیاری از این خانهها مرمت شده و در سایتهای پیرامون آنها کاربریهای تکمیل کننده نیز اضافه شده است. وقتی با دوران دانشجویی خودم مقایسه میکنم، بیشتر این خانههای تاریخی، رها شده بود اما الان خیلی سرزندهتر شدهاند. مردم ارزش این ساختمانها را فهمیدند و آنها را مرمت و احیا کردند و این اتفاق خوشحالکنندهای است.
ایکنا - سخن پایانی.
در رابطه با معماری اسلامی بیشتر توجهات پیرامون معماری کاربردی بوده است و پیرامون آن کتاب نوشته شده است ولی به لحاظ محتوایی به جز کتاب «حس وحدت» آقای اردلان کمتر کسی به این موضوع پرداخته است. البته در پایاننامهها در بخش دکتری جدیداً میبینم که به موضوعات از این دست میپردازند؛ مانند «حضور نور در فضای معماری اسلامی» اما جا برای کار زیاد است و میطلبد که به این موضوع توجه بیشتری کرد.