به گزارش ایکنا، محمد اسفندیاری، نویسنده و عاشوراپژوه، در مراسم شبهای عاشوراپژوهی در مؤسسه فرهنگی آیه با اشاره به کتاب حقیقت عاشورا به درسهای آن پرداخت و گفت: عاشورا به تعبیر شهید مطهری دو صفحه دارد؛ سیاه و سفید و ما عمدتا به صفحه سیاه آن توجه داریم یعنی مصیبتهایی که بر اهل بیت(ع) و اصحابشان وارد کردند، خیمه آتش زدند و تیر و نیزه و شمشیر کشیدند و آب روی اهل بیت(ع) بستند و کمتر به صفحه سفید و قهرمانی شهدای کربلا پرداخته شده است. کتابهایی هم که قبلا مینوشتند عمدتا مقتل الحسین(ع) یا مسرع الحسین یعنی بر زمین افتادن حسین.
وی افزود: ولی عاشورا صفحه سفید هم دارد و آن حماسه حسینی است. در گذشته بیشتر گریستن و عزاداری هدف بود به همین دلیل هم بیشتر به صفحه سیاه عاشورا پرداخته میٌشد تا از مردم گریه بگیرند. برخی تصور کردهاند اینکه امام حسین فرمودند انا قتیل العبرات؛ من کشته اشکم یعنی من میروم که شهید بشوم در حالی که مرحوم مقرم در مقتلش یادآوری کرده من کشته اشکم یعنی هر مؤمنی که از شهادت من یاد کند اشک میریزد. همچنین چون اشک ریختن و گریه بر عزای امام(ع) پاداشهای زیادی دارد این هم مزید بر علت شده است.
اسفندیاری با بیان اینکه امام علی(ع) فرمودند که لا خیر فی دین لا تفقه فیه یعنی دینداری باید با درک دین باشد، تصریح کرد: بنابراین عزاداری هم باید مبتنی بر عزاداری و عاشوراشناسی باشد نه اینکه صرفا آن را در گریه خلاصه کنیم، امام صادق(ع) هم در روایتی فرمودند: لا یقبل الله عملا الا بمعرفه. هیچ عملی را خدا نمیپذیرد مگر اینکه از سر معرفت و بصیرت باشد و عزاداری هم از شعائر مهم دینی است ولی باید مبتنی بر شناخت امام حسین(ع) باشد. ما چرا تاریخ میخوانیم، برخی تاریخ میخوانند تا بخوابند ولی باید تاریخ بخوانیم تا از خواب بیدار شویم. به تعبیر امام علی(ع)، چیزهایی که مایه عبرت باشند در جهان بسیار زیاد است ولی عبرتگیرندگان اندک هستند. ما باید از تاریخ عبرت بگیریم وگرنه اگر لالایی برای ما بشود چه سودی دارد.
اسفندیاری با بیان اینکه حافظه تاریخی داشتن خیلی مهم است و کسی که این حافظه را ندارد باید از صفر شروع کند، اظهار کرد: ما باید از تاریخ عاشوار عبرت بگیریم و یکسری کلیگویی مانند عدالت و آزادی و فداکاری هم کارکرد خود را دارد ولی باید روی جزئیات متمرکز بشویم که بنده به چند درس اشاره خواهم کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: اولین درس اینکه ما باید به پیروزی اخلاقی فکر کنیم نه پیروزی سیاسی؛ این حزب میخواهد بر آن حزب غالب شود و هر کدام دنبال پیروزی سیاسی هستند ولی مهمتر از پیروزی سیاسی، پیروزی اخلاقی است و این چیزی بود که قاتلان امام حسین(ع) نمیدانستند و هدفشان این بود که هر طوری هست بنی امیه بر بنی هاشم پیروز شوند ولی امام علی(ع) و امام حسین(ع) اینطور نبودند. انسان باید تلاش کند در قیامت مظلوم باشد نه ظلمپذیر.
اسفندیاری تصریح کرد: درس دیگر نهضت حسینی(ع) این است که باید از مستی قدرت پرهیز شود، ما تا سخن از قدرت میکنیم نباید اذهان متوجه حاکم و رئیس جمهور و مجلس و ... شود، یکی پدر خانواده هست و نسبت به همسر و فرزندانش قدرت و سلطه دارد و معلم نسبت به دانشآموزان و مدیر یک مؤسسه نسبت به زیردستانش و کارمند نسبت به ارباب رجوع؛ بنابراین مستی قدرت برای همه افراد جامعه مصداق دارد. امام علی(ع) فرمودند: سزاوار است انسان خردمند و عاقل از مستی قدرت بپرهیزد. مستی چند نوع است؛ مال و قدرت و جوانی و مستی شراب؛ ما مستی شراب را مذموم میدانیم ولی مستیهای دیگر بدتر است و امویان در برابر امام(ع) گرفتار چنین مستیهایی به همراه مستی شراب بودند.
این پژوهشگر اضافه کرد: هیچ کسی نباید از قدرت خودش در جامعه سوءاستفاده کرده و مغرور شود؛ حال پدر نسبت به همسر و فرزند و معلم نسبت به دانشآموز. درس دیگر امام حسین(ع) این است که ما نباید از کم بودن و اقلیت بترسیم؛ برخی وقتی تک بیفتند، از اقلیتبودگی میهراسند ولی ما باید بدانیم اگر حق هستیم ولو تنها نباید ذوب در جمعیت بشویم و عقب بنشینیم. به تعبیر کانت، خودفرمانروا باشیم نه دیگرفرمانروا. کانت میگوید آنها که خودفرمانروا هستند زندگی اصیلی دارند.
وی افزود: قرآن هم در آیه 100 مائده فرموده است: قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ بگو پليد و پاك يكسان نيستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰). پاک و ناپاک با هم برابر نیست ولو اینکه تعدا ناپاکان زیاد باشند ولی نباید مرعوب افراد ناپاک شویم. امام علی(ع) فرمودند: راه هدایت را پیدا کردی آن را ادامه بده و از اینکه روندگان آن کم هستند نهراسید. در انجیل هم آمده از راهی نروید که روندگان آن زیاد هستند بلکه از راهی بروید که روندگان آن اندک هستند. نه اینکه از خیابان و توبان نرویم ولی از قلت و اقلیت بودن حق نترسیم.
اسفندیاری بیان کرد: امام حسین(ع) از تنهایی نترسید، وقتی از مکه راه افتاد و بعد مدینه عدهای همراه او بودند ولی به تدریج افرادی او را رها کردند و در نهایت در شب عاشورا هم برخی از امام(ع) دور شدند ولی در حقانیت راه خود شک نکرد.
وی افزود: ضربالمثلی داریم که خدا دیرگیر هست ولی سختگیر است یعنی خدا به ظالم خیلی فرصت میدهد و دیر او را مؤاخذه میکند ولی اگر او را مؤاخذه کرد سخت مؤاخذه خواهد کرد. در سنت خدا امهال و مهلت دادن هست ولی اهمال در سنت خدا نیست و خدا ظالم را رها نمیکند. یزید و عمرسعد و ابن زیاد سه نفر اصلی در حادثه عاشورا بودند و به بدترین وجه مردند. یزید شراب خورد و گیج شد و سرش بر زمین کوفته و متلاشی شد و مرد. امام حسین(ع) چگونه کشته شد و یزید در حالت مستی. در برخی منابع اهل سنت از جمله البدایه ابن کثیر آمده که میمون یزید او را گاز گرفت و او مرد.
اسفندیاری با بیان اینکه ابن زیاد هم جوانمرگ شد، گفت: شش سال بعد از عاشورا در همان روز عاشورا، ابراهیم مالک اشتر سر او را از تنش جدا کرد و بدنش را سوزاند. عمر سعد هم 38 سال سن داشت و به دست مختار گرفته شد و سر از بدنش جدا شد. بیشتر قاتلان امام حسین(ع) در دنیا مکافاتی دیدند و یکی پایش و دیگری دستش لنگ شد و جذام گرفتند و ... و این در منابع اهل سنت آمده است. ابن کثیر که با شیعه خوب نیست گفته اغلب کسانی که رفتار جنونآمیز با حسین(ع) داشتند خودشان مجنون شدند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: چون آفرینش بر منهج عدل است ظالم راه به مقصود نخواهد برد. مظلومان بخندید که دندان ظالم را میکنند. مظلوم خاندان اهل بیت(ع) بودند ولی ریشه امویها کنده شد.
وی افزود: درس جالب دیگر عاشورا، این است که تاریخ نمایشگاه انسانشناسی است، تاریخ عاشورا هم یک نمایشگاه انسانشناسی است. از عاشورا یاد میگیریم بین انسانها فاصله زیاد است و یک انسانی برابر با میلیونها نفر است؛ یکی خود را فدای همنوعان میکند ولی کسی دیگران را فدای خود میکند؛ جسم امام حسین(ع) روحانی و روح ابن زیاد جسمانی است و این را از تاریخ یاد میگیریم.
این پژوهشگر تصریح کرد: زهیر که عثمانی مذهب بود در ملاقاتی با امام(ع) به امام گرایش پیدا کرد و کارش به جایی رسید که گفت من حاضرم هزار بار زنده بشوم و بمیرم و باز در راه حسین(ع) کشته شوم و فرد دیگر عمر سعد بود که اصلا دوست نداشت با امام بجنگد ولی وعده حکومت ری به او دادند و با همین فریب خورد و جزء کسانی شد که اولین تیر را به لشکر امام پرتاب کرد.
انتهای پیام