حکیمی و سیاست
کد خبر: 4080597
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۷
یادداشت

حکیمی و سیاست

در منظومه حکیمی و سیاست، همه چیز وجود دارد و هیچ چیز وجود ندارد. همه چیز وجود دارد چون او از عدالت گفته و وجه عدالت‌طلبانه اسلام را با تمام قدرت صلا داده است و هیچ چیز نیست چون او از مؤلفه سیاسی دیگر مانند آزادی و امنیت و حقوق بشر و آزادی بیان و حقوق اقلیت‌ها و ... سخن به میان نیاورده است.

حکیمی و سیاستاستاد علامه حکیمی و سیاست حکایتی مفصل و شورانگیز است که از فلسطین تا کوبا را شامل می‌شود اما با محوریت عدالت نه محوریت قدرت و شهرت و دیگر مؤلفه‌هایی که جهان امروز با آنها روبروست و آنها را به عنوان سیاست می‌‎شناسد. او با هوشیاری و هوشمندی بین فلسطین و کوبا جمع کرده بود چون معتقد بود سیاست اسلامی وسیع و منعطف است و در جایی و به فردی و چیزی و شخصی خاص محدود نمی‌شود.

تردیدی نیست که استاد علامه حکیمی اهل سیاست بود، اما نه سیاستمدار. آنچه با ضرس قاطع و با حجت شرعی می‌توان گفت و بر زبان آورد و می‌توان از آن دفاع کرد این است که آن بزرگوار به سیاست از دریچه خودش نمی‌نگریست بلکه از دریچه دین و مکتب می‌نگریست. او با توجه به اشراف و احاطه ای که بر سرچشمه‌های دین داشت و جای انکار نیست، سیاست را نه از نظر مشهورات اهل سیاست و قدرت و روشنفکری و حلقه نظریه پردازان غربی و شرقی که از دیدگاه متون و منابع مسلم و موثق دینی به رسمیت می‌شناخت و پیگیری می‌کرد. در این راستا دو متن قرآن کریم و نهج‌البلاغه، پایه نگرش او به سیاست اسلامی بود.

بر این پایه از اتقان و استحکام بود که عمری را در کانون سیاست قدم و قلم زد بدون اینکه خود را ملزم به سیاست‌ورزی متعارف اهل سیاست کند.

سیاست‌ورزی منحصر به فرد او از عنفوان جوانی اش شروع شد، از زمانی که با الفبای خونین تشیع آشنا شده و امتداد آن را از بعثت تا غدیر و از غدیر تا ظهور یک خط نورانی تشخیص داده بود. در حقیقت، برای او تشیع یک مکتب سیاسی بود و او نمی‌توانست مراحل عمده تشیع از نوع صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) را بدون نگرش سیاسی تحلیل کند. به همین جهت، دو جلد از مهمترین آثار او به این دو حادثه بزرگ تعلق داشت که به نام «امام در عینیت جامعه» و «قیام جاودانه» از اعتبار خاصی در بین نوشته‌های او دارند.

چیزی که باید روی آن دقت ویژه‌ای مبذول شود این است که استاد علامه حکیمی در سیاست اسلامی اصالت را به پیاده شدن احکام اسلامی و به طور خاص عدالت می‌داد. به همین جهت، تا واپسین روزهای عمر خود از عدالت گفت و از عدالت نوشت و به تعبیر مطلعان، عدالت را صرفاً فریاد نزد، بلکه عدالت را زیست.

بدین ترتیب، در منظومه حکیمی و سیاست، همه چیز وجود دارد و هیچ چیز وجود ندارد. همه چیز وجود دارد چون او از عدالت گفته و وجه عدالت‌طلبانه اسلام را با تمام قدرت صلا داده است و هیچ چیز نیست چون او از مولفه سیاسی دیگر مانند آزادی و امنیت و حقوق بشر و آزادی بیان و حقوق اقلیت ها و ... سخن به میان نیاورده است.

با این حال، آنچه روشن است این است که حکیمی در عرصه سیاست جزو پیشگامان و پیشتازان است و نکته دیگر اینکه:

روسفید است. کسی را نمی‌توان یافت که در این ساحت مانند او منزه باشد و منزه بماند. آلوده نشدن به لودگی‌های سیاست و اهل سیاست ویژگی ارزشمندی است که علامه محمدرضا حکیمی به کمال آن را در زندگی و شخصیت خود مراعات کرده است.

روحش شاد و راهش پر رهرو

کاظم احمدیان

انتهای پیام
captcha