سال ۱۴۰۱ هجری شمسی صدمین سال احیای حوزه علمیه قم به دست مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. حوزه قم از زمان آن مرد بزرگ مرحله جدیدی را آغاز کرد و برخی معتقدند اقدامات او منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.
خبرنگار ایکنا در ادامه سلسلهنشستهایی که به مناسبت صدمین سال احیای حوزه قم برگزار کرده است این بار به سراغ موضوع «دانش اخلاق و تطورات آن در صدسال اخیر» رفته است. این نشست با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی اسلامی، اخلاقپژوه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمدجواد فلاح، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی، برگزار شد که در ادامه بخش نخست این نشست را میخوانید.
درباره صد سالگی حوزه قم بیشتر بخوانید؛
ایکنا _ مسئله اخلاق از دو زاویه قابل بررسی است؛ یکی تحولات علم و دانش اخلاق و دیگری حسن خلق. تحلیل شما از تطورات حوزه دانشی اخلاق در حوزه علمیه در صد سال اخیر چیست؟
اسلامی: همانطور که اشاره کردید گاهی ما از دانش اخلاق اسلامی و مقدمات آن در صدسال اخیر حوزه علمیه قم بحث میکنیم و گاهی از تطورات تخلق حوزویان به اخلاق و نگاه مردم به آن بحث میشود که بنده فعلا با محور دوم کاری ندارم.
در محور نخست ما نسبت به دنیا در این عرصه تأخر داشتهایم. به همین دلیل عمدتا محصولات غربی در کشور تألیف و خوانده میشود. بنده مدتی است بر مطالعات در این عرصه تمرکز کردهام؛ البته اخیراً درباره پیشینه اخلاق کاربردی در ایران تحقیق کردهام و به این نتیجه رسیدهام که قبل از انقلاب خبر چندانی از این دانش نبود.
البته تأسیس دارالفنون و سوگیری آن به سمت تحقیقات نظامی و دانشهای تجربی نقطه عطفی در عرصه اخلاق کاربردی مرتبط با بحث حکمرانی بوده است که با تلاش امیرکبیر رونق یافت، ولی ناصرالدین شاه تمرکز این مدارس را بر مباحث نظامی گذاشت و امیرکبیر مجبور بود که تبعیت کند. ستاره فرمانفرمایان قبل از انقلاب کتابی در بحث مددکاری اجتماعی نوشت و تلاش کرد تا خودش را به دربار نزدیک کند. لذا این پیشینه را باید مطالعه کنیم تا نقاط عطف اخلاق کاربردی در دوره معاصر به دست بیاید.
قبل از انقلاب چیزی که بنده شنیدهام و رصد کردهام نگاه حوزه علمیه به اخلاق در قالب آموزش سنتی به صورت موعظه بود. آیتالله مشکینی از آیتالله بروجردی تقاضا کرد تا درس اخلاق در حوزه ایجاد شود، ولی در دوره مرحوم مؤسس، طلاب محدود بودند تا جایی که شیخ عبدالکریم آنها را میشناخت و تأدیب علمی و اخلاقی میکرد و حتی مراقب بود که طلبه با چه کسانی رفت و آمد میکند و با خانواده و همسایه چطور است و نماز شب میخواند یا خیر؟
پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی در این زمینه با پرچمداری امام خمینی(ره) شد. شهید بهشتی، شهید قدوسی، آیتالله مصباح و آیتالله جنتی از متولیان اصلی مدرسه حقانی در قم بودند و این مدرسه را تأسیس و منشأ تحولات علمی در حوزه شدند. بنده روی شخصیت آیتالله مصباح تأکید ویژه دارم، زیرا ایشان اولین کسی بود که مباحث اخلاق را به صورت علمی و جدی وارد حوزه علمیه کرد. البته اولین فرد در ایران عبدالکریم سروش بود که چنین کاری کرد. او معتقد بود ما نمیتوانیم از هستها به بایدهای اخلاقی برسیم. اینجا بحث فلسفه اخلاق است که آیا اساسا میان هست و باید رابطهای وجود دارد؟
دکتر مهدی حائری یزدی، آقازاده حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه، که فرد روشنفکری بود و تحصیلات دانشگاهی داشت این بحث را دنبال کرد و کتاب کاوشهای عقل نظری و عملی را نوشت و سعی کرد تا پاسخی به سروش بدهد. سروش میگفت ما نمیتوانیم بین راست گفتن و بهشت رفتن حکم اخلاقی دربیاوریم و چون راست گفتن انسان را بهشتی میکند، انسانها «باید» راست بگویند. قوام گزارههای اخلاقی به این «باید» است و این باید هم با اقناع صورت میگیرد نه با بیان واقعیات. خیلی از حکمای ما معتقدند که اخلاق، برهانی نیست بلکه جدل و خطابه است.
شخصیت بعدی آیتالله مدرسی است که پاسخی به نظرات سروش نوشت و الان عضو فقهای شورای نگهبان هستند. آقای مصباح هم کتاب نوشتند و گفتند که بین هست اخلاقی و باید اخلاقی، ضرورت بالقیاس وجود دارد؛ مانند گزارههای سایر علوم. مثلاً وقتی گفتیم آب در دمای 100 درجه به جوش میآید، باید دمای آب را 100 درجه کنیم تا به جوش بیاید. اخلاق هم همینطور است و ذهن این رابطه را کشف میکند. وقتی به دیگران بگوییم اگر راست بگویید، قرب و کمال پیدا کردهاید و از این قرب ضرورت دروغ نگفتن به دست میآید و این ضرورت، بالقیاس است.
آقای مصباح مطلب را بیش از دیگران تبیین کردند و گفتند مثلا ما تا گل را ببینیم مفهوم گل هم به ذهنمان میآید و گزارههای اخلاقی هم از جنس معقولات ثانی هستند. به یمن وجود آقای مصباح در حوزه و نگاه تحولخواه ایشان، مباحث دانش اخلاق در حوزه توسعه یافت. سروش و آیتالله مصباح قبل از انقلاب جرقه این مباحث را زدند.
ایکنا _ آقای سروش هنوز دچار تطور شدید فکری به خصوص در مورد قرآن نشده بود که این مباحث را دنبال میکرد؟
اسلامی: هنوز به این شکل خیر، ولی وقتی که رابطه بین هست و باید را به لحاظ حکم اخلاقی مغالطه میدانست، نشان میدهد که او روشنفکر و تحولخواه بود. البته باید این رویکرد وی را مثبت ارزیابی کنیم، از این نظر که باعث ایجاد جرقهای برای تحول علمی در حوزه و روحانیت شد. البته این به معنای آن نیست که ما همه اندیشههای او را قبول داریم و میپسندیم، ولی به هر حال سبب شد تا مباحث با جدیت بیشتری پیگیری شود.
ایکنا _ آقای فلاح، دیدگاه شما درباره وضعیت حوزه به لحاظ دانش اخلاق در صد سال اخیر حوزه چیست؟
فلاح: اگر بخواهیم وضعیت حوزه در 100 سال اخیر بررسی کنیم، شاید از چند بُعد میتوان این موضوع را دنبال کرد؛ اول بُعد نظری، دانشی و پژوهشی مسئله اخلاق در نظام حوزه علمیه است و بخش دوم آموزش و تعلیم و بخش سوم هم نگاه فرهنگی و اجتماعی است. در بحث علم اخلاق و مباحث دانشی و آموزشی و پژوهشی، همانطور که آقای اسلامی فرمودند ما مطالعات نظاممند و بنیادین در قبل از انقلاب نداشتیم گرچه آهسته آهسته قبل از انقلاب شروع شده بود و در آستانه انقلاب کسانی چون آیتالله مصباح جرقه آن را زدند و قبل از اینکه مؤسسه امام خمینی(ره) توسط ایشان تاسیس شود در جاهایی مانند مدرسه حقانی و ... شروع کردند و بعد از انقلاب رونق گرفت. پس بخش دانشی و پژوهشی اخلاق داریم که بعد از انقلاب به خصوص بعد از دهه هفتاد رایج شد و پر و بال گرفت و شاهد طرح مباحث اخلاقی جدید مانند اخلاق کاربردی و حرفهای و... بودیم که الان در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در حال انجام است و از دهه 80 به تدریج آثار آن را میبینیم و کسانی چون آقای قراملکی در حوزه اخلاق حرفهای تألیف داشتند، ولی به هر حال این مطالعات با این روش جدید، قبل از انقلاب وجود نداشت.
مواجهه حوزه علمیه با نوآوریهای اخلاقی چند رویکرد داشت؛ اول رویکرد ترجمهای یعنی خود حوزه همت گمارد و دیدگاههای اندیشمندان بیرون از کشور را ترجمه و منعکس کردند و انعکاس آن در مقالات و کتب رخ داد. رویکرد دیگر تلفیق برخی دیدگاهها و رویکرد سوم تأسیس در بحث دانش اخلاق بود که برخی مراکز تلاش کردند مباحثی را با نگاهی کاملا مستقل و تاسیسی منعکس کنند یا کاری که آقای قراملکی درباره تمدن اسلامی و ایرانی در پژوهشگاه علوم انسانی انجام دادند یعنی هم اخلاق کاربردی و هم اخلاق حرفهای را در تمدن ایران و اسلام مطالعه و تلاش کردند که مطالبی را از پیشینه تاریخی استخراج کنند. بخشی از این مطالب مربوط به قبل از 100 سال اخیر حوزه است و مابقی مربوط به بعد از آن و مطالبی که در زمینه آموزش، مدیریت، اخلاق دانشوری و ... نگارش کردند منعکسکننده وضعیت تمدن ایران باستان و وضعیت ایران بعد از اسلام در حوزه اخلاق است.
ایکنا _ در حوزه تأسیس آیا مباحث اخلاق در عرصه دانشی عمدتاً متأثر از غرب بوده است؟
فلاح: عرض کردم دو مدل بود و شاید بخشی را بتوانیم بگوییم التقاطی است یعنی در مواردی تلاش شد تا این کار ترکیبی و تلفیقی انجام شود و به اصطلاح موزاییکی عمل کردند و برخی آیات و روایات را در کنار آراء غربی مطرح کردند زیرا ما مطالعات نظاممند مبتنی بر مبانی خودمان نداشتیم. گاهی ما نگاه منتقدانه داریم و قصد داریم آرای دیگران را نقد و دیدگاه بومی خود را مطرح کنیم البته برخی مطالعات اخلاق کاربردی که در غرب انجام شده است مطالعات مفیدی برای ما هم هست و باید آن را با فرهنگ خودمان بومیسازی و اصلاح کنیم. البته همانطور که عرض شد جایی مانند مؤسسه امام خمینی یا دایرةالمعارف اخلاق کاربردی، تلاش کردهاند تا نگاه مستقل و ابداعی داشته باشند، ولی برخی موارد به صورت ترجمهای کار کردهاند مانند پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و برخی مراکز دیگر ولی به هر حال جای کار زیادی وجود دارد به خصوص اینکه شاخههای اخلاق هم بسیار متعدد شده است.
ایکنا _ هنوز در بسیاری از موارد در حوزه و دانشگاه نشست برگزار میشود تا درباره امکان تحقق علوم انسانی اسلامی سخن بگویند. آیا در عرصه اخلاق هم چنین گرفتاری داریم یا در بحث امکان آن توافق وجود دارد؟
فلاح: اینها جزء مباحث چالشی است و حتی باید ابتدا علوم انسانی را اسلامی کنیم. اگر بخواهیم بحث اسلامیسازی را در همه علوم و به خصوص اخلاق دنبال کنیم، ابتدا باید سراغ تعاریف در روش و هدف و ...برویم و در این زمینه به اشتراک نظر برسیم. البته بخشی هم مرتبط با مباحث میانرشتهای است که در مباحث بینرشتهای مانند اخلاق سازمان، مهندسی، مدیریت و کارهایی انجام شده است و در چند حوزه ورود مفصلی داشتهایم مثلاً در اخلاق پزشکی که حتی این رشته را داریم و علوم پزشکی تا حدودی به آن پرداخته و تألیفاتی نگاشته شده است یا به اخلاق زیستمحیطی پرداخته شده است، ولی در اخلاق مهندسی کمتر و در سایر عرصهها ورود جدی نداشتهایم. برخی دوستان در اخلاق مهندسی ورود خوبی داشتهاند و به کشور هلند برای دکتری رفتهاند و به همت آنها کارهای خوبی در حال انجام است که حتی قبل از دهه 70 اصلا چنین چیزی وجود نداشت. درباره مطالعات بینرشتهای مانند روانشناسی اخلاق هم تلاشهای خوبی شده است.
ایکنا _ در این زمینه و در مقایسه با غرب چه جایگاهی داریم؟
فلاح: این موضوع نیازمند مطالعه جدی است ولی اگر بخواهیم این نگاه را داشته باشیم، باید بگویم تقریباً صفر هستیم. البته شروع کردیم، ولی در برخی موارد کاملاً عقبیم؛ مثلاً در اخلاق ورزش، حوزه علمیه کجای این داستان است؟ دکتر تاجبخش که فردی حوزوی هستند ورودی دارند، ولی عِده و عُده ما خیلی کم است یا در بحث اخلاق سیاسی میتوانیم خیلی راحتتر ورود داشته باشیم و البته کارهایی هم شده است، ولی چقدر متون جدی داریم که بتواند مسائل امروز کشور را با پیشینه و میراث اخلاقی غنی ما حل کند؟ کار شروع شده است، ولی باید سرعت بیشتری بگیرد و بیشتر تلاش شود. ما یک بُعد آموزشی هم داریم که قبل از انقلاب برخی از مدارس و مراکز و خیریهها مباحث اخلاقمحور را دنبال میکردند و بعد از انقلاب، با تأسیس مدارس علمیه و مؤسسات اخلاقی رونق بیشتری گرفت یا آموزش اخلاق در مجموعههای دانشگاهی و مؤسسات بعد از انقلاب شروع شد.
در نگاه کلی به نظر میرسد ما در دو حوزه پژوهش و آموزش اخلاق در عرصه علمی بعد از انقلاب توفیق بیشتری داشتهایم و از دهه 70 به بعد رشد بسیاری را شاهدیم، ولی همچنان جای تحلیل این مسئله وجود دارد که چرا مباحث اخلاقی ما در پیروزی انقلاب و جنگ به خوبی جواب میدهد، ولی در شرایط دیگر مانند عصر رسانه، فضای مجازی و تحولات حاکمیتی به خصوص در یکی دو دهه اخیر جوابگو نیست و گرفتار چالشهایی شده است که شاهد مرجعیت اخلاقی و تأثیری که باید داشته باشد نیستیم... ادامه دارد.
گزارش از علی فرج زاده
انتهای پیام