روز بزرگداشت معلم و تکریم مقام استاد انگیزه مطلوبی شد برای دیدار با معلمی پیشکسوت و استاد عبدالرسول عبایی یکی از بلندآوازهترین اساتید قرآن این سرزمین میزبان ما شد. استاد حبیب مهکام که برای اهالی قرآنی نامی آشنا و شناخته شده است نیز در این دیدار همراه ما بود. همراهی مبارکی که در دوازدهمین روز از اردیبهشت ماه رخ داد و حاصل آن ساعتی دلنشین و همنشین با سخنان دو معلم قرآن شد.
میزبان این دیدار استاد «عبدالرسول عبایی»، یکی از بینالمللیترین چهرههای قرآنی کشور، بود که حضورش در هر رویداد قرآنی مایه دلگرمی قاریان اعزامی ایرانی است. در سالهای گذشته به واسطه حضورش در گروه داوری، در بسیاری از مسابقات بینالمللی نقش رابط را ایفا کرده و حامل پیامهای بسیاری از فعالان قرآنی کشورهای مسلمان به مدیران و مسئولان و فعالان قرآنی کشورمان بوده است و همچنان این نقش را میآفریند؛ اگر بگوییم یکتنه رابط فعالان قرآنی خارجی با قرآنیان داخلی بوده است، بیراه نگفتهایم و بارها شاهد انتقال نظرات اساتید قرآنی کشورهای دیگر در مورد خبرهای ایکنا از سوی این استاد برجسته بودهایم.
فیلم | هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
عکس | ساعتی دلنشین پای سخن استاد عبایی
قاریان ایران خود گفتهاند که در آوردگاههای بینالمللی و در لحظات پراضطراب اندیشیدن به عاقبت رقابت، زمانی که ناگهان یادشان آمده است، پشت و پناهی همچون استاد عبایی هم در آن رویداد حاضر است به آرامش رسیدهاند.
یکی از برجستهترین و شاخصترین عناصر شخصیتی این چهره قرآنی تلاش برای به اوج رساندن دیپلماسی قرآنی بوده و عیانترین وجه تجلی این شاخصه، تلاش او برای نزدیکی مسابقات ایران و مالزی بوده است. عبایی همیشه مدافع رعایت انصاف در مسابقات بینالمللی به خصوص مالزی بوده و همواره در برابر نقدهای مطرحشده درباره ناعادلانه بودن نتایج مسابقات مالزی ایستاده است. او همواره دلسوزانهترین و پدرانهترینِ توصیهها را به جوانانی که عازم مسابقات میشوند هدیه میکند.
پشتکار او برای حضور در عرصه قرآن باعث شده تا در ایامی که بیماری، جسمش را نحیف و رنجور کرده است عزلتنشین نشود و در دورهمیهای قرآنیان حاضر شود و جوانترها از این روحیه او گرتهبرداری کنند و به پشتکار خود برای حضور در فعالیتهای قرآنی مختلف در دهههای هفتاد و هشتاد زندگیشان بیندیشند.
عبدالرسول عبایی برای قرآنیان نماد صبوری، مهربانی و فروتنی است. با وجود اینکه این سالها بیماری با او نامهربان بود، اما او با مهربانی تمام با وضعیت خود کنار آمد و پیگیر امور قرآنی روزانهاش هم بود. عبایی همچون همیشه با دیدن مهمانان خود شکفته شده و شادمانی در چشمانش روشن است. همسر و نوه او نیز به گرمی مهمانان را پذیرا شدند. معمولاً ابتدای چنین دیدارهایی با سکوتی کوتاه سپری میشود، چرا که همه دنبال اشتراکات و پیدا کردن خاطرات مشترک و نقاط اتصال هستند، اما استاد عبایی و مجموعه ایکنا پر از این اشتراکات و نقاط اتصال هستند، استاد از همان ابتدا شروع میکند به حرف زدن در مورد ایکنا، انگار دارد در مورد یکی از نزدیکترین افراد به خود سخن میگوید: «همیشه به کشورهای مالزی، اندونزی، عراق، عربستان و هر کشور دیگری که رفتهام، بحث در مورد ایکنا جایی در صحبتهایمان داشته است، رصد اخبار ایکنا یکی از اولین نقاط اتصالی است که بین ایران و دیگر کشورها به وجود آمده است. خدا انشاءالله به شما توفیق دهد».
به اینجا که میرسد، نفسی تازه میکند و بعد ادامه میدهد: «اگر شما نباشید اخبار قرآنی ما آنجا منعکس نمیشود. من همیشه به مسئولان برگزاری مسابقات مالزی گفتهام، چرا مالزی نسبت به ایران کم لطف است؟ میگویم از ایران سه گروه رسانهای و تبلیغاتی برای انعکاس مسابقات شما اعزام میشوند، اما شما مسابقات ما را منعکس نمیکنید. اینجا اعتراف میکنند و وزارت خارجه کشورمان را مقصر میدانند که همکاری نمیکند».
حبیب مهکام که هر چند جمله از صحبتهایش پر از ارجاعات قرآنی و ادبی است، قبل از اینکه حرفهای رسمی شروع شود، به خاطراتی که با استاد عبایی داشته است، اشاره میکند و صعود به کوههایی که داشتهاند. به حضورشان در داوری مسابقات قرآن در استانهای مختلف اشاره دارند با این عبارت که «اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت»، هر چند که حرفهای مهمتر اجازه سر باز کردن به خاطرات نمیدهد تا ما در حسرت سرنوشت آن مشاعرهای که دو استاد در حاشیه مسابقات قرآن شیراز داشتند، بمانیم.
عبایی که از مرور خاطرات آن سالها به وجد آمده، دست به تمجید از حافظه قوی استاد مهکام میزند و به این موضوع اشاره میکند که هر کلام او مستند به آیات قرآن و نشانی دقیق آن است. استاد مهکام که از شنیدن این تعریفها خود را جوانتر از هر زمانی یافته و نیروی جوانیاش چند برابر شده است، از سن میزبان میپرسد و این پاسخ را همه میشنویم که «پایان جنگ جهانی دوم به این دنیا آمدم»؛ بعد هم گویی زیاد نمیخواهد در حال و هوای گذر عمر و این موضوعات بماند، سریع میگوید: «افتخار دادید و ما را از عزلت خارج کردید. چند سال قبل که زبانم را عمل کردم، الحمدلله شرایط خوب پیش رفت و الان که آزمایش میگیریم، وضعیتم مانند یک جوان 20 ساله میزان و نرمال است».
صحبتهای اولیه که پایان مییابد و پذیرایی صورت میگیرد، حبیب مهکام، چند جملهای در مقام معلم میگوید، جملاتی که خودش میگوید ترجمه آیات قرآن است. «با تجلیل از روز معلم و یاد مرحوم استاد شهید مطهری رحمة الله علیه و تکریم مقام معلم از منظر اسلام عرض میکنم؛ حدیث نبوی این است که «إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّما» پیامبر اکرم(ص) فرمودند که تحقیقاً من معلم مبعوث شدم. دلیل قرآنی این معلم بودن هم آیه 164 سوره مبارکه آل عمران و آیه دوم سوره مبارکه جمعه است که اشاره میکند به بعثت خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص)؛ این اساسیترین مطلب درباره معلم بوده است».
حبیب مهکام صحبتهایش را با این جمله که «استاد عبایی گردن همه ما حق دارند» ادامه میدهد و گویی مستندات قرآنی و حدیثیاش در جمله بالا کم بوده است به حدیث معروف «مُعَلِّمُ اَلْقُرْآنِ وَ مُتَعَلِّمُهُ يَسْتَغْفِرُ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى اَلْحُوتُ فِی اَلْبَحْرِ» اشاره میکند و میافزاید: «مقام معلم به حدی هست که همه مخلوقات عالم برای او طلب مغفرت میکنند، حتی ماهیان در دریا؛ چگونه ممکن است؟ این را باید در آیه 44 سوره مبارکه اسرا بخوانیم که «وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» مفهوم آن چنین است که همه موجودات عالم بدون استثنا خدا را تسبیح میکنند. بلبل به نظرخوانی و قمری به ترانه، همه اینها در این تسبیح خدا میگنجد که ما نمیفهمیم، بنابراین گاهی کل کائنات و مخلوقات عالم برای معلم قرآن استغفار میکنند».
«خوش به حال کسانی که اولاً معلم هستند و دوماً به طور مطلق معلم متدین هستند؛ برای اینکه معلم راهگشا و ایمان مشکلگشاست، پس معلمی که دانش و ایمان داشته باشد، این ارزش را دارد». «مدرس قرآن عالم ربانی است. این مطلب را در آیه 79 سوره مبارکه آل عمران ببینید، خیلی مقام بالایی است، آدم در این مقام باید قدر خود را بداند «گر قدر خود بدانی قَدَت فزون شود / نیکو نهاد باش که گوگردِ اَحمری» معلم قرآن هم باید قدر خود را بداند و در مقام تواضع باشد نه اینکه با دیدن این جایگاه مغرور شود. ظرفیت خیلی مهم است».
عبدالرسول عبایی هم که اشارات استاد مهکام به ابیات ناب شعر فارسی و ارجاعات قرآنی به وجد آمده است، میگوید: «در این دوران که دوران فتنههاست، امیدوارم خداوند دست همه ما را بگیرد و از فتنهها حفظ کند و مصون بدارد. طبق فرمایشات، پیامبر دورانی مبعوث میشود که مردمان گرگ شوند، «يَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ اَلنَّاسُ فِيهِ ذِئَاباً فَمَنْ لَمْ يَكُنْ ذِئْباً أَكَلَتْهُ اَلذِّئَابُ» زمانی میآید بر بشریت که گویی گرگ هستند و اگر گرگ نباشید، تو را میدرند. ما این حدیث را در کتاب تحف العقول میخواندیم و میگفتیم خدایا مگر میشود، مردم گرگ شوند، اما زمان گذشت و دیدیم که دارد، میشود. لذا همیشه میگویم « اللَّهُمَّ ... أَرِنِی الْحَقَّ حَقّا حَتَّی أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِی الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّی أَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَیَّ مُتَشَابِهَیْنِ فَأَتَّبِعَ هَوَایَ بِغَیْرِ هُدًی مِنْکَ» خدایا توفیق بده و حق را به من نشان بده تا از حق پیروی کنم و باطل را به من نشان تا بفهمم و از آن دوری کنم».
«پیامبر(ص) میفرماید: «إِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ» قرآن کریم وحی الهی است و انسان بدون قرآن نمیتواند به انسانیت خود پایبند شود. انشاءالله علاوه بر توفیق تلاوت و قرائت، خداوند متعال توفیق درک آن را هم به ما عطا کند».
«معلمهای ما در قدیم به ما فقط قرائت را آموزش نمیدادند، بلکه فهم قرائت قرآن را هم آموزش میدادند. بنده در 9 سالگی خدمت شیخ محمد کاشف در صحن کربلا حضور داشتم، ایشان علاوه بر اینکه احکام قرائت و تجوید را آموزش میداد به طور عینی کتاب هدایت المستفید که کل قواعد تجوید را دارد به طور علمی آموزش میداد. علاوه بر آن متن کتاب دیگری که در آن تمامی مسائل ادبیات عرب و جملهبندی را داشت، آموزش میداد».
عبایی در ادامه، بحث را به فعالیتهای قرآنی ایران و میزان شناخت این فعالیتها در دنیا میکشاند و انتقال این فعالیتها از طریق سازمانی همچون ایکنا به دنیا اشاره میکند و میافزاید: «همه ما مسلمانان یک دشمن مشترک داریم که نمیگذارند تشیع و تسنن با هم حرف بزنیم. همین که میخواهیم حرف بزنیم میگویند این وهابی است، آن رافضی است و با این عبارات وهابی و رافضی ما را از هم جدا میکنند».
«سال 1347 در ایام عید قربان با دانشجویان دانشگاه بغداد و از سوی علامه عسگری، رئیس دانشگاه اصول دین به خدمت امام خمینی(ره) رسیدیم، من مترجم گروهی بودم که تعداد آنها به هشت اتوبوس میرسید، برای اولین بار در تاریخ عراق بود که مجموعهای از دانشجویان اصول دین و دانشگاههای دیگر خدمت امام میرسیدیم. به یاد دارم که حضرت امام در آن دیدار فرمودند قدر این رفاقت و صمیمیت را بدانید».
عبایی که اشتیاق مهمانان را برای شنیدن میبیند به خاطرهای از حضور خود در کشور عربستان و برخوردش با یک حافظ قرآن که به غلط، ایرانیان را منحرف از قرآن و دین میشناخت، اشاره میکند و میافزاید: «حدود 16 سال پیش به عمره مشرف شدم، جوانی را دیدم که قرآن را از حفظ مرور میکرد. به او سلام کردم، پرسیدم در حال مرور هستی؟ گفت بله؛ پرسیدم فلانی را میشناسد؟ گفت این آقا رئیس مسابقات کشور عربستان است، من همین فرد دوست من است، صحبت ما ادامه داشت، اما به محض اینکه متوجه شد، ایرانی هستم، حالتش تغییر کرد. متوجه شدم تمایلی به ادامه صحبت ندارد، هرچه میگفتم ما هم مسلمان هستیم، قبول نمیکرد و میگفت: شما با ما خیلی اختلاف دارید. پرسیدم یکی از اختلافات را بگوید، گفت: نماز شما، که عمود دین است، با نماز ما اختلاف دارد و در ختم نماز عباراتی اضافهتر میگویید، به فکر فرو رفتم که چه کنم، نوهام که آن زمان 10 یا 11 ساله بود، صدا زدم و گفتم تشهد و سلام نماز را بخواند، او هم خواند، آن مرد عربستانی متحیر مانده بود. گفتم هرکسی این شهادتین را بر زبان بیاورد مسلمان است. گفتم مکتب من میگوید اگر کسی به ناموس و مال تو جسارت کرد، اسلحه بردار و از ناموس دفاع کن، دیدم با اینکه مقداری نرم شده، اما هنوز راضی نشده است، پرسیدم هر سؤال دیگری دارد، بپرسد، گفت: وقتی آمریکا وارد عراق شد، ایرانیها پنج میلیون مصحف فاطمه(س) را بین مردم عراق توزیع کرد. گفتم مصحف فاطمه روی چشم و قلب ما قرار دارد. در جیبم مقداری دلار بود، گفتم من هر چه دارم، میدهم شما فقط یک نسخه از این مصحف را به من نشان دهید و بعد هم ببرید».
«همانجا برای او توضیح دادم که قبل از انقلاب ایران چاپ قرآن تجاری بوده و لذا نه بازرسی داشت و نه مراقبتی به عمل میآمد. ولی بعد از انقلاب یک مؤسسه خاص برای نظارت بر چاپ قرآن داریم. آن مرد گفت: فردا یک مصحف فاطمه میآورم، من هم گفتم فردا مصحف جمهوری اسلامی را میآورم. همانجا توضیح دادم که مصحف فاطمه چیزی نیست که تفاوت داشته باشد، همان قرآن سایر مسلمانان است، اما در آیات محکمات و متشابهات و در حاشیه آن، توضیحات پیامبر به اهل بیت(ع) درج شده است».
«ما به دنبال این هستیم که کل دنیا را سر سفره قرآن بیاوریم، قرآن ما را در مقابل استکبار جهانی متحد میکند. زمانی در مالزی و اندونزی نگاهی از سر بدبینی به ما داشتند، اما الان التماس میکنند که به آنجا برویم».
استاد در ادامه به مرد جوانی اشاره میکند که مشغول پذیرایی از مهمانان است و میگوید: «محمدحسن، همان نوه کوچک است که خدا لطف کرد و حافظ کل قرآن شده است. خدا همیشه منت بر ما گذاشته است».
در ادامه حبیب مهکام به عبدالرسول عبایی اشاره میکند و میگوید: «پیامبر اکرم(ص) فرمود «خَيرُكُم من تعلَّمَ القرآنَ وعلَّمَهُ» خیرکم یعنی استاد عبایی؛ بهترین شما مردم کسی است که خود قرآن را بیاموزد و آموختههای خود را به دیگران بیاموزد. اینها دستورات و تعهدات است و نباید به سادگی از آن عبور کرد».
مهکام در تأیید صحبتهای استاد عبایی در زمینه وحدت مسلمین میافزاید: «در جهان اسلام هیچ موضوعی به اندازه حفظ وحدت و اتحاد مهمتر نیست، حتی نماز یکی از آثار وحدت معرفی شده است. آیه 24 سوره مبارکه محمد(ص) میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» این آیه تکاندهنده و گلایهآمیز است».
در ادامه این دیدار یکساعته بحث به فعالیت قاریان و حافظان ایرانی در مسابقات بینالمللی هم کشیده میشود، از یونس شاهمرادی که در عربستان افتخارآفرینی کرده است، سخن به میان میآید و از برنامه تلویزیونی محفل شبکه سوم سیما نیز یاد میشود.
دو استاد قرآنی در مورد برنامه محفل نظرات متفاوتی دارند، استاد مهکام نقدهایی صمیمانه و البته جدی دارد. من اما به این فکر میکنم که برنامه محفل چقدر موفق بوده است که با وجود گذشت روزها از پایان پخش آن هنوز هم یکی از مباحث اصلی اهالی قرآن در هر دورهمیای است.
عبایی برنامه محفل را یک بمب در بین برنامههای صدا و سیما میداند و میگوید: «نمیگویم برنامه محفل منزه است، دو سوم برنامه خیلی خوب بود. دشمن هر روز دارد نقشه را تغییر میدهد، چطور شد یک باره عربستان با ما ارتباط برقرار کرد؟ مگر غیر از دستور اربابش بوده است. در مورد برنامه محفل اتفاقات خوبی رقم خورد، یکی اینکه داور روحانی(حجتالاسلام قاسمیان) شعر میخواند و این خیلی خوب بود است، باید جامعه را جلب کرد. برنامه محفل اولین تجربه بود که غوغا کرده و بمب محکمی بود که توی برنامههای قبلی زد. الان یونس شاهمرادی به مسابقات رفته است به او 40 میلیارد تومان دادهاند، آنها میخواهند با این کارها قاریان ما را جذب کنند. اتفاقاً قاسمیان گاهی نکتههایی میگفت که بسیار ارزشمند بود یا آن کودکی که از خراسان جنوبی آمده بود و تفسیر میگفت، بسیار عالی بود».
عبایی به سی و نهمین دوره مسابقات قرآن ایران نیز اشاره میکند و حرکتی که از سوی سازمان اوقاف در مورد داوران خارجی شکل گرفت و باعث شرمندگی ما شده است. «ندانم کاریهایی کردهاند و به داوران 50 میلیون تومان حقالزحمه دادهاند که حدود 800 دلار شده است، گرچه داوران، دنبال پول نیستند، اما متأسفانه اینگونه شده است».
در ادامه این بحث حبیب مهکام میگوید: «در کتاب نهجالفصاحه در حدیثی آمده است که پیامبر فرموده قرآن بخوانید، از آن جدا نشوید، به آن عمل کنید و به وسیله قرآن نان نخورید. این را با شرایط فعلی برخی قاریان مقایسه کنید».
عبدالرسول عبایی در تأیید این نکته میگوید: «متأسفانه یک تلاوت 20 میلیون نرخ پیدا کرده است. کسی که بخواهد از قرآن نان بخورد روز قیامت به نحوی محشور میشود که پوست و گوشت در چهرهاش نیست و فقط استخوان است».
در پایان این دیدار محمدحسین حسنی، مدیرعامل ایکنا هم در نکاتی به تکریم معلمان اشاره میکند و میگوید: ما آمده بودیم از تجربیات و خاطرات شما استفاده کنیم و روز معلم را هم تبریک بگوئیم، نیت ما عرض ادب به واسطه روز معلم بود جامعه قرآنی، قدر اساتید بزرگواری چون شما را میداند. امثال شما برای ما افتخار هستید. تفاوت جدی حضرتعالی با مجموعه اساتید بزرگ گذشته این است که شما چهره بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی هستید و این افتخار بزرگی برای زدودن تحریفهایی که در مورد نگاه تشیع به قرآن است، از بین میبرد. شما سالهای طولانی در مقابل این تحریفها ایستادهاید و عزت شما در مجامع قرآنی عزت جمهوری اسلامی بوده است. انشاءالله جامعه قرآنی سالها از برکت شما بهرهمند باشد».
دیدار به پایان میرسد؛ در مسیر بازگشت به این میاندیشم که چگونه میتوانیم حق و دِینی را که اساتید و معلمانمان از آغاز تاکنون بر گردنمان دارند ادا کنیم؟ تکریم مقامشان چگونه محقق میشود؟ این تحقق به چه صورت مؤثر و الگوساز است؟ و... این اندیشه همچنان ذهنم را به خود مشغول کرده است. افکاری که برای تحققشان باید کوشید و تا دیرتر نشده است اقدام کرد.
زادگاه عبدالرسول عبایی کربلای معلی(مهر 1324ش) است، پدر و مادرش از ایرانیهایی بودند که با عشق به اباعبدالله الحسین(ع) شهر کربلا را برای زندگی انتخاب کردند و سالهای سال در جوار حرم مطهر اباعبدالله حسین(ع) بودند. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، پدر عبدالرسول، دست او را گرفت و با خود به جلسه قرآن برد. استاد جلسه قرآن که «حاج محمدحسین کاتب» نام داشت با اهدای یک جلد کلام الله مجید به این کودک 9 ساله او را از همان سنین نونهالی با قرآن مأنوس کرد و از همان زمان به تلاوت قرآن و شرکت در جلسات قرآن مشغول شد.
به دلیل تلاوتهای مکرری که در جلسات و محافل قرآنی داشت و همواره مورد تشویق حاضران قرار میگرفت روز بهروز به قرآن علاقهمندتر شد؛ در آن سالها خبری از وسایل ارتباط جمعی و رادیو نبود. هر آنچه یاد گرفته بود از جلساتی بود که به همراه پدرش در آنها حاضر میشد، تا اینکه وارد مقطع دبیرستان شد.
زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل میکرد رادیو در قیاس با گذشته بیشتر در دسترس بود. تلاوت اساتید قرآنی را از رادیو گوش و اشکالات خود در تجوید و تلاوت را در جلسه قرآن رفع میکرد تا اینکه وارد دانشگاه شد؛ همزمان با تحصیل در دانشگاه، جلسات قرآنی را رها نکرد و به صورت مداوم در جلسه قرآنی که در شهر بغداد و زیر نظر «احمد امین» و «داود عطار» از اساتید قرآنی بغداد برگزار میشد، شرکت میکرد.
گزارش از تیمور کاکایی
انتهای پیام