آموزش عالی ما عوام‌زده است؟/ نتیجه رشد بی‌منطق دانشگاه‌ها
کد خبر: 4147812
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۰
عباس رشنوادی در گفت‌وگو با ایکنا مطرح کرد:

آموزش عالی ما عوام‌زده است؟/ نتیجه رشد بی‌منطق دانشگاه‌ها

عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی ضمن اشاره به مشکل عوام‌زدگی و فقدان برنامه‌ریزی در حوزه توسعه آموزش عالی به دانشجویان توصیه کرد: انواع و اقسام زیرنظام‌های دانشگاهی را خلق می‌کنیم و سپس در فرایندی آزمون و خطایی، به دنبال برچیدن برخی زیرنظام‌ها هستیم، یعنی خودمان نگاه علمی به برنامه‌های توسعه کمی و کیفی نداشته‌ایم.

یکی از مشکلات کشور در حوزه سیاست‌گذاری  و برنامه ریزی آموزش عالی، رشد نسبتا بی‌ضابطه مراکز آموزشی و آمار بالای پذیرش دانشجو در برخی رشته‌ها بدون در نظر گرفتن ظرفیت و شرایط اشتغال است. محصول این رشد کمّی، هزاران دختر و پسر جوانی هستند که پس از چندین سال صرف عمر و هزینه و دریافت مدرک دانشگاهی شغل متناسب با تحصیلات خود را پیدا نمی‌کنند و به مشاغل کاذب و نامرتبط روی می‌آورند و عملا سرخورده و افسرده می‌شوند.

این موضوع علاوه بر ایجاد نوعی حس سرخوردگی و ناکامی در میان قشر جوان، زمینه مشکلات بسیار دیگری از جمله بهره‌وری پایین نیروی انسانی، مشکلات معیشتی، خروج نیروی کار از کشور و ... را فراهم می‌کند.

در همین زمینه با عباس رشنوادی، عضو هیئت علمی گروه برنامه‌ریزی آموزش عالی در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید؛

ایکنا ـ ما امروز در کشور شاهد حجم بالای پذیرش دانشجو و تاسیس رشته و دانشگاه هستیم و از سوی دیگر آمار بیکاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاه‌ها بویژه کسانی که علوم انسانی خوانده‌اند به نحو چشمگیری بالا است. تحلیل شما از این مسئله چیست؟

به طور کلی نظام آموزش عالی ما تا حدودی از تحلیل مساله‌مند بی‌بهره است. این عارضه به خودی خود می‌تواند منشاء گرفتاری باشد. به عنوان مثال بازار کار رشته‌های علوم انسانی در کشور ما نه تنها کم است بلکه به لحاظ پذیرش دانشجو هیچ تناسبی میان پذیرش دانشجویان این رشته‌ها و نیاز بازار وجود ندارد. شاید یکی از علل این مساله موضوع تب مدرک‌گرایی است که در جامعه ما حاکم است و ریشه تاریخی هم دارد. همه خانواده‌ها انتظارشان از فرزندانشان این است که مدرک دانشگاهی داشته باشند. من عینا این را شنیدم که می‌گویند مدرک داشته باش ولو از آن استفاده نکنی. این نگاه نسبت به دانش و تربیت نیروی متخصص، نگاه عوامانه‌ای است و جز هدر رفتن عمر و سرمایه دستاوردی ندارد.

اگر حمل بر کلی‌گویی نشود می‌توانم بگویم اساسا آموزش عالی ما عوام‌زده است. وقتی خود ما انواع و اقسام زیرنظام‌های دانشگاهی را خلق می‌کنیم و سپس در فرایندی آزمون و خطایی، به دنبال برچیدن برخی زیر نظام‌ها هستیم چون اخیرا سخنگوی وزارت علوم فرموده در سه استان به دنبال تجمیع زیر نظام‌های بخش دولتی آموزش عالی هستیم؛ این نشان می‌دهد ما خودمان نگاه علمی به برنامه‌های توسعه کمی و کیفی نداشته‌ایم و به نوعی خودمان دچار عوام‌زدگی هستیم. ابتدا تصورمان این بود که باید این عرصه را شلوغ کنیم در حالی که در تمام دنیا بین نظام‌های تخصصی جامعه، بین استعدادها، بین هدفمند کردن و هدایت کردن افراد به سمت تحصیلات و به خصوص تحصیلات تکمیلی رابطه برقرار است ولی ما در ایران این مسئله را مشاهده نمی‌کنیم.

ایکنا ـ اینکه دانشجو چند سال در دانشگاه تحصیل می‌کند ولی وقتی فارغ التحصیل می‌شود شغل مناسب خود را پیدا نمی‌کند چه تبعات منفی می‌تواند داشته باشد؟

یکی از تبعات منفی‌اش این است که فرد سرخورده می‌شود و می‌گوید عمرم را به بطالت گذراندم. طرف چهار سال پشت میز دانشگاه می‌نشیند بعد می‌رود کار غیر مرتبط با رشته خود انجام می‌دهد و اتفاقا می‌بیند اگر همان اول در این کار جلو می‌رفت بهتر از الآن می‌توانست در کار فعلی‌اش رشد کند. بنابراین این یک خسران و زیان اجتماعی و ملی است که هم منابع و هم عمر و جوانی نیروی کار را هدر داده است.

از آن طرف نباید نادیده گرفت که در جامعه هرچه قدر آدم مطلع و دانش‌آموخته بیشتر باشد ضرر ندارد ولی باید اینها را توجیه کرد و انتظارشان را از دانش‌آموختگی تعدیل نمود و به آنها تفهیم کرد آموزش عالی الزاما به اشتغال منتهی نمی‌شود تا فرد با دید باز پشت میز دانشگاه بنشیند نه اینکه تصور کند اگر لیسانس گرفت حتما مدیر فلان‌جا می‌شود و دیگران به او تعظیم می‌کنند و به جاه و مقامی می‌رسد. ما خودمان نتوانستیم این فرهنگ را در جامعه ایجاد کنیم که علم بماهو علم ارزش دارد، نه اینکه وسیله کسب معاش باشد و این یک شکاف فرهنگی است. الآن نگاه ما این است که مدرک تحصیلی باید به پول و دستمزد و عنوان شغلی منجر شود در حالی که واقعا اینطور نیست و این کج‌فهمی اجتماعی ماست.

ایکنا ـ شما اشاره کردید انواع و اقسام دانشگاه را در کشور داریم. به نظر شما افرادی که مجوز تاسیس این مراکز را می‌دهند توجیه‌شان چیست؟

گاهی آن کسی که باید برای حرکت سیستم اجرایی کشور ریل بگذارد دچار خطا می‌شود. من خودم شاهد بوده‌ام طرف از فلان شهرستان دور افتاده نماینده مجلس می‌شود، تمام هم و غمش را می‌گذرد که مجوز تاسیس یک دانشگاه را در منطقه خودش بگیرد. مجلس باید منطقی همه چیز را بررسی کند بعد درخواستی را برای اجرا به دولت بدهد ولی برخی آقایان نماینده این مسئله را به حالت رقابت و گزارش کار و رزومه درست کردن برای خودشان درآوردند و به وزارت علوم فشار بالایی وارد می‌کنند. من خودم شاهد این فشارها بوده‌ام. آنجا که باید جلوی این رشد بدقواره را بگیرد کمیسیون آموزش عالی است ولی برخی نمایندگان ادوار خودشان تلاش می‌کردند مجوز دانشگاه بگیرند.

ایکنا ـ به نظر شما توسعه کمّی دانشگاه‌ها چه تاثیری بر فرآیند توسعه کشور خواهد گذاشت؟

ببینید رشد کمّی الزاما پدیده مذمومی نیست و اصولا رشد کمّی چیز بی‌ربطی با رشد کیفی نیست و به صورت قهری در خلاف جهت آن نیست. اگر بخواهیم در امتداد توسعه کمی، توسعه کیفی را هم ببینیم نتیجه مطلوبی خواهد داشت و چیز بدی نیست. ما باید از دانشگاه‌های پیشرو و کشورهایی که مدلشان پیش روی ما است الگو بگیریم. تعداد دانشگاه‌های کشور پیشرفته‌ای مثل ژاپن یا چین با جمعیت زیادش، چیزی شبیه ما و حتی کمتر از ما است. دانشگاه‌های ژاپن که خیلی کمتر از ما است ولی چین با آن جمعیتش مشابه کشور ما دانشگاه دارد. شما بازار کار آنها را ببینید، تولیدات صنعتی آنها را ببینید، ما دست نیاز به سوی آنها دراز کردیم در حالی که اگر کشور ما نیروی انسانی متخصص تربیت کرده است چرا داخل کشور تولیداتی نداشته باشیم که نیازهای کشور رفع شود.

در یک کلام باید ببینیم خطای کار ما کجا است تا بتوانیم این خطا را به کمک هم برطرف کنیم. ما نه بخیل هستیم که مخالف افزایش تعداد دانش‌آموخته‌ها باشیم و نه خوب است که جوانان سرخورده شوند و برای تحصیل مهاجرت کنند ولی ظرفیت‌ها باید متناسب با نیازها، استعدادها و پتانسیل‌ها باشد. ما در کشور از این منظر دچار اشکال آماری و برنامه‌ریزی هستیم. این اشکالات ساختاری هم هست یعنی جاهایی که دستگاه‌ها متولی هستند خودشان هنوز توسعه لازم برای عمل به این رسالت‌ها را پیدا نکردند. به عنوان مثال در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، ما گروه برنامه‌ریزی توسعه آموزش عالی داریم؛ همه کار و پژوهشی انجام داده‌ایم الا نقد و بررسی و کار تخصصی برنامه‌ریزی توسعه آموزش عالی!

ایکنا ـ یک بحث این است برای آینده چکار کنیم، یک بحث هم این است که الآن با این چند صد هزار فارغ‌التحصیل بیکار چکار کنیم؟

اینکه چکار کنیم مشخص است، باید کار موثر کنیم. قسمت اول سوال شما شاید بهتر بود اینگونه طرح شود، چرا به این وضعیت دچار شدیم؟ حقیقت این است که ما درست مطالعه نکردیم، حقیقت این است سند آمایش‌مان سند متقن و علمی نبود و نیست. در دولت آقای احمدی نژاد این سند را تهیه کردند و یک آقایی که همکار ما بود یک مدل غیر معتبری طراحی کرد و می‌خواست توسعه دانشگاه‌ها تقاضامحور باشد. تقاضامحور یعنی اگر در جایی گفتند ما دانشگاه می‌خواهیم بنا به تقاضا دانشگاه افتتاح کنیم در حالی که تاسیس دانشگاه باید نیازمحور باشد یعنی ببینیم فلان استان قطب چه استعداد صنعتی است، قطب چه استعداد مطالعاتی و زمینه‌ای است و متناسب با آن، دانشگاه‌ها را در آنجا توسعه دهیم نه اینکه یک نماینده مجلس درخواست بدهد و ما مجوز بدهیم.

الآن این مسئله پایه رشد کمّی ما شده است. من خودم زمانی ناظر آموزش عالی بودم به یکی از استان‌های جنوبی برای بررسی و تهیه گزارش در خصوص تعطیلی و انحلال یک واحد دانشگاهی رفتم. آنجا جلسه‌ای تشکیل دادند. اول تریبون را به امام جمعه محترم آن شهر دادند کلی از دولت وقت تعریف و تمجید کرد و گفت به لطف ایشان در سفر استانی، دانشگاه برای اینجا تصویب شده است. من ضمن تشکر از آن امام جمعه ایشان را به صفت امام جمعه دوستدار آموزش عالی متصف کردم و معروض داشتم بچه‌های این شهر مستحق برخورداری از آموزش عالی‌اند اما وقتی زیرساخت و امکانات وجود ندارد چرا ما باید عده‌ای جوان را مشغول آموزش بی‌کیفیت کنیم و نگذاریم به کار و زندگی شان بپردازند؟

در مورد فارغ التحصیلان بیکار هم باید از راهنمایی و دبیرستان تعیین جهت می‌کردیم که نکردیم. اینکه باید مطالعه شود آدم‌ها چه ظرفیتی دارند و باید در چه حوزه‌ای تربیت شوند کار حکومت است و اصلا استعدادیابی و استعدادپروی امری حاکمیتی است. آدم وقتی از دوره راهنمایی سوگیری می‌کند در آینده چه شغلی داشته باشد، دانشش را توسعه می‌دهد و در آن راستا حرکت می‌کند. این را باید بر مبنای نیازسنجی تعیین کنیم ولی وقتی تعداد معتنابهی از دانشجویان را در رشته‌ها پذیرش می‌کنیم تا گزارش کار بدهیم این خودش یک معضل می‌شود.

ضمنا باید به اینها تفهیم می‌کردیم اگر کسی مدرک دانشگاهی به دست آورد الزاما نباید کار دولتی انجام دهد. چه اشکالی دارد ما دامدار دانش‌آموخته رشته دامپروری داشته باشیم. چه اشکالی دارد کشاورز دارای مدرک مهندسی کشاورزی داشته باشیم. متاسفانه سیاست‌های برنامه‌ای ما در حوزه آموزش عالی زیر سوال است. در یکی از مناطق کشور کلی زمین به ایثارگران دادند در حالی که بین اینها دانش‌آموخته مهندسی کشاورزی نبود تا از این زمین که سرمایه ملی است بهره‌وری درست شود. افرادی که زمین‌ها را گرفتند آن را به افراد ثروتمند فروختند یعنی اشتغال پایدار که هدف این طرح بود ایجاد نشد.

بنابراین سیاست‌هایمان ایراد دارد و سازمانی نداریم این سیاست‌ها را نقد کند و بررسی کند و اساسا برنامه‌ریزان در ایران پاسخگو نیستند. کسی به نقد اثربخش بهایی نمی‌دهد. گاهی مساله اینگونه است منِ استاد دانشگاه، چند انتقاد پراکنده از امورات کشور می‌کنم و همه چیز را زیر سوال ‌می‌برم ولی این نقد نمی‌تواند نقد مفید و اثربخشی باشد چون برنامه و کار کارشناسی از دل این نقد پراکنده و غیر پاسخگوساز به وجود نمی‌آید ولی اگر دستگاه‌های متولی مثل وزارتخانه‌های کشاورزی، نیرو، ... میزی را تعریف کنند که مثلا مسائل کشاورزی، انرژی و... کشور را با دیده نقد و بررسی عالمانه برای سیاست‌گذاری مطالعه کنند و پشتیبان وادارکننده به پاسخگویی اثربخش و مثبت در پی داشته باشد امید تحول هست. متاسفانه این مسائل درد است و هر چه بیشتر بگوییم خودمان بیشتر اذیت می‌شویم. به عنوان مثال چه کسی پاسخگوی برنامه‌های سدسازی و تبعات زیست محیطی برخی سدهای معروف کشور است؟

ایکنا ـ در پایان چه توصیه‌ای به دانشجویان دارید؟

من خودم به عنوان یک عضو هیئت علمی و دانش‌آموخته دانشگاه‌های ایران در آستانه بازنشستگی هستم، همیشه به دوستانم می‌گویم اگر به همان اول کارم برگردم به جای اینکه پشت میز دانشگاه بنشینم همان کار سنتی پدر و مادرم یعنی دامپروری و کشاورزی را دنبال می‌کردم. آن کار برای من هم دستاورد بیشتر، هم لذت بیشتری داشت و دارد و هم بهره‌وری من برای کشور و خانواده‌ام بیشتر بود.

دانشجویان عزیز، خوب فکر کنید کجا بیشتر و بهتر می‌توانید گره‌ای از کار شخص خودتان و مملکت‌تان بگشایید همانجا تمرکز کنید و مهم‌ترین سرمایه وجودی‌تان یعنی همان عمر و جوانی را بیهوده برای عناوین پر طمطراق هدر ندهید. البته تحصیل علم نافع هم ارزش اخلاقی و هم انسانی دارد و این مهم تضادی با سوگیری شغلی و کسب آموزش عالی ندارد ولی تاکید می‌کنم «علم نافع».

انتهای پیام
captcha