چهارم اردیبهشت هر سال به نام روز ملی رادیو نامگذاری شده و رسانههای مختلفی در این روز به بررسی وجوه مختلف و مرتبط با رادیو میپردازند اما بیشتر این موارد در حد تعارف یا رفع تکلیف است و کمتر به صورت جدی و کارشناسانه به آن پرداخته شده است.
مرور تاریخ یک دهه اخیر در حوزه آسیبشناسی مباحث فرهنگی با رویکرد تحولات اجتماعی؛ کلیدواژه «گسست مبانی فرهنگی» را به عنوان یکی از کلانترین کلیدواژههای ناظر بر جریان آسیبشناسی ساختارهای اجتماعی و تحولات فرهنگی جوامع بازتاب میدهد.
اگر نگاهی کلانتر بر حوزه جامعهشناسی رفتاری انسانها در شاخه تحولات دنیای مدرن داشته باشیم؛ مؤلفه «دوران گذار» از سنت به مدرنیته در کنار تمامی آوردههای مثبت و تعالیبخش آن در مسیر زندگی انسانها، آسیبهایی را نیز با خود به همراه داشته که کلانترین آن آسیبها در سایه عدم شناخت تطبیق زندگی مدرن جوامع انسانی با دنیای فناوری اطلاعات به مهجور ماندن مؤلفههای فرهنگی، خاصه ارزشهای سنتی جوامع بازمیگردد.
هرچه جوامع دارای سابقهای کهن و سترگ در حوزه تمدنسازی جهانی باشند این گسستها با قدرت بیشتر رُخنمایی میکند چرا که تردیدی وجود ندارد ارمغان نبود مدیریت صحیح در حوزه تطبیقپذیری با مؤلفههای مدرن برای جوامع و آورده تلخ آن، یعنی حرکت ناگهانی در کنار گذاشتن ارزشها و سنتهای فرهنگی ملتها به اسم روزآمد شدن و همگام شدن با سرعت تحولات مدرن چیزی جز بحران هویت فردی و به تبع آن بحران هویت اجتماعی جوامع نخواهد بود.
در همین راستاست که نقش رسانهها، خاصه رسانههای فراگیر در حوزه جلوگیری از گسست فرهنگی از یکسو و از سوی دیگر، رهبری فکری جامعه در طی دوران گذار و تطبیقپذیری با مؤلفههای دنیای مدرن بیش از پیش رُخنمایی میکند.
اگر «رادیو» را به عنوان گرمترین رسانه در حوزه زیست مردمان دنیای مدرن در نظر بگیریم؛ به سبب دو مؤلفه «سرعت این رسانه» و «تأثیرگذاری و ضریب نفوذ بالای آن» به سبب جنس شنیداری این رسانه، میتوان سکان رهبری فکری جامعه در مسیر تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دوران مدرن را با اعتماد کامل به این رسانه سپرد اما پرسشی که اینجا پیش میآید دال بر این مسئله است که آیا این قید «اعتماد» برای سپردن سکان هدایت فکری جامعه به دستان و اندیشه رادیو، ما را از تمام آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برحذر میدارد؟ پاسخ به این پرسش؛ یک «خیر» مطلق است!
پس پاسخ چیست؟ به عقیده نگارنده این سطور، پاسخ را باید در سه مولفه کلان مورد رصد قرار داد:
1) نحوه ساخت و ارائه برنامهها از یکسو و از سوی دیگر انطباق زبان رسانهای رادیو با جامعه هدف مخاطبان -عموم افراد جامعه با نگرشها، سلایق و طبقات اجتماعی و فرهنگی- لزوم پیشوندی به عنوان «پیوست پژوهش» را در حوزه برنامهسازی بیش از پیش یادآوری میکند! مؤلفهای که در مرور فعالیت شبکههای مختلف رادیویی با سیاستهای خُرد و کلان آنها در حوزه برنامهسازی گاه میتوان خلأ آن را به وضوح احساس کرد.
2) نکته دوم بر هویت امر «جریانسازی رادیو» به معرفت و شناخت عامل «سرعت: آن بازمیگردد. گاه شاهدیم در سایه عدم دقت مدیریت کلان و برنامهسازان این رسانه گرم؛ دادههای اطلاعاتی بدون توجه به صحت و سقم آن بهگونهای به مخاطب منتقل میشود که در پس تأملی کوتاه و یا پژوهشی مبتنی بر صحتسنجی، به این نتیجه میتوان رسید که مسئله عنوان شده به سبب سرعت انتقال رسانه رادیو آنچنان که در ابتدا تصور میشد که درست و صحیح است، در بطن خود آسیبهای مختلفی را حمل میکند. آسیبهایی که عدم توجه به آنها گاه ممکن است ضربات فرهنگی و اجتماعی مهمی را بر بدنه مخاطبان یا همان عموم افراد جامعه وارد سازد.
3) مسئله سوم که تلخی آن، فضای اینروزهای رسانههای عمومی کشور را دربَرگرفته است به چربش رسانههای تصویرمحور به سبب رنگ و لعاب مؤلفههای دنیای مدرن و مهجور شدن رسانههای شنیداری چون «رادیو» بازمیگردد. درحالیکه اگر با کوچکترین تا بزرگترین اتفاقهای رخداده در جامعه از تحولات و اتفاقات سیاسی تا تجربه جنگها و یا بلایای طبیعی را مدنظر داشته باشیم؛ اولین و آخرین رسانه همراه و درعینحال تأثیرگذار در حوزه اطلاعرسانی و نحوه مواجهه عموم افراد جامعه با آن رویدادها برعهده رسانههای شنیداری است. به همین سبب با نگاهی بر «سند تحول سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» که طی دوسال اخیر به عنوان سند کلان نظام فرهنگی رسانه ملی تدوین و مورد تأکید در راستای بهرهبرداری مدیریت تا برنامهسازان رسانه ملی قرار گرفته؛ اهمیت توجه به سه مؤلفه ذکر شده در این سیاهه بیش از پیش میتواند رُخنمایی کند.
هرچند که باید اذعان داشت در حوزه مدیریت کلان «معاونت صدای» رسانه ملی و همچنین قاطبه تهیهکنندگان، گویندگان و برنامهسازان شبکههای رادیویی؛ با وجود عدم یکسان بودن نگرش مدیریت کلان رسانه ملی از زاویه دید حقوق و مزایا گرفته تا جایگاه و نحوه تأثیرگذاری این رسانه، هنوز اهالی رادیو به گرمای این رسانه؛ به جوان و چابک بودن آن و تأثیرگذاری بالای آن سخت ایمان دارند. درست به سبب این مهم است که با وجود سیاستهای دوگانه میان همکاران معاونت «صدا» و «سیما» در شکل سیاستگذاری کلان؛ عشق، اعتماد، علاقه و رسالت کلانی که اهالی رادیو نسبتبه اهالی سیما و تصویر داشته و دارند بیش از پیش خود را نشان میدهد.
به بیان سادهتر اگر اگر امروز بار دیگر به سال 1319 خورشیدی؛ راس ساعت 19 و صدای «رضا سجادی» برگردیم؛ صدایی که برای نخستین بار افتتاح و آغاز رادیو را در کشورمان نوید داد؛ هنوز هم در پس گذار بیش از یک قرن و سایه سنگین رسانههای نوین، کماکان رادیو در ایران مانند سراسر جهان، از یک سو فضای گرم خود را حفظ کرده و از سویی دیگر، فارغ از تاریخ صدسالهاش، جوانی و چابکی خود را در حوزه همراهی با تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و همراهی با نسلهای مختلف جامعه حفظ کرده و با قدرت آن را نشان میدهد.
در پایان این یادداشت باید امیدوار بود که خاصه در حوزه سیاستگذاری کلان و اجرای آن توسط مسئولان رسانه ملی منطبق با سند تحول ملی فراگیرترین رسانه کشور یعنی «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» شاهد کم شدن سیاستهای دوگانه در نگریستن به فعالان حوزه صدا در مقابل اهالی تصویر باشیم. چرا که کماکان پرچم رهبری و هدایت مردم در مواجهه با تحولات جامعه، با افتخار؛ قدرت و با فاصلهای بسیار از تلویزیون در دستان اهالی رادیو است.
امین خرمی؛ گوینده و برنامهساز رادیو
انتهای پیام