به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) بخش چهارم پنل «دین و اخلاق» از سری برنامههای همایش بینالمللی فلسفه دین معاصر امروز، 17 دیماه به ریاست حسین هوشنگی در سالن استاد میرحسینی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
در ابتدا حسن مرادی، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد به ارائه مقاله «توحید اطلاقی و مبنای اخلاق در نگاه علامه طباطبایی» پرداخت. وی با بیان اینکه این مقاله در مورد دو صفحه آخر رساله اخلاق در المیزان نوشته شده است، گفت: علامه به سراغ آیات و روایات میرود و وحدت خداوند را وحدت عددی نمیداند، اما علامه منظور از توحید غیرعددی را با صراحت مشخص نکرده است.
وی افزود: علامه از کلمات وجود و ماهیت عبور میکند و در پی ساخت فلسفهای است که برای اثبات به وجود و ماهیت نیاز نداشته باشد. علامه در تفسیر آیه 157 سوره بقره «أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند»، در مورد اخلاق بحث میکند و میگوید: یک اخلاق داریم که ملاکش حسن و قبح اجتماع است و بعد میگوید اخلاقی داریم که مبنایش ثواب و عقاب آخرت است و مسلک سوم نیز اختصاصی برای اسلام و قرآن است و آن این است که فرد برای حب لله کار میکند.
این مدرس دانشگاه با طرح این سؤال که حب لله چیست؟، اظهار کرد: فردی که به توحید اطلاقی رسیده، نفس جزئی و من جزئی ندارد. من جزئی متعلقات جزئی هم دارد؛ اما اگر کسی به توحید اطلاقی برسد، به من کلی میرسد.
وی با بیان اینکه مبنای اخلاقی نه حق انسانی است، نه حتی حقیقت هستیشناسانه، عنوان کرد: مبنای اخلاق خود حضرت حق است. فرقش این است که فرد را اصل هستی میداند و قائل به وحدت تشکیکی نیست، او میگوید خدا هست و لاغیر.
مرادی با اشاره به منشأ انگیزش اخلاقی برای انجام ندادن رذایل، گفت: فردی که موحد اطلاقی است، علامه در این باره تعبیر لطیفی دارد که میگوید موضوع اخلاق رذیله اینجا برطرف میشود. در این اخلاق خاص قرآنی در واقع اخلاق رذیله دفع نمیشوند، بلکه رفع میشوند. در مورد فضائل نیز این اصطلاح را دارد که وقتی فرد «نفسی» ندارد، نمیتواند برای آن کاری انجام دهد و این در مرتبه ملکات است. در افعال هم این فرد به امور ضروری در دنیا اکتفا میکند و تمام توجهش را متوجه خدا میسازد.
وی گفت: در انتهای بحث «اخلاق» در المیزان بیان شده است که طبق اخلاق بر اساس حب لله فرد ممکن است کاری انجام دهد که مبنای اول، یعنی اجتماع و مبنای دوم یعنی عقاب آخرت را نقض کند و بر اساس آنها غیراخلاقی باشد، اما بر اساس حب لله، اخلاقی میشود. علامه به مثالی در این رابطه اشاره نکرده است اما میتوان نمونه آن را قربانی کردن حضرت اسماعیل(ع) دانست.
هوشنگی: ارتباط نظریه اعتبارات و دیدگاه عرفانی
بنا بر این گزارش، در ادامه حسین هوشنگی، مدرس دانشگاه امام صادق(ع) به ارائه مقاله «لوازم دینشناختی نظریه اعتبارات علامه طباطبایی» پرداخت و گفت: در رساله الولایه ارتباطی بین نظریه اعتبارات و دیدگاه عرفانی بیان شده است. علامه بحث اعتبارات را در ساحت معرفتشناسی در رساله اعتباریات که در نجف تألیف کرده بودند، مطرح کردهاند.
وی افزود: همین نظریه به شکل کلامی و در چارچوب سنت تفصیلی در المیزان مطرح میشود و همان نظریه نیز از دیدگاه یک عارف در رساله الولایه و رساله الانسان فی الدنیا مطرح میشود. در رساله الولایه نگاه کاملاً نگاه عرفانی است. این نظریه ابعاد گوناگونی دارد؛ اما آنچه مورد نظر ماست لوازم این نظریه در دین است.
هوشنگی با بیان اینکه اعتبار، عاریت گرفتن مفاهیم حقیقی است، عنوان کرد: بنا براین ادراکات اعتباری در واقع همان ادراکات عملی هستند. همچنین در مورد سازوکار جعل اعتبار از نظر علامه باید گفت، ایشان میفرمایند انسان و حیوان دستگاههای طبیعی دارند، همچنین ابعاد عاطفی و احساسی نیز بهعنوان یک واقعیت در وجود ماست. در کنار اینها دستگاه شعور و ادراک هم برای رفع حوائج ما به کار میآید و تمهیداتی را در قالب ادراکاتی به کار میگیرد تا ما به آن هدف تکوینی خود برسیم.
وی اظهار کرد: اقتضائات تکوینی و طبیعی داریم مثل اینکه گرسنه و تشنه میشویم. واقعیاتی را نیز در محیط طبیعی داریم که رافع نیازهای ماست. اینجا دستگاههای ادراکی هم به کمک طبیعت میآیند و میگویند مثلاً تشنگی باید برطرف شود، این دستگاههای ادراکی برآمده از نیاز تکوینی و احساس و تمایل به رفع نیاز است.
تغییر ادراکهای اعتباری
این مدرس دانشگاه گفت: یک نکته مهم این است که ثبات و تغییر و کثرت و وحدت ادراکات اعتباری و عملی دایر مدار احساسات و نیازهای ما میشود، یعنی اگر نیاز و احساس عوض شود ادراک اعتباری نیز در نتیجه آن تغییر میکند. دین احکام عملی دارد که در قالب علم اخلاق و علم فقه طبقهبندی میشوند. چند مورد را میشود در مورد دین استنباط کرد که اگر اعتبار ما را به هدف رفع کاستی که همان نیاز معنوی است رساند، درست است وگرنه درست نیست. ملاک ارزیابی، احکام عملی، منتج و مؤثر بودن است. نکته دیگر عدم امکان استنتاج اعتباریات دینی از ساحت حقایق دینی است. ثبات و تحول احکام و انشائیات دینی دایر مدار نیازها و احساسات میشوند.
وی با بیان اینکه علامه وقتی نظریه اعتباریات را مطرح میکنند، بیش از دغدغه ثبات، دغدغه تغییر دارند، گفت: به تبع تغییر در نیازها و اعتبارات هم متفاوت میشود. اگر با همین نظریه به دین نگاه کنیم، یک جور برجسته کردن وجه انسانی دین است. در واقع دین برای پاسخگویی به نیازهای معنوی است.
هوشنگی ضمن اشاره به اینکه علامه در بحث حسن و قبح نظریه خود را مابین نظریات معتزله و اشاعره میداند، اظهار کرد: علامه بحث اعتباریات را در الولایه با یک رویکرد عرفانی مطرح میکند. ایشان میگوید اعتباریات مقوم و معطوف به حقیقت هستند. اعتباریات شرعی در واقع ناظر به حقیقت هستند و در بستر حقیقت و واقعیت در حال تحقق هستند.
وی با اشاره به ساحتهای دین گفت: دین ساحتهای باطنی، عقاید و معارف، احکام ظاهری و احکام باطنی دارد. در مورد اینکه این ساحتها چه ارتباطی به هم دارند، نگاه عرفا این است که شریعت راهی برای وصول به حقیقت است که در واقع معرفت شهودی و حضوری و فنا فی الله است.
قزلباش: انسانشناسی علامه جعفری کاملاً مبتنی بر دین است
در ادامه سارا قزلباش، دانشجوی دکتری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برای ارائه مقاله «نقش اخلاق در معناداری زندگی از دیدگاه علامه جعفری» در جایگاه قرار گرفت. وی با بیان اینکه اول باید بدانیم که انسانشناسی علامه چگونه است، گفت: انسانشناسی علامه جعفری کاملاً مبتنی بر دین است.
وی افزود: انسان در تعریف دینیاش دارای یک ویژگی مهم است که همان داشتن ذات تکوینی است. انسان دارای دو وجه طبیعی و ایدهآل (فراطبیعی) است. این انسان همچنین دارای دو نوع کرامت طبیعی و کرامت ارزشی یا اکتسابی است.
دین در فرآیند به فعلیت رساندن قوانین ذاتی به ما کمک میرساند
این دانشجوی دکتری اظهار کرد: اگر انسان را یک موجود هدفمند در یک جهان هدفمند بدانیم پس هدف از پیش تعیین شدهای باید به صورت بالفعل در ما بروز کند. در نهایت علامه میخواهد بگوید که دین در فرآیند به فعلیت رساندن قوانین ذاتی به ما کمک میرساند.
وی گفت: علامه در بحث معنای زندگی و انسانشناسی، ارتباطات چهارگانهای را برای انسان قرار میدهد که یکی ارتباط انسان با خود است. دومی، ارتباط انسان با انسانهای دیگر است. دیگری ارتباط انسان با جهان معنیدار است که باید به بازشناسی قوانین آن بپردازیم و آخری هم ارتباط معنادار انسان با خداوند است.
قزلباش با بیان اینکه علامه اصل صیانت ذات را در ارتباط انسان با خود مطرح میکند، اظهار کرد: این ارتباط سه قسم است؛ صیانت ذات در حیات طبیعی، صیانت ذات در زندگی اجتماعی و همچنین صیانت تکاملی ذات. دلیل عقلانی برای اصول اخلاقی و ثابت این است که باید به مسیر هدفمندی تکامل دست پیدا کنیم که در این مسیر یک سری تکالیف فردی و اجتماعی برای ما قائل میشود. همچنین در پایان نتیجهگیری میشود که اخلاق و دین ثابت هستند.