تحولی که مورد پذیرش بدنه علوم انسانی قرار نگیرد مفید نیست
کد خبر: 3337832
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۴
دبیر شورای تحول و ارتقای علوم انسانی:

تحولی که مورد پذیرش بدنه علوم انسانی قرار نگیرد مفید نیست

گروه دانشگاه: به گفته سید حمید طالب‌زاده، اگر تحول یا تغییر در علوم انسانی مورد قبول و پذیرش بدنه علوم انسانی در دانشگاه‌ها قرار نگیرد و نتواند جای خود را در نظام آموزشی باز کند، طبعاً مفید نیست و با شکست مواجه می‌شود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی ‌قرآن(ایکنا)، دبیرخانه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به منظور بررسی برخی ابعاد از اقدامات صورت گرفته در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، گفت‌وگویی با سیدحمید طالب‌زاده، دبیر این شورا صورت داده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

آقای دکتر طالب‌زاده؛ ارزیابی شما از تأثیر اقداماتی که تاکنون در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی و کارگروه‌های زیرمجموعه این شورا صورت گرفته چیست؟
آنچه ما تا اینجا انجام داده‌ایم این بوده است که برنامه‌هایی در رشته‌های مختلف تدوین کرده‌ایم و این روند همچنان ادامه دارد. این برنامه‌ها به وزارت علوم و در مرحله بعد به دانشگاه‌ها منعکس می‌شود و دانشگاه‌ها هم باید برای ارائه دروس و سرفصل‌های تعیین شده برنامه‌ریزی کنند و برای همین منظور کتاب‌هایی نیز تألیف و معرفی خواهد شد که مورد استفاده دانشجویان و اساتید قرار می‌گیرد. بنابراین در نتیجه کاری که در شورای تحول انجام می‌شود مفاد و محتوای جدیدی وارد سیستم آموزشی خواهد شد و علوم انسانی را متحول خواهد کرد.

این تحول تا حد چشمگیر خواهد بود؟
تحول چشمگیر در علوم انسانی کاری است که به آسانی امکان‌پذیر نیست. چنین تحولی نیاز به زمینه‌سازی دارد و کاری که شورای تحول و مجموعه‌های ستادی می‌توانند انجام دهند این است که فضای مناسب را ایجاد کنند. یک وقت در یک فضا یک اتفاق می‌تواند بیفتد و یک وقت نمی‌تواند بیفتد. این یعنی این که زمینه و مقدمات تحقق یک امر هم مهم است و نقش اساسی دارد. 
کارهایی که الان در دست انجام است و قرار است وارد دانشگاه‌ها بشود فراهم‌کننده زمینه برای تفکر اساتید و دانشجویان نخبه و پژوهشگران است تا بتوانند با اندیشه‌های جدید خود در محتوای علوم انسانی هم تحول ایجاد کنند. 

اما بعضی معتقدند که باید تحول در علوم انسانی را به نحوی رادیکال‌تر پی گرفت؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
ما منتظر هستیم که تحولات رادیکال‌تر را مشاهده کنیم و این که از مرحله حرف و سخن به محتوا مبدل شود و آن هم محتوای علمی و با ضوابط علمی که بتواند در دانشگاه‌ها مورد قبول قرار بگیرد.
در هر حال شورای تحول زیر نظر مقام معظم رهبری در حال فعالیت است و اگر نظر مبارک ایشان بر این باشد که روشی که در حال پیگیری است مثبت است، طبیعتاً این جریان ادامه پیدا خواهد کرد و اگر نظر مثبتی نداشته باشند باید تحولی در آن ایجاد شود؛ ولی ظاهراً ایشان ابراز مخالفتی با مسیری که دارد طی می‌شود نفرموده‌اند.
البته این طبیعی است که دیگرانی باشند که دیدگاه‌های دیگری داشته باشند و نمی‌شود همه را یکدست کرد و از همه خواست که مثل هم فکر کنند، اما آنها هم به ناچار باید از مسیر اصلی تمکین کنند.

شما در شورای تحول پیگیر چگونه تحولی هستید؟ به عبارت دیگر رویکرد معیار که دیگران هم به نحوی باید از آن تمکین کنند چیست؟
اگر تحولی یا تغییراتی مورد قبول و پذیرش بدنه علوم انسانی در دانشگاه‌ها قرار نگیرد و نتواند جای خود را در نظام آموزشی باز کند، طبعاً مفید نیست و مواجه با شکست می‌شود. بنابراین از این جهت که ما می‌خواهیم این تحول را در یک عالم واقع ایجاد کنیم باید به این نکته اساسی توجه داشته باشیم که باید برنامه‌ای یا محتوایی را عرضه کنیم که قابلیت پذیرش و اجرا در میان قاطبه اساتید رشته‌ها داشته باشد.
ممکن است در میان اساتید هم اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد اما وقتی که یک محتوا از ضوابط اساسی علمی و فکری برخوردار باشد دیگر نمی‌شود با آن مخالفت کرد. همچنین فکر می‌کنم که باید همه به این نکته توجه داشته باشیم که این محتواها و این تحولات باید در یک جایی اجرا شود و آن هم فقط در سیستم دانشگاهی است که این اتفاق می‌تواند بیفتد. بنابراین همراهی این سیستم لازم است.

حالا در آن سوی قضیه یکی از نکاتی که گاه از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح می‌شود و شاید تا حدی هم در تحول برخی رشته‌ها و عناوین دروس و سرفصل‌ها لحاظ شده باشد این است گفته می‌شود ما ابتدا باید در زمینه یک موضوع تولید علمی داشته باشیم و بعد آن را وارد برنامه درسی کنیم. به عبارت دیگر برخی معتقدند که سهل‌تر و منطقی‌تر این بود که ابتدا موضوعاتی تعیین و در آن زمینه‌ها اقدام به تألیف می‌شد و در هر مورد که تألیفات به نتیجه قابل قبولی می‌رسید و مباحث نظام‌مندی را تولید می‌کرد، به عنوان یک درس و یا سرفصل درسی وارد برنامه آموزشی رشته‌ها می‌شد. نقدی که ناظر به آن این پیشنهاد مطرح می‌شود در واقع این است که ابتدا عناوینی تعیین و برنامه‌هایی تدوین می‌شود و بعد اقدام به تألیف در آن موارد صورت می‌گیرد و مشخص نیست که آیا آن تألیفات به نتیجه قابل قبولی از نظر علمی منجر بشود یا نه.  
اینکه تهیه برنامه و سرفصل تقدم پیدا کرده است چند جهت دارد. یکی این که معلوم شود موضوعات در کجای برنامه درسی قرار می‌گیرند. این تعیین جایگاه سرفصل‌ها هم یک روند کاملاً تخصصی را با حضور صاحب‌نظران متعدد طی می‌کند و علاوه بر اعضای کارگروه و کمیته تخصصی مربوطه، از اساتید و صاحب‌نظران خارج از شورا نیز نظرخواهی می‌شود.
بنابراین عنوان مورد نظر با چارچوبی مشخص برای تألیف سپرده می‌شود و در چنین شرایطی استاد مؤلف نیز می‌داند که باید کتابی با مختصات درسی برای مقطعی خاص تهیه کند و نه یک منبع عام که ضوابط استفاده در برنامه‌ریزی آموزشی را ندارد. بنابراین از این جهت تقدم تدوین سرفصل بر تألیف کتاب کمک می‌کند که مطلب و محتوا بهتر به نتیجه برسد.

آنچه از سوی این افراد بیان و تحت عنوان رویکرد جذب منابع علمی تولید شده در برنامه‌های درسی از آن یاد می‌شود، مسبوق به این پیشفرض است که مقدم بودن تألیف کتاب بر تدوین برنامه به روند طبیعی تولید علم نزدیکتر است. به خصوص در مواردی که در یک موضوع تاکنون هیچ کتابی تألیف نشده است، بر این نکته تأکید بیشتری می‌شود.
بله، ما هم بر این عقیده‌ایم که تولید علم فرمایشی ممکن نیست و این به مغز یک متفکر و استاد برمی‌گردد و اگر اقتضای آن وجود داشته باشد علم تولید می‌شود. ... البته اصطلاح "تولید علم" هم خیلی اصطلاح بدی است که متداول شده و ما خیال می‌کنیم علم تولید می‌شود...

بله طبیعتاً موضوع علم چیزی است که "کشف" می‌شود و نه "تولید".
این‌ها به خاطر غلبه تکنوکراسی بر تمام شئون ماست که همه مباحث باید در ذیل نگاه مهندسی فهم شود. 
در هر صورت در مورد پرسشی که مطرح کردید باید عرض کنم که اگر علمی، به تعبیر رایج، تولید شده باشد که مشکلی نیست و وارد برنامه درسی می‌شود و اگر هم هنوز تولید نشده باشد، کارکردی که برای تقدم‌بخشی به تدوین سرفصلها ذکر شد باز هم وجود خواهد داشت و در واقع سرفصل‌ها این مجال را می‌دهند که اهل نظر بیایند و تولید علم کنند.
اگر هم سرفصلی به نتیجه نرسید و قابل تدوین نبود و کسی توانایی تألیف در آن زمینه را نداشت همچنان در بوته امکان باقی می‌ماند.
اما آنچه می‌خواهم بر آن تأکید کنم این است که با روش فعلی یک استاد مؤلف می‌داند که حداقل در چه زمینه‌ای باید کار کند. به عبارت دیگر این سرفصل‌هایی که تعیین شده‌اند یک فرصتند و یک مرحله از کار هستند و نه یک مانع یا چیزی تحمیلی.
سرفصل‌ها در واقع به نحوی بسترسازی می‌کنند. ما با این سرفصل‌ها در واقع فراخوان می‌دهیم که آیا کسی از اهل اندیشه می‌تواند این موضوع را پرورش بدهد و به نتیجه برساند. طبیعتاً این روش مفیدتر از آن است که بگوییم هر کسی به طور عام به موضوعی بیندیشد و بعد ما بیاییم ببینیم که چگونه می‌توانیم آن اندیشه‌های عام را در برنامه‌ریزی درسی جا بدهیم. بنابراین سرفصل ها به نحوی راه را به مؤلفان نشان می‌دهند و فضایی را ایجاد می‌کنند که باید توسط متخصصان پر شود.
پیش از این هم اشاره کردم که برای تصویب سرفصل ها از استادان سراسر کشور هم نظرخواهی می‌شود و ممکن است این استادان هم نظراتی داشته باشند که سرفصلها را به تألیف نزدیکتر کند و خود آنها بر اساس پیشنهادی که دارند داوطلب تألیف شوند. در مجموع ما معتقدیم که تهیه سرفصلها بسیار لازم بوده و اصولاً بدون این کار تحرک لازم ایجاد نمی‌شود.
در پایان اگر نکته‌ای هست بفرمایید!
باید توجه داشت که جریان تحول در علوم انسانی یک جنبه و یک بعد ندارد و محدود به شورای تحول نیست. یک بُعد آن چیزی است که در شورای تحول جریان دارد، اما بخش دیگری از آن به موازات در کرسی‌های نظریه‌پردازی پیگیری می‌شود و سعی می‌شود در آنجا نظریه‌های اصلی و بنیادی علمی طرح و بررسی شود. حتی مجلات علمی پژوهشی و پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها نیز بخشی از این جریان هستند و همه اینها با هم است که تحول را ایجاد می‌کنند؛ در غیر این صورت، یک کار خاص در یک زمینه خاص و با یک بُعد خاص نمی‌تواند نتیجه‌بخش باشد.

captcha