به گزارش
ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان، ظهر امروز 19 مردادماه در بیت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی به ایراد سخن در زمینه اهمیت روایات اهل بیت(ع) پرداخت که در ادامه مشروح این سخنان از نظر میگذرد:
برای ساختن بنای انسانیت که با ارزشترین بنا است از مصالحی باید بهره گرفت که این مصالح صد درصد الهی است؛ یعنی هیچ کدام از اینها ساخته زمینیان نیست. آنچه که زمینیان ارائه دادهاند یا ناقص و یا باطل است، چراکه تعدادی از این ارائه دهندگان باطل و تعدادی از آنها نیز ناقص هستند. البته این یک ادعا نیست، این فرهنگهایی که بر کره زمین حاکم بوده، از زمانی که قلم و کاغذ به دست بشر رسیده است تقریبا یادداشت شده است و در گذشته نیز همینطور بوده است.
یک وقت کتابی را میخواندم که نویسندهاش زخمت کشیده بود، اما خودش شخصیت باطلی داشت. البته اجدادش یهودی بودند و سه نسل آنها مسلمان شدند که مسلمان خالی از حقایق الهی بودند. ایشان نوشته که از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح یعنی پنج هزار سال قبل، فرهنگها ظهور کردهاند که فرهنگهای مطرح، در یونان طلوع کرده است. عمده اینها نیز باطل و ابلیسی است. یا اینکه ناقص بوده و مطلب خوب و جامع نداشته است.
در فرهنگ الهی است که این حرف زده شده که «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی». و آن انسان کاملی که این آیه به خاطر او نازل شد مطلبی را فرموده که قبل و بعد از خودش سابقه ندارد که کسی آن را گفته باشد. ظاهرا در این زمینه تکنفر است و البته این را نیز در ذهن لحاظ کنید که ایشان مصداق «أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ» است و بدانید که این تکنفر، طلوع و جلوه کاملی از وجود مقدس پیامبر اسلام است. به قول ما اثبات شئ نفی ما عدا نمیکند اما در این زمینه فقط ایشان دخیل است. البته اگر بخواهیم این حرف را ترجمه کنیم یک جمله کوتاه است و برای ترجمه بخشی از این جمله حداقل باید بیست کتابی که در این هفتاد سال اخیر در مورد نظام عالم نوشته شده را بخوانیم.
مرحوم علامه مجلسی در السماء و العالم نقل کردهاند که امام علی(ع) فرمودند خداوند هجده هزار قندیل آفریده و شاید هم این عدد دلیل بر کثرت باشد و امام میخواهند فراوانی را برسانند. در هر صورت فرمودند که خداوند هجده هزار قندیل آفریده که کل آسمان و زمین در یکی از این قندیلها است. از خود این نظام فعلی، بشر بسیار اندک میداند. در حرفهای انیشتین دیدم که یک نفر به او گفت شما دانشمندان به کجا رسیدید؟ در جواب گفت ما دانشمندان از ابتدای پیدایش دانش تا الآن به درِ خانه علم رسیدهایم و هنوز در را باز نکردهاند تا ببینیم چه خبر است. این حرفها را اگر بدانیم در تواضع میمانیم و دچار تکبر علمی و فکری نمیشویم.
یک گوشه از این حرف امام علی(ع) هفت آسمان و زمین است. آن هم بدن و جسم عالم است اما ماوراء عالم چه خبر است؟ که عدد و خلقت فرشتگان و عرش و کرسی و از همه بالاتر خود وجود مقدس حضرت حق است. حضرت امیر(ع) فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی»، اما قیدش را معلوم نکرده و مطلق گفته که از کل ظاهر و باطن عالم از من بپرسید. این علم و دانش و فکر در اسلام است. تازه امام کل این مطالبی که از خود به جای گذاشتند اعم از نامهها و ... برای چهار سال آخر عمرشان است و تا قبل از آن، حاکمان ابلیسی اصلا به ایشان میدان ندادند. در زمان آن سه نفر نگذاشتند که ایشان منبری برود و بنی امیه نیز نود سال کوشش کردند که همه چیز ایشان را پنهان کنند.
بنابراین آن مصالحی که برای ساحتن ساختمان انسانیت است همه عرشی و الهی است. یک شخصی به وجود امام باقر(ع) گفت یک حدیث مستند از شما دوست دارم بشنوم. امام سلسله سند را از طریق پدران خود به رسول خدا(ص) و از ایشان نیز به خدا رساند تا نشان دهد که علم آنها الهی است. در قرآن نیز فرمود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»، یعنی کسی که از رسول خدا تبعیت کند به تحقیق از خدا تبعیت کرده است. در حقیقت این عظمت کلام معصوم است. برای ساختن بنای انسانیت یک دین کامل که ترکیبی از قرآن مجید و روایات و ادعیه است لازم داریم و این نیز در شیعه است که به ما ارائه شده است. این دعاها و زیارتها و آیات قرآن اگر به وسیله ما مبلغان و نویسندگان و فقها و مدرسان درست به دست مردم برسد و مردم نیز برای به کار گرفتنش تشویق بشوند، در حد خودشان بنای انسانیت در وجودشان ساخته میشود.
یک وقتی در همدان خدمت آخوندملا علی معصومی رسیدم که شخصیت عظیمی بود که حال بکاء نیز داشت و این حال یکی از با ارزشترین حالات است. این داستان را برای من گفتند که یک مدت طلبگیام در تهران و در مدرسه مروی بود و استادم در فقه و اصول حاج شیخ عبدالنقی نوری بود. میفرمودند یک روز ایشان برای ما فرمودند که وقتی از نور مازندران با کمک پدرم به تهران آمدم و مشغول تحصیل کنم پدرم پولی نیز به من از فروش محصول برنج میفرستاد ولی گاهی هم پول نداشتم و سخت میگذشت. میگفت یک کاروانی از اهالی نور به تهران آمدند و در بازارچه مروی مسافرخانه گرفتند و قصد داشتند به مشهد بروند. به مدیر کاروان گفتم من تا به حال مشهد نرفتهام، گفتم من را هم میبرید؟ گفت چقدر پول داری؟ گفتم پنج ریال. در هر صورت قبول کرد که ما را نیز ببرد. میگفت حرکت کردیم تا اینکه به سبزوار رسیدیم. البته ایشان میگفت که در آن زمان حکمت مرحوم حاجی سبزواری را درس میدادم.
میگوید به مسئول کاروان گفتم یک روحانی در این شهر است، چقدر میمانید که این روحانی را ببینم؟ گفتند نصف روز میمانیم. شیخ عبدالنقی در حالی که تنگی معیشت داشت به دیدار حاج ملاهادی سبزواری رفت. میگفت در پستوی حجرهام، کتب علم کیمیا داشتم و مطالعه میکردم و دنبال کیمیاگری بودم که مس را طلا کنم. بعد آمدم و خدمت مرحوم حاج ملاهادی نشستم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت طلبه شمال هستی؟ گفتم بله، اول یک ریالی به من داد که در سفر پول کم نیاورم.
میگوید حاج ملاهادی به من گفت اما اینکه در پستوی حجرهات دنبال یافتن کیمیا هستی و به خودت زحمت میدهی، این کار را نکن و رنج نکش. این همه کتاب مطالعه نکن. من آدرس کیما را میدهم که کیمیا اصلی است. حاجی سبزواری گفت کیمیا علوم اهل بیت است و آن است که مس وجود را طلا میکند. شما مس وجود خود و دیگران را طلا کنید و کیمیای این طلا کردن نیز علوم اهل بیت است.
بنابرین قرآن عرشی است و تمام فرمایشات پیامبر نیز من الله است و تمام فرمایشات امام علی تا امام عصر(عج) نیز همگی من الله است که ساختمان انسانیت را میسازند و هر کسی این عناصر را استفاده کرد، انسان شد یا بالاتر انسان کامل شد.
انتهای پیام