به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز گذشته 29 آبانماه در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
«وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ؛ و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد] و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود» (آیات ۳۵ و ۳۶ بقره)
بحث به اینجا رسید که نسبت دادن ذنب و معصیت به انبیا چگونه ممکن است در حالی که ما معتقدیم آنها معصومند. جواب این است انبیا به گونهای در محضر ذات مقدس حق بودند که هیچ بشری نبوده است. وقتی مقدمه اول را بیان کردیم، نوبت به تقریب مثالی میرسد؛ شما یک مرجع دینی که نزد همه مردم مقدس است یا یک شخصیت برجسته الهی که در میان مردم مورد احترام زیاد است را در نظر بگیرید. وقتی مردم نزد چنین شخصیتی میرسند اگر به گونهای که میان خودشان مرسوم است حرف بزنند و بخندند با اینکه چنین رفتارهایی میان خودشان عادی است، ولی اگر در محضر چنین شخصیتی چنین کاری کنند مورد اعتراض واقع میشوند. چه بسا اگر کسی چنین حرکتی انجام دهد آبرویش نزد مردم از بین برود.
انبیای الهی همواره در محضر پروردگار بودند و همیشه خدا را به گونهای ادراک میکردند که سایر مردم چنین درکی نداشتند. از سوی دیگر انبیا مجبور بودند با مردم تعامل داشته باشند، و وقتی میان مردم بودند باید مثل آنها رفتار میکردند. وقتی آنها در خلوت خودشان با پروردگار قرار میگرفتند و آن حالات را مرور میکردند از آن کارها توبه و استغفار میکردند. ما این را به وجدان هم مییابیم. مثلا وقتی در خلوت خودمان قرار میگیریم فکر میکنیم آیا رفتارهایی که از ما سر زد در شان ما بوده است؟ به همین جهت معروف شده است «حسنات الابرار سیئات المقربین»، البته این عبارت حدیث نیست ولی میان متکلمان معروف است. در مجموع این مسئله یک امر وجدانی است.
علامه طباطبایی هم همین بیان را دارند: «ثم المتوسط من الناس الحضريين لا يؤاخذ بما يؤاخذ به الآحاد النوادر من المجتمع الذين هم أهل الفهم اللطيف و الأدب الظريف ولا عذر فيما يقع من المتوسط من الناس من ترك دقائق الأدب و ظرائف القول والفعل إلا أن فهمه على قدر ما يأتي به، لا يشعر من لوازم الأدب بأزيد مما يأتي به وظرفه هو ظرفه وما يأتي به مما لا ينبغي هو مما يؤاخذ به الأوحديون من الرجال فربما يؤاخذون بلحن خفي في كلام أو بتبطؤ يسير في حركة أو بتفويت آن غير محسوس في سكون أو التفات أو غمض عين و نحو ذلك فيعد ذلك كله ذنبا منهم، وليس من الذنب بمعنى مخالفة المواد القانونية دينية كانت أو دنيوية، وقد اشتهر بينهم: أن حسنات الأبرار سيئات المقربين».
این بیان، بیان درستی است و ما آن را تصدیق میکنیم. وجدان بهترین دلیل برای این مسئله است. بسیاری از علما و بزرگان دین اگر رفتارهایی که در میان قومشان مرسوم است و عیبی ندارد را انجام دهند، ناپسند و حرام است. انبیا نیز چون در میان مردم زندگی میکنند در استفاده از برخی تعابیر و اقدامات ناگزیر هستند ولی وقتی نزد پروردگار حاضر میشوند و آن حالات برایشان مجسم میشود، میبینند از رسم عبودیت فاصله گرفتهاند و رفتارهایی انجام دادهاند که در شان ایشان نبوده است.
یکی دیگر از شبهات این است که آیه میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مىنمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] میکرد پس خدا آنچه را شيطان القا میکرد محو مىگردانيد سپس خدا آيات خود را استوار مىساخت و خدا داناى حكيم است». برخی چنین ادعا میکنند؛ این آیه دلالت دارد وسوسه شیطان در قلب انبیا راه دارد و از سوی دیگر نفوذ وسوسه با مسئله عصمت منافات دارد. ما اصل اینکه وسوسه به قلب انبیا برود را انکار نمیکنیم. اصلا باید وسوسه بیاید تا پیامبر مورد عصمت و حفظ قرار بگیرد. در عین حال این آیه فی نفسه دلالت نمیکند که وسوسه در قلب انبیا تاثیر داشته باشد.
پس پاسخ ما به این شبهه این است که بالاخره باید وسوسه باشد و نبی هم مثل بقیه مردم مورد امتحان قرار میگیرد. اصلا باید وسوسه باشد تا خداوند او را از گناه حفظ کند. وقتی وسوسه میآید نبی با تلاش خودش وسوسه را دفع میکند و خداوند نیز در این جهاد اکبر به نصرت انبیا میآید.
انتهای پیام