به گزارش خبرنگار ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، امروز دوشنبه 18 اردیبهشت در همایش «مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی»، که از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار میشود، با موضوع «دانشگاه و آسیبهای اجتماعی درونزا و برونزا» به سخنرانی پرداخت.
در ادامه گزیده سخنان او را میخوانیم؛
به نظر میرسد ارگانیک کردن جامعه، مواجهه پوزیتیویسم با جامعه را تسهیل میکند. لذا پوزیتیویسم میتواند در چنین جامعهای توانایی خود را نشان دهد، اما بنده میخواهم چند سؤال را مطرح کنم؛ اولاً این جامعه که از آن به یک ارگانیسم تعبیر میکنیم ذات و روح دارد؟ ثانیاً اگر جامعه روح و ذات نداشته باشد، معنا و هدف پیشین دارد یا جامعه پدیدهای پوچ و بیهدف تلقی میشود؟ آیا میتوان برای جامعه سرنوشت قائل بود؟ آیا جامعه مثل فرد میتواند در جستوجوی سعادت باشد؟ برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، معالجه روحی چه تأثیری دارد؟ چه رابطهای بین روح فرد و روح جامعه وجود دارد؟ آیا جامعه در زمان بروز آسیب میتواند از خود دفاع کند و آیا جامعه هم سیستم ایمنی دارد و میتواند خودش را ترمیم کند؟
آسیبهای اجتماعی در رویکرد ارگانیسم عمدتاً در چهارچوب علی و معلولی قابل تحلیل هستند، اما در کنار رویکرد ارگانیسمی، نظریات دیگری هم وجود دارد، از جمله نظریه شیوه زندگی و بازی زبانی وجود دارد و در اینجا میتوانیم از نگاه پستمدرنها استفاده کنیم. این نظریه ضد سیستم است و در اینجا مسائل اجتماعی همانگونه که هستند مورد توجه تحلیلگر قرار میگیرند و نیازی به مقدمهچینی ندارند و کسی هم که از این نظریه استفاده میکند در پی این کار نیست.
بحث بعدی بنده درباره دین و آسیبهای اجتماعی است و دین میتواند چه کمکهایی کند. دین میتواند به نگاه ارگانیسمی نزدیک باشد به شرطی که لوازم آن را در نظر داشته باشیم. اگر بخواهم فهرستوار به کارکردهای دین در جامعه اشاره کنم، دین امکان مفصلبندی بین اعضای جامعه را بیشتر میکند، با ایجاد انگیزههای معنوی سرعت و شتاب جامعه را افزایش میدهد، فضایل را در انسان زنده نگه میدارد، اخلاق و خیرخواهی عمومی را بسط میدهد و نیز تعاون و همکاری اجتماعی و توانایی کنترل درونی فردی را افزایش میدهد. توبهپذیری از دیگر کارکردهای دین در جامعه است، چون وقتی فرد بداند هرچقدر خطا کرده باب توبه باز است، این امر باعث میشود خود را منهدم نکند و بداند که میتواند از نو شروع کند و به سعادت امید داشته باشد.
تا توصیف درستی نکنیم تبیین امکانپذیر نیست و تا تبیین نباشد نمیتوانیم پیش بینی کنیم. البته لزوماً به دنبال تجویز برای آسیبهای اجتماعی نیستیم، بلکه نسخه در دل تبیین ما موجود است. در ارتباط با محیط دانشگاهی و مخصوصا دانشجویی، دو دسته آسیب درونزا و برونزا داریم و باید احکام متناسب برای آنها وضع کرد. یکی از آسیبهای برونزا که از نظرسنجیها و مطالعات میدانی به دست آمده به هم ریختگی ارزشها در جامعه است که در جامعه به شدت با آن مواجه هستیم. اغتشاش در افکار عمومی، تضعیف سرمایه اجتماعی، بروز شکاف اجتماعی، احساس تبعیض و بیعدالتی، احساس محرومیت در اثر تورم اقتصادی بالا، سردرگمی در برابر آینده، تضعیف نهاد خانواده، معضلات جنسی و افزایش اعتیاد به مواد مخدر از دیگر موارد هستند. مورد دیگر آسیبهای برونزا در محیط دانشگاهی است.
آسیبهای درونزا برآمده از محیط دانشگاه هستند یا در آنجا شکوفا میشوند و با خصلتهای کار دانشگاهی همنشینی زیادی دارند. اولین مورد واپسروی است. منظور از واپسروی به زبان ساده، عدم تمایل فراگیر جوانان دانشجو برای پذیرفتن قواعد دنیای بزرگسالی و سر باز زدن از کارهای جا افتاده همانند ازدواج و در مجموع نداشتن مسئولیتپذیری اجتماعی است. این واپسروی را در همه دنیا میبینیم و در ایران نیز سطح محسوسی از آن را مشاهده میکنیم. مورد دوم تضعیف اخلاق دانشگاهی است؛ مثلاً در رابطه دانشجو با استاد این مورد را بسیار مشاهده میکنیم. لذا برای مثال نحوه پرسشگری و نقد در کلاس تغییر کرده است.
واپسروی را در نوع مواجهه والدین با فرزندان نسل جدید به میزان زیادی میتوانیم مشاهده کنیم؛ مثلاً به دختر خانم چهاردهساله خود میگوییم خوب نیست ساعت ده شب با دوست خود قرار بگذارید، اما گاهی به آن توجهی نمیشود. در گذشته پدر و مادر میگفتند هر ملاقاتی دارید باید تا قبل از اذان آن را تمام کنید، اما الان بسیاری از فرزندان به والدین خود میگویند که این موضوع به شما ربطی ندارد. بنابراین فرزندان نسل جدید، نُرمهای جا افتاده در خانواده را پس میزنند و با آن جنگ میکنند. این امر در محیط دانشگاهی هم به میزان زیادی قابل مشاهده است؛ مثلاً وقتی به دانشجو میگوییم شلوار جین خیلی تنگ نپوش، میگوید دوست دارم بپوشم و هرچیزی که شما میگویید من برعکس آن را عمل میکنم یا گاهی به آنها گفته میشود سیگار نکشید، اما توجهی نمیکنند. بنابراین استعمال دخانیات در دانشگاهها زیاد است. در نتیجه دانشجو تلاش میکند با هر چیزی که به عنوان نُرم معرفی شده است بجنگد.
آسیب دیگر اشتغال متناسب با تخصص است. در اینجا دانشجو سالیان متمادی درس خوانده و متناسب با تخصصش نمیتواند در هیچ جایی کار کند. امید به آینده نیز در میان دانشجویان بسیار پایین آمده است. ابهام درباره تحقق صحیح مردمسالاری دینی از دیگر مواردی است که باید به عنوان آسیبهای درونزا به آن اشاره کنم؛ مثلاً آیا عملکرد شورای نگهبان در تأیید صلاحیت نامزدهای ریاستجمهوری دور قبل با اصول مردمسالاری دینی همخوانی داشت یا خیر؟ همچنین، گاه افسردگی در میان دانشجویان به خودکشی منجر میشود. افسردگی محصول عوامل دیگر است؛ گرچه افسردگی بروندانشگاهی به درون دانشگاه هم سرایت میکند و ممکن است فردی افسرده وارد دانشگاه شود.
انتهای پیام