به گزارش ایکنا، کارگاه علمی «آشنایی با طلایهداران تقریب مذاهب اسلامی» با حضور عثمان یوسفی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی امروز اول بهمن در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
عنوان کارگاه آشنایی با طلایهداران تقریب اسلامی است. برای ورود به بحث طلایهداران تقریب یکسری مفاهیم و تعاریف و کلیدواژهها را نیاز داریم. هدف این بحث هم آشنایی با شخصیتها و طلایهداران این حوزه است که دغدغهمند، مسائل جهان اسلام را رصد کردند و با ارائه راهکارها برای تغییر وضعیت موجود جهان اسلام به وضعیتی مطلوب کمک کردند.
یکی از مفاهیم مهم کلیدی برای این درس مفهوم «دین»، «ملت»، «مذهب» و «فرقه» است. اینها مفاهیمی هستند که در بحث ما باید بر سر تعریفی واحد از آنها به توافق برسیم. مفهوم دین از واژگانی است که در قرآن کاربرد دارد و به دو معنای کیش و شریعت و همچنین معنای توحید و یگانگی به کار رفته است. دیدگاه علما در این حوزه فراوان است و دیدگاههای متفاوت و حتی متضاد با هم دیده میشود.
مفهوم بعدی مفهوم مذهب است. مذهب به معنای خوانش، قرائت، برداشت و رویکرد و همچنین رهیافت و دریافت از احکام ثانوی یعنی فروع دین است. متناسب با میزان اطلاعات و درک و آگاهی که افراد از زبان عربی و همچنین میزان فهمی که از قرآن و حدیث دارند، این خوانشها میتواند متفاوت باشد. اصطلاح بعدی «فرق» است. فرقه به معنای گروه و جماعتی است که در کنار صاحبان مذاهب فقهی برداشت و خوانش متفاوتی از دیگران در بخش اصول اعتقادی دارند. بنابراین دو بخش اصلی دین که اصول دین و فروع دین است توسط اندیشمندان حوزه فقهی و متکلمان که متخصصان حوزه باورها و اصول عقیدتی هستند تکمیل میشود.
اصطلاح دیگری که در قرآن مطرح شده «امت» است. خداوند جایگزین برساختهای اجتماعی موجود در آن زمان را امت معرفی میکند؛ برای اینکه اثبات کند این نظام هرمی قدرت چه در حوزه سیاسی و چه اقتصادی و اجتماعی یک نظام غلطی است. بنابراین خداوند جامعه انسانی را در پرتو ایمان یکدست و یکنواخت در زیر چتر امت میبیند.
اینها مفاهیمی هستند که ابتدائا باید آنها را مرور کردیم. مفهوم دیگر مفهوم تقریب است. از مفهوم تقریب برداشتهای مختلفی میشود. تقریب نزدیک شدن است ولی چه نوع نزدیکشدنی؟ آیا مقصود این است که محتوای مذاهب به هم نزدیک شوند یا پیروان مذاهب به هم نزدیک شوند؟ اگر نزدیکی مذاهب مورد نظر باشد، خود مذاهب به اندازه کافی نزدیک به هم هستند چون سرچشمه همه فرق اسلامی قرآن و احادیث پیامبر(ص) است لذا چون منشا واحدی دارند مذاهب به اندازه کافی به هم نزدیک هستند. به نظر میرسد در بحث تقریب، نزدیکی پیروان مذاهب را دنبال میکنیم و میخواهیم بگوییم به رغم اختلافاتی که علما در برداشت خود از دین دارند، اما چون در بنیان و اصل یکی هستند میتوانیم با حفظ گفتمان کرامت انسانی در کنار هم زندگی کنیم. بنابراین هدف ما از تقریب مذاهب یکی کردن مذاهب نیست بلکه هدفمان نزدیک شدن پیروان مذاهب است. در مورد تفاوت اتحاد و تقریب هم مباحثی مطرح شده است. برخی معتقدند اتحاد ناظر به بعد اجتماعی و سیاسی انسانها است یعنی در رفتار اجتماعی و سیاسی ولی منظور از تقریب نزدیکی آرای صاحبان مذاهب در برداشتهایی است که از اصول و فروع دین دارند.
در بحث جریانهای تقریبی چند جریان داریم. یک جریان معرفتی و فقهی داریم، یک جریان تقریب تعایشی که همزیستی مسالمتآمیز بین پیروان فرق را دنبال میکند، یک جریان همگرا هم داریم و نهایتا جریان تقریبی وحدت سیاسی که بحث اتحاد و وحدت از آن برداشت میشود. اینها مفاهیم کلیدی است که میتواند در معرفی اندیشمندان و شخصیتها به ما کمک کند.
ما در تاریخ دو اصطلاح داریم؛ یکی تاریخ کلاسیک و دیگری تاریخ معاصر. ملاک برخی برای تعیین تاریخ معاصر 100 سال اخیر است و ملاک برخی 200 سال اخیر است. یک تعبیر دیگری که به کار برده میشود تاریخ کنونی یا تاریخ جدید است. ما در کار خودمان شخصیتهای تقریبی در 200 سال اخیر را مورد شناسایی قرار دادیم و این امر به علت تغییرات و تحولاتی است که در این دوره زمانی شکل گرفته است از جمله بروز اندیشههای جدید سیاسی که نشان میدهد تحولاتی در عالم اسلام در حال شکلگیری بوده است و دنیای آن روز دنیای در حال تغییری بوده است. پس مبنای ما به خاطر تحولاتی است که در دنیای آن روز اتفاق افتاد.
البته از ابتدای اسلام بحث تقریب مطرح بود و خود پیامبر(ص) اولین منادی وحدت و تقریب بوده است چه به معنای وحدت دینی و چه وحدت اجتماعی. در طول این سالیان پیشوایان مذاهب اسلامی در این زمینه تلاش کردند. به نظر بنده در دورههای کلاسیک نظام سلطه سرزمینهای اسلامی در مقابل علم و اخلاق و مکارم اخلاقی علما تمکین کردند و با خط مشی علمای راستین اسلام حرکت کردند گرچه فراز و فرودهای زیادی وجود دارد اما جنبه ایجابی این مسئله بیشتر است. این مسئله به دلیل نوع نگرش و رویکردی است که علما به خرج دادند و ادب اختلافی که در مقام نظریه نبود و در عمل علما این ادب اختلاف را رعایت میکردند و با هم مراوده علمی داشتند و درب هیچ مدرسهای به روی پیروان مذاهب دیگر بسته نمیشد. به نظرم چند حادثه تاریخی هم روی این تحکیم وحدت و ایجاد روحیه تقریبی تاثیرگذار بود؛ یکی رویارویی با غرب و جنگهای صلیبی بود و دیگری حمله مغول که به ما آموخت کمتر به مسائل اختلافی روی بیاوریم و مسائل اختلافی محدود به عرصه علمی باشد و به اجتماع رسوخ پیدا نکند.
انتهای پیام