اقتصادمحور کردن سیاست خارجی نیازمند تصمیم‌گیری کلان و استراتژیک است
کد خبر: 3992756
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۲
رحمان قهرمانپور در گفت‌وگوی تفصیلی با ایکنا:

اقتصادمحور کردن سیاست خارجی نیازمند تصمیم‌گیری کلان و استراتژیک است

تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل، اقتصادمحور کردن سیاست خارجی به منزله یکی از دو اولویت اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم را نیازمند یک تصمیم‌گیری کلان و استراتژیک از سوی نظام دانست و گفت: در واقع وقتی می‌خواهید اولویت را در سیاست خارجی به اقتصاد بدهید آنگاه در تعارض میان اقتصاد و امنیت باید اقتصاد را انتخاب کنید و این در حالی است که مناطق پیرامونی ایران از ابتدا امنیتی بوده و آمریکا این منطقه را امنیتی کرده و تا سال‌های آینده هم به نظر می‌رسد همچنان امنیتی خواهد ماند.

به گزارش ایکنا با پیروزی حجت‌الاسلام و المسلمین رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری و اظهارات ایشان در خصوص سیاست خارجی به نظر می‌رسد اولویت‌های سیاست خارجی کشور نسبت به قبل تغییر کرده و توسعه روابط با همسایگان و اقتصادمحور کردن سیاست خارجی در در دستور کار قرار دارد. سؤال این است که چه فرصت‌ها و موانعی پیش روی سیاست خارجی کشور برای تحقق این دو اولویت اصلی وجود دارد و می توان در شرایط فعلی منطقه و وجود تحریم ها این اولویتها را عملی کرد؟

در این راستا ایکنا گفت‌وگویی با رحمان قهرمان‌پور، تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل، انجام داده که متن آن به شرح ذیل است:

ایکنا ـ اعلام سیاست توسعه روابط با همسایگان و فعال سازی دیپلماسی اقتصادی از سوی رئیس جمهور به عنوان اولویت‌های اصلی سیاست خارجی کشور اقدامی واکنشی به رفتار غرب با ابران به ویژه در مسئله برجام بوده یا حکایت از رویکردی کنشی دارد؟

هم در کشور ما و هم در کشورهای دیگر همیشه این بحث وجود داشته که هر سیاستی که اتخاذ می‌شود تا چه اندازه واکنشی نسبت به محیط پیرامونی است و تا چه اندازه ناشی از اقدام فعالانه خود ماست. واقعیت این است که در عرصه عمل دقیقاً نمی‌توان گفت سیاست‌ها چه زمانی کنشی یا واکنشی هستند و مرز میان این دو را نمی‌توان مشخص کرد. به طور طبیعی یک قاعده کلی وجود دارد که دولت‌های ضعیف‌تر در روابط بین‌الملل بیشتر واکنشی عمل می‌کنند تا کنشی و سیاست خارجی آنها بیشتر واکنشی نسبت به سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ است. لذا اگر می‌خواهیم متوجه شویم رفتار این دولت‌ها چرا تغییر کرده باید ابتدا بررسی کرد رفتار قدرت‌های بزرگ چه تغییری پیدا کرده است. برای نمونه پس از فروپاشی شوروی رفتار خیلی از دولت‌ها در منطقه از جمله ایران، ترکیه و پاکستان تغییر کرد. اتفاقات مهم این روزها از جمله تحولات افغانستان و خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و منطقه تا حد زیادی بر تغییر رفتار ایران مؤثر بوده است. نکته مهم این است که موضوع سیاست همسایگی و اولویت‌دادن به اقتصاد در سیاست خارجی قبل از آقای رئیسی هم مطرح بوده و خیلی‌ها درباره آن فکر کردند و مطلب نوشتند که بیشتر متأثر از تحریم‌ها بوده اند و تصورشان این بوده که برای کاهش فشار تحریم‌ها می‌توان به همسایگان نزدیک شد. برخی نیز معتقد هستند که ایران فارغ از بحث تحریم‌ها و فشار آمریکا، فاقد یک سیاست همسایگی است و باید به مثابه یک کنش به سمت تعریف یک سیاست همسایگی برویم، لذا کسانی که دنبال این سیاست‌ها بودند هم انگیزه‌های کنشی و هم واکنشی داشتند.

ایکنا ـ با توجه به اینکه بیشتر همسایگان ما تابع سیاستهای آمریکا هستند آیا در شرایط تحریم اساساً می‌توان به توسعه روابط با همسایگان و دستیابی به دستاوردهای اقتصادی مؤثر از این ارتباطات امید داشت؟

در این باره نیز دو دیدگاه وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند دلیل اینکه روابط ایران با همسایگان در گذشته بهتر نشده این بوده که اکثر این کشورها تابع سیاست‌های آمریکا به لحاظ امنیتی بودند یا اینکه ملاحظات آمریکا را مد نظر داشتند که عربستان، امارات، بحرین، کویت و عمان از این نوع همسایگان هستند که سیاست امنیتی آنها به آمریکا گره خورده است. همچنین همسایه‌ای مانند پاکستان نیز وجود دارد که روابطش با ایران متأثر از روابط با عربستان و تا حدی کمتر متأثر از هند بوده است لذا براساس این دیدگاه تا زمانی که مسئله ایران با قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا حل نشود سیاست همسایگی و نزدیک شدن به همسایگان در عمل به شکل مطلوب مد نظر ما پیش نخواهد رفت و در بهترین حالت در حد افزایش اندک صادرات و واردات است و شاهد جهش ناگهانی در این روابط در یک فرصت 4 ساله نخواهیم بود.

اما دیدگاه دوم براین اعتقاد است که فضاهایی وجود دارد که می‌توان فارغ از فشارهای آمریکا روابط با همسایگان را گسترش داد. برای نمونه نیاز کشورهای همسایه ایران به انرژی یکی از مؤلفه‌های مهم در گسترش روابط است. الان می‌بینیم وقتی در لبنان بحران سوخت پیش می‌آ‌ید و ایران به این کشور بنزین می‌دهد کمتر گروهی با این کار مخالفت می‌کند لذا این عده براین باورند اگر ایران بتواند سیاست درستی اتخاذ کند و از برگ های برنده خود به خوبی استفاده کند می‌تواند با وجود فشار آمریکا روابط خود را با همسایگان گسترش دهد.

ایکنا ـ به اعتقاد شما کدام یک از این دو دیدگاه در عمل بیشتر نزدیک به واقعیت است؟

واقعیت امر این است که در هشت سال دولت آقای روحانی به دلایل مختلف از جمله اولویت داشتن برجام، دولت نتوانست بر روی منطقه تمرکز کند. البته عده‌ای می‌گویند این دولت اساساً اعتقادی به منطقه نداشته و برخی هم بیان می‌کنند اعتقاد داشت اما فرصت پرداختن به آن را پیدا نکرد. مسئله دیگر اینکه ما در گذشته بیان می‌کردیم آمریکا در کشورها و مناطق پیرامونی ما حضور نظامی گسترده‌ای داشت و به عبارتی سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا نظامی شده بود اما الان شاهد هستیم که آمریکا در حال کاهش تدریجی حضور نظامی خود در منطقه است و این یک فرصت برای ماست. به عبارتی اگر کشورهایی واقعا فکر می‌کردند رابطه با آمریکا مانع گسترش روابط با ایران است الان فرصت خوبی دارند که با کاهش فشارهای آمریکا روابط خود را با ایران گسترش دهند. حال نکته اساسی این است که اگر ما اولویت سیاست خارجی خود را به منطقه و همسایگان دادیم و کشورهای منطقه هم تمایل نشان دادند، آیا مسئله، تمام است؟ به نظر من اینطور نیست. از نگاه من، مشکل اصلی کشور در سیاست خارجی این است که دقیقاً نمی‌دانیم از همسایگان مان چه می‌خواهیم و یک برنامه جامع، مدون و اجرایی در مورد گسترش روابط با همسایگان حداقل در سطح سیاستگذاری نداریم.

عده ای می گویند باید از این روابط برای کاهش فشارهای آمریکا استفاده کرد، عده‌ای بیان می‌کنند از این کشورها باید به منزله هم پیمانان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بهره برد و عده دیگر هم هدف از این روابط را حل مسائل اقتصادی می‌دانند لذا با دیدگاه‌های متفاوتی روبرو هستیم و لازم است نهادهای تصمیم‌گیر در حوزه سیاست خارجی به این اجماع نظر برسند که از همسایگان چه می‌خواهند. آیا روابط ایران با همسایگان باید در مدار امنیتی بماند یا وارد مدار اقتصادی شود و الزامات هر یک در داخل چیست؟ لذا مسئله اصلی این است که در داخل تصویر روشنی از آنچه که از همسایگان می‌خواهیم وجود ندارد یا حداقل اینکه اجماع نظری در این رابطه نداریم و این را در مسئله عراق، ترکیه و افغانستان به خوبی می‌بینیم. در واقع مشکل عدم اجماع در سیاست خارجی نه تنها در مورد آمریکا، اروپا و چین وجود دارد بلکه درباره همسایگان هم مشاهده می‌شود.

ایکنا ـ یعنی سیاست همسایگی خود را تعریف نکردیم؟

سیاست همسایگی را تعریف کردیم اما اجماع نظر وجود ندارد به همین دلیل روابط ما با افغانستان تابعی از یک سری نوسانات است یا روابط ما با ترکیه زمانی خوب است و زمانی تغییر می کند و همینطور با عربستان. بنابراین ترمز اصلی همان فقدان اجماع نظر در داخل است. حتما با کاهش حضور آمریکا در منطقه فرصت‌هایی ایجاد می‌شود و تمایل همسایگان هم این فرصت را تقویت می‌کند اما استفاده از این فرصت‌ها نیازمند اجماع نظر در داخل است و ما باید به این جمع‌بندی برسیم که از پاکستان، عمان، امارات و ... چه می‌خواهیم. در مرحله بعد این اجماع نظر باید به سیاست‌های عملی تبدیل شده و وارد فاز سیاستگذاری شویم و آنجاست که سیاست همسایگی معنا پیدا می‌کند.

ایکنا ـ اگر در دوره جدید قرار است سیاست خارجی معطوف به اقتصاد باشد آیا پیش نیاز این مسئله کاستن از بعد ایدئولوژیک سیاست خارجی و توجه بیشتر به بعد ژئوپلیتیک نیست؟ آیا نباید برای تحقق این هدف به جای متمرکز شدن بر غرب آسیا، اولویت اصلی در روابط با همسایگان را به منطقه قفقاز و اوراسیا یا مناطق دیگر داد؟

قبل از آقای رئیسی نیز آقای قالیباف بیان کرده بود که وزارت امور خارجه باید سمت و سوی اقتصادی پیدا کند و آقای رئیسی هم فکر می‌کند مسئله اقتصاد در سیاست خارجی بسیار مهم است. اما باید به یاد داشت در مسئله اقتصاد کار ما از مسئله همسایگان هم دشوارتر است. زیرا زیرساخت‌های سیاست خارجی کشور در 40 سال گذشته سیاسی ـ امنیتی بوده و در وزارت خارجه و نهادهای دیگر به دلیل سایه‌ای که ایدئولوژی، هویت و مسائل امنیتی بر سیاست خارجی افکنده اساساً فرصت خارج شدن اقتصاد از زیر سایه این مسائل وجود نداشته است. تهدیدات آمریکا و برخی همسایگان همواره وجود داشته و اینها سیاست خارجی را لاجرم در مسیر امنیتی کردن موضوعات حرکت داده است بنابراین مسئله اولویت‌دادن به اقتصاد در سیاست خارجی در ابتدا نیاز به یک تصمیم‌گیری کلان و استراتژیک دارد که آیا نظام می‌خواهد این بازنگری را انجام دهد یا خیر؟

در واقع وقتی می‌خواهید اولویت را به اقتصاد بدهید آنگاه در تعارض میان اقتصاد و امنیت باید اقتصاد را انتخاب کنید و این در حالی است که مناطق پیرامونی ایران از ابتدا امنیتی بوده و آمریکا این منطقه را امنیتی کرده و تا سال‌های آینده هم به نظر می‌رسد همچنان امنیتی خواهد ماند که برای نمونه افغانستان یکی از این موارد است، لذا همانطور که بیان کردم این مسئله سخت‌تر از سیاست همسایگی است و نیازمند یک بازنگری کلان، اجماع نظر، همفکری و سیاستگذاری‌های به مراتب پیچیده‌تر است.

ایکنا ـ پس به عبارتی اقتصاد محورکردن سیاست خارجی را نمی‌توان به اقداماتی مانند اصلاح ساختار وزارت امور خارجه، تقویت معاونت اقتصادی این وزارتخانه یا انتخاب سفرای اقتصادی تقلیل داد؟

بله حل نمی‌شود و طبیعی هم هست. اینکه برای چنین هدفی در ساختار وزارت امور خارجه یک معاونت اقتصادی قرار دهیم بیشتر حکایت از این دارد که به دنبال حفظ ظاهر قضیه هستیم اما وقتی ساختار سیاست خارجی اساساً اقتصادمحور شکل نگرفته، کار جلو نمی‌رود. معنای ایجاد معاونت اقتصادی این است که باید یکسری نیروهای اقتصادی وارد کار شوند اما وقتی نیروها همان نیروهای قبلی هستند و تفکرات همان تفکرات پیشین است چگونه می توان یک ایده جدید و بزرگ را طرحی کرد.

گفت‌وگو از مهدی مخبری

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha